تجلیل از نویسنده ایرانی

جودیت مک هیل، معاون وزارت امور خارجه آمریکا در دیپلماسی عمومی و امور عمومی، می گوید : «روزنامه نگاری، ندای قهرمانان هر روز است»:

**** شجاعانی که هر کجا سکوت و هراس، همدست بیدادگران می شود، صدای خود را بلند می کنند. شهروندان ایثارگری که تاکید دارند در مقوله ای که دیگران بی اهمیت می پندارند و نادیده می گیرند، نکته های بیشتری وجود دارد. فعالانی که تا حقیقت فاش و بی عدالتی اصلاح نشود، آرام نخواهند گرفت.»

یکی از چنین مردانی هوشنگ اسدی روزنامه نگار و نویسنده ایرانی است که امسال به دلیل افشای حقیقت از طریق کارهایش تجلیل می شود. او به پاس نوشتن کتاب خاطراتش، «نامه هایی به شکنجه گرم»، برای دریافت جایزه بین المللی حقوق بشر برگزیده شده است.

پیش از انقلاب اسلامی ایران، اسدی معاون سردبیر کیهان، بزرگترین روزنامه ایران، بود. وی در دوره حکومت شاه دستگیر و زندانی شد. با یک روحانی جوان و آرام به نام علی خامنه ای، رهبر فعلی ایران، هم سلول بود. در زندان، این دو باهم دوست شدند و خامنه ای هنگام جدا شدن از اسدی، او را مطمئن ساخت که وقتی یک دولت اسلامی به قدرت برسد، «یک قطره اشک از چشم بی گناهی نخواهد چکید.»

اما در سال ۱۹۸۳، پس از آن که اسدی حاضر نشد به دلیل اختلافات عقیدتی برای روزنامه جمهوری اسلامی کار کند، بازداشت و به زندان کیمته مشترک فرستاده شد. در آنجا، اسدی برای آنکه ناچار شود به دروغ به جاسوسی برای شوروی و بریتانیا اعتراف کند، آماج آزار بی رحمانه مردی که او را «برادر حمید» می نامد قرار گرفت. شکنجه اش سخت تر شد، زیرا حاضر نبود دیگران را در اعترافی که سرانجام ناچار شد به آن تن در دهد، وارد کند.

خاطرات اسدی روایت بی رحمی هایی است که تحمل کرد، رنج و عذاب هم بندی هایش و به گونه ای طنز آمیز، رابطه دوستانه ای که بین او و برادر حمید شکل گرفت.

اسدی پس از شش سال دهشتناک از زندان آزاد شد. ایران را ترک کرد و اینک در پاریس زندگی می کند و برای وب سایت روز، سایت خبری فارسی که خودش تاسیس کرد، می نویسد.

زخم های نمایان اسدی درمان شده و آزار جسمی که تحمل کرد به پایان رسیده است. اما ایران آیت الله خامنه ای امروز بزرگترین زندان روزنامه نگاران در جهان شناخته می شود- با ده ها زندانی در پشت میله ها، که در برابر همان رفتار بی رحمانه ای که هوشنگ اسدی تحمل کرد آسیب پذیر هستند. برای آیت الله خامنه ای پای بندی به قول روزگار جوانی که در یک دولت اسلامی «قطره اشکی از چشم بی گناهی نخواهد چکید»، خیلی دیر شده است.