شبح تغییر و دگرگونی بر جهان عرب و خاورمیانه

شبح تغییر و دگرگونی بر جهان عرب و خاورمیانه

در نیمه سده نوزدهم، مارکس و انگلس، بی خبر از فاجعه ای که یک قرن بعد کمونیسم در بخشی از جهان پدید می آورد، با توجه به خیزش ها و انقلاب های کوچکی که در اروپا جریان داشت، در مانیفست معروف خود اعلام کردند که «شبحی بر اروپا سایه افکنده است، شبح کمونیسم!»

اینک در پایان نخستین دهه سده بیست و یکم، با توجه به آنچه در جهان عرب و خاورمیانه می گذرد، باید بگوییم که شبحی بر بخشی از جهان از تونس تا یمن سایه افکنده که هیچگونه ایدئولوژی تدوین شده و «ایسم»ی ندارد: شبح تغییر و دگرگونی.

شاید نتوان بر آنچه در مصر و برخی از کشورهای عرب می گذرد نام «انقلاب» نهاد، ولی زود است که درباره نتایج و پی آمدهای آن ها نظر قطعی ابراز کرد. در مصر، به ویژه رویدادها در حال شکل گرفتن هستند. خیزشی که در اولین روزهای آن، نمونه کامل تظاهرات اعتراض آمیز مسالمت جویانه به شمار می رفت، با حمله هواداران نظام به صفوف معترضان، به زشتی و خشونت کشیده شد و مسیری که در روزهای آینده خواهد پیمود روشن نیست، گرچه خواست اصلی معترضان ضد دولتی – رفتن حسنی مبارک – در هر حال، زودتر از ماه سپتامبر عملی خواهد شد، زیرا این نه تنها نکته ای است که مخالفان او در مصر بر آن پافشاری می کنند، بلکه به نظر می رسد خواست حامی و متحد بزرگ مصر، واشنگتن و بسیاری از محافل سیاسی جهان است که نگران آینده مناسبات خود با قاهره و پیآمدهای رویدادهای اخیر در منطقه هستند. اما هزاران مردمی که در این هفته ها در تونس و مصر و الجزایر و اردن و یمن به خیابان ها ریخته اند و فریاد مخالفت با وضع موجود را سر داده اند، بی شک چشم انداز آینده ای بهتر را در پیش چشم دارند و خشم آنها در ابراز نفرت به رهبر و زعیمی تبلور می یابد که او را مسبب نامرادی های خود می شمارند و گمان می کنند که با رفتن او وضع آنها بهبود خواهد یافت، اگرچه احتمال دارد چنین نشود.

بدون تردید نابسامانی های اقتصادی و اجتماعی در کشاندن توده های میلیونی عرب به خیابان ها و تظاهراتشان برای تغییر وضع موجود، اصلی و مهم است اما همیشه چنین جنبش های اعتراضی در بدترین شرایط اقتصادی یک کشور پدید نمی آید. اکثریت مردم کشورهایی که از آنها نام بردم در تمام دهه های گذشته تحت حاکمیت یک خودکامه، یا دولت های ناکارآمد، زیر فشارهای اقتصادی بوده اند ولی دلیل خیزش ناگهانی و خودجوش آنها را در این هفته ها باید انباشته شدن نارضایتی از افزایش بیکاری و فاصله طبقاتی، کافی نبودن درآمدی که کفاف زندگی آنها را بدهد، فساد دستگاه های اداره کننده کشور و جباریت نظام حاکم که به آنها فرصتی برای شرکت در تصمیم گیری های مربوط به سرنوشت شان و یا ابراز مخالفت نمی دهد، به شمار آورد.

اما، اگر در دهکده جهانی ما، این ابراز مخالفت ها را برخی از دولت ها بر نمی تابند و می کوشند آنها را خاموش کنند، اکنون وسایلی در اختیار مردم قرار گرفته است که در گذشته صاحب آن نبودند و از طریق آن ها می توانند پیام های خود را مبادله کنند، از یکدیگر دعوت کنند که در روز و ساعت معین در محلی خاص گرد هم آیند و فریاد اعتراض سر دهند و تصاویر این اعتراض ها را به سراسر جهان بفرستند تا مردمان دیگر نقاط از وضع آنان آگاه شوند: وسایل پیشرفته ای که انقلاب الکترونیکی این سال ها در اختیار کشورهای غنی و فقیر قرار داده است.

در تونس به یاری همین ابزار مدرن، مردم زین العابدین بن علی را ناگزیر به فرار کردند. جنبش تونسی ها در پی خودکشی یک سبزی فروشِ جان به لب آمده، با به کار گرفتن توییتر و اینترنت و تلفن همراه پیروز شد، خیزشی که گرچه تا این لحظه آینده آن دقیقا روشن نیست ولی به بازماندگان کارتاژها این اعتماد به نفس را بخشیده که با اتحاد خود می توانند رئیس جمهوری را که نزدیک به سی سال به خواست خود بر آنها حکومت کرد و فساد سراپای دستگاه حکومت او را فرا گرفته بود، برکنار کنند گرچه در آغاز کارش، او را رهبری مورد قبول می دانستند.

گروهی از سیاست گزاران و دولت مردان و تحلیل گران غربی – به ویژه آمریکایی – ابراز نگرانی می کنند که رویدادهای اخیر در کشورهای عرب ممکن است به استقرار حکومت های تندرو اسلامی در آن کشور بینجامد و نمونه ایران سرمشق قرار گیرد ولی بسیاری دیگر معتقدند که چنین ترسی بی مورد است. من نیز به عنوان یک ناظر رویدادها از جمله آنانم. گمان من این است که دولت های جدیدی که خواه ناخواه در این کشورها از جمله در مصر به روی کار خواهند آمد به میزان گذشته و حال پیرو تصمیمات و توصیه ها و سیاست های واشنگتن نخواهند بود ولی همچون ایران مخالفت با غرب و روش ضد آمریکایی را در پیش نخواهند گرفت حتی اگر در مصر اخوان المسلمین در پارلمان آینده کشور فراکسیونی قدرتمند تشکیل دهد. در حقیقت گرچه اتحاد ناگسستنی آمریکا و اسراییل پیوسته مشکلی بر سر راه نزدیکی واشنگتن با اعراب – و نه دولت های عرب – بوده است و حملات احمدی نژاد، رئیس جمهوری اسلامی، به غرب و سیاست ضد آمریکایی جمهوری اسلامی ممکن است بر دل توده های ساده عرب نشسته باشد ولی نباید جدایی و رقابت دیرین مذاهب تشیع و تسنن را از نظر دور داشت، به ویژه آن که کشورهای سنی عرب ممکن است نگران اتحاد سیاسی و اقتصادی قدرتمندی باشند که کشورهای شیعه (یا دارای اکثریت شیعه) منطقه – ایران، عراق، سوریه و لبنان – ممکن است در آینده به وجود آورند. به هر حال آنچه تاکنون در کشورهای عرب روی داده ترس از روی کار آمدن نظام های تندرو مذهبی را نفی می کند. قنوشی، رهبر مذهبی تونسی ها، هفته گذشته به هنگام بازگشت از تبعید درازمدت خود به تونس در جمع هزاران نفری که به استقبال او شتافته بودند گفت «من نه خمینی ام و نه شیعه.» و بی تردید منظور او برطرف کردن نگرانی کسانی بود که بین بازگشت او به تونس و آیت الله خمینی به ایران شباهتی می دیدند. قنوشی همچنین وعده داد با یک حکومت سکولار در تونس مخالفتی نخواهد داشت. البته جهانیان به تجربه دریافته اند که رهبران مذهبی نیز اکنون همچون سیاستمداران به هنگام بازگشت پیروزمندانه از تبعید به کشورشان می توانند به مردم خود یک چیز بگویند و چون بر مسند قدرت نشستند، کار دیگری کنند.

اخوان المسلمین، قدرتمندترین حزب سیاسی مصر، نیز کوشیده است در صف اول تظاهرات وسیع مردم ابراز وجود نکند و اگرچه بر اساس سابقه، یک گروه مذهبی تندرو به شمار می رود که اعضای آن متهم به شرکت در اقدامات تروریستی هستند، با برقراری یک دولت سکولار پس از برکناری مبارک مخالفت نکرده است. من استقرار یک نظام تندرو و ضد غربی در مصر را که پیوسته مدعی رهبری جهان عرب بوده است بعید می شمارم، در تونس و اردن نیز گمان ندارم که چنین شود، گرچه در یمن هر اتفاقی ممکن است روی دهد. باید دانست جمهوری اسلامی ایران از نظر سیاسی و اقتصادی نمونه ای موفق برای دیگر کشورهای اسلامی نبوده است. نکته این است که دامن زدن به ترس از اسلام، توسط گروهی قابل توجه از سیاست گزاران و تحلیل گران در آمریکا و اروپا ممکن است خود به یکی از عوامل گرایش مسلمانان به طرد ارزش های غربی و مخالفت با جهان غرب تبدیل شود.

اکنون اصطلاح «اسلامیست» همچون «کمونیست» و «سوسیالیست» وارد ژارگن گفتارهای سیاسی روز شده است. با آن که کمونیسم و سوسیالیسم مکتب های سیاسی و اقتصادی هستند و اسلام یک دین است و پافشاری بر این که «اسلامیست» مکتبی در کنار آنان است ممکن است بسیاری از مسلمانان را که به اسلام سیاسی و حکومت اسلامی بر مبنای قوانین شرع اعتقادی نداشته باشند در ردیف افراطیون مذهبی قرار دهد. ما نیز در فارسی اصطلاح «اسلامیست» را به «اسلام گرایی» ترجمه می کنیم و به کار می بریم، بدون توجه به آن که گرایش به اسلام یا دینی دیگر به خودی خود اشکالی ندارد. افراد و گروه های ناباب و تروریست مسیحی، یهودی و هندو، مانند مسلمانان بسیار بوده اند. اصطلاح «مسیح گرایی» یا «یهود گرایی» یا «هندو گرایی» و «شینتو گرایی» در توصیف افراطیون یا گروه های تروریست وابسته به آن مذاهب و آیین ها در گفتمان سیاسی دیده نشده است. از این رو در تحلیل هایی که درباره خیزش های اخیر در دنیای عرب و مسلمان و پی آمدهای آنها می شود، شاید توجه به این گونه نکات بی مورد نباشد و از بدبینی به نتایج این رویدادها بکاهد.

کشورهای عرب، سال های بسیار از قرن گذشته و از هنگامی که دارای کشورهای مستقل شده اند درگیر مباحثی چون ناسیونالیسم عرب و پان عربیسم بوده اند و بیشتر آنان را، گمانِ داشتن یک دشمن مشترک – اسراییل – متحد کرده بود. تصور من این است که اکنون آنان نیز مانند کشورهای در حال توسعه یا از توسعه بازمانده دیگر، در دنیایی که همه از وضع هم می توانند آگاه شوند، در پی تغییر اوضاع خویش هستند. استقرار دموکراسی و انتخابات آزاد، که اینک ورد زبان هاست و کلیدهای درهای بهشت خوشبختی و خودسالاری و ترقی و آزادی به شمار می رود، خواست آنان نیز هست؛ به بالای سر خود می نگرند و رهبرانی را می بینند که دو یا سه دهه بر آنان هر گونه خواسته اند حکم رانده اند، برخی جز انباشتن جیب خود و نزدیکانشان کاری نکرده اند و برخی دیگر زندان ها را از مخالفان سیاسی شان انباشته اند و برخی نیز هردو کار را کرده اند. آنان می بینند و می خوانند که مردم کشورهای پیشرفته، حتی رهبران نامداری چون دوگل و چرچیل را که در دوران های خطر به آنها خدمات تاریخی کرده اند، در انتخابات آزاد از کار برکنار کرده اند، ولی آنان تنها از نعمت وجود رهبرانی برخوردارند که با ۹۵ درصد رای آنان، با وجود آن که پای صندوق رای نرفته و رای نداده اند، سال های دراز بر سر کار می مانند.

وزش باد تغییر و تحول، هر چند دهه ای، برخی از جهان را فرا می گیرد. دهه آخر قرن بیستم نوبت روسیه و شرق اروپا بود، اینک این باد بر مردمی وزیده است از مذهبی دیگر با شرایط زیست و تاریخ و گذشته و فرهنگی متفاوت، اما آرزوهایی یکسان. جهانیان در انتظار آن هستند که دریابند این خیزش ها برای تغییر، آن آرزوها را برآورده می کند یا ناکامی بیشتری به ارمغان می آورد.

در هفته های اخیر بسیاری از ناظران، تحولات اخیر تونس و مصر را با تجربیات تاریخ اخیر ایران مقایسه کرده و از آن هشدار داده اند. به گمان من، در بیش از یک صد سال گذشته آنچه ایرانیان کرده اند، از انقلاب مشروطیت و ملی شدن نفت تا انقلاب سال ۵۷ و حتی جنبش سبز، به گونه ای بر کشورهای دور و نزدیک تاثیر گذاشته است. به ویژه گمان می کنم تصاویری که جهانیان از راه پیمایی های خودجوش، مسالمت آمیز و بدون رهبر ایرانیان در اعتراض به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری دیدند و داستان هایی که از چگونگی گرد هم آمدن جوانان از طریق اینترنت و تلفن همراه و وسایل دیجیتال دیگر شنیدند، راه را برای جوانان جوامع دیگر گشود و سرکوب شدید وسایل ارتباطی مدرن توسط برخی دولت ها، از جمله حکومت حسنی مبارک، نشانه بیم آنان از تاثیر غیر قابل انکار این ابزارهای اطلاع رسانی ست.

باید منتظر بود و دید که آیا زمستان نارضایی اعراب، بهاری مطبوع و دلخواه در پی خواهد داشت یا نه.