بحث در مورد خوبی یا بدی توافق اتمی گروه ۵+۱ با ایران در واشنگتن داغ است. گروههای مخالف و موافق هر یک دست به کمپینهای پر هزینه زده اند تا بتوانند قبل از این که کنگره آمریکا آن را به رأی بگذارد روی نظر قانونگذاران تاثیر بگذارند. کلیفورد می، رئیس "بنیاد دفاع از دموکراسیها" از مخالفین توافق اتمی است و میگوید این توافق تمامی ابزار فشار اقتصادی آمریکا را عقیم کرده و در مقابل فقط دستیابی ایران به سلاح اتمی را یکی دو دهه به عقب انداخته است. آقای می در گفتگو با صدای آمریکا میگوید هدف اصلی که برچیده شدن کل توانائیهای هسته ای ایران است حاصل نشده و برای این کار آمریکا میبایستی بطور خیلی جدی ایران را به عملیات نظامی تهدید میکرد.
شما در مقاله خود در روزنامه واشنگتن تایمز بهترین راه برخورد با فعالیتهای اتمی ایران را تهدید واقعی با گزینه نظامی همراه تحریمها دانستهاید. چه در دوران ریاست جمهوری جرج بوش و چه اوباما این گزینه همواره مطرح بوده است. با این وجود فعالیتهای اتمی ایران بیشتر و بیشتر شد. چرا میگوئید گزینه نظامی جدی نبوده و ایا واقعاً ممکن بود موثر عمل کند؟
درست است که پرزیدنت اوباما میگفت همه گزینهها روی میز هستند اما به هیچ عنوان تهدید او جدی بنظر نمیرسید. حرف من این است که دیپلماسی به تنهایی کافی نیست و نباید فشار اقتصادی و تهدید به نیروی قهریه را نادیده گرفت. در حین دیپلماسی میشود گفت شما کمی امتیاز بدهید و ما کمی امتیاز میدهیم اما متوجه باشید که اگر ما را مجبور کنید ابزار لازم برای آسیب رساندن به شما را در اختیار داریم. اما آمریکا این کار را نکرد. در واقع ما خیال آنها را راحت کردیم که واکنش نظامی درکار نخواهد بود و تحریمها را هم دو سال پیش کم کردیم. به توافق نگاه کنید...کلیه خطوط قرمز آیت الله خامنه ای رعایت شده و کلیه خطوط قرمز اوباما نقض شده است.
اما این فشار تحریمها بود که آنها را پای میز مذاکره آورد. تحریمهائی که باعث شد بطور جدی احساس کنند بقای نظام اسلامی در خطرست. بنابراین تحریمها مؤثر بودند.
بله برای آوردن آنها به میز مذاکره مؤثر بود. اما همینکه فشار کم شد دیگر امتیاز ندادند. به همین علت است که توافق صورت گرفته نه بازرسی قابل قبول دارد و نه مکانیزم واضح اجرائی. در واقع هفته پیش بود که آسوشیتدپرس خبر داد که در برخی موارد ایرانیها میتوانند خودشان خودشان را بازرسی کنند و بگویند خودمان تعیین میکنیم که آیا داریم کار خلافی میکنیم یا نه؟ و اگر داریم خلاف میکنیم به شما خبر میدهیم. این واقعاً مضحک است.
اما قبلاً اینکار شده. بودهاند کشورهایی که خودشان نمونه برداری کرده و به آژانس دادهاند.
چنین کشورهایی مثل ایران حامی درجه اول تروریسم در جهان نیستند. خود دولت آمریکا این را میگوید. وضعیت ما با چنین کشورهایی فرق داشت. ما با ایران روابط دیپلماتیک نداریم. چنین کشورهائی مثل ایران نیستند که مسئول مرگ صدها آمریکائی است. ژنرال مارتین دمپسی و ژنرال اودیرنو در کنگره شهادت دادهاند. مشکل همین است. ما که صحبت از کانادا یا استرالیا یا نیوزلند نمیکنیم. صحبت از جمهوری اسلامی ایران میکنیم. رژیمی که ۳۶ سال پیش از طریق انقلاب به قدرت رسید. آن موقع من خودم تهران بودم و اساس این رژیم از ابتدا مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل بوده است. این یک کشور عادی نیست. کشوری نیست که ما بتوانیم به آن اعتماد کنیم. سالهاست به تعهدهای متعدد بین المللی خود عمل نکرده است. حالا ما میگوییم به آن اعتماد داریم. اگر خطائی کنند خودشان به ما میگویند.
اگر گزینه نظامی را از روی میز برداری خود را در به جنگ رفتن ضعیف نشان بدهی و بگویی از جنگ خستهام، طرف مقابل پیش خود فکر میکند خب نگران این قضیه نیستیم. پس باید نگران چی باشیم؟ ابزار اقتصادی؟ خب آن هم که بوده و حالا دارند فشار را کم میکنند و به نظر نمیرسد دوباره اعمال بشود. پس ایران پیش خود فکر میکند: مثل این که شما شدیداً محتاج توافق هستید ولی ما به اندازه شما نیازی به آن نداریم. پس اینها شروط ما هستند. آنها خوب بلدند چانه بزنند. وقتی به خواسته خود نرسیدند جواد ظریف گفت باید ببینم رهبر چه میگوید. اوباما هم میبایستی میگفت باید ببینم کنگره چه میگوید.
حتی اگر به گفته شما پرزیدنت اوباما تهدید نظامی جدی میکرد و حاضر بود به حرفش عمل کند با توجه به درگیریها و جنگهای تمام نشده در منطقه به نظر شما عاقلانه بود اگر رئیس جمهوری حمله میکرد؟
این یک نکته بسیار مهم است که سعی کردم در مقالهام در روزنامه واشنگتن تایمز به آن بپردازم. مردم صحبت از "صلح از طریق قدرت" میکنند. اما فکر میکنم درست نمیدانند مفهومش چیست. این یک ایده بسیار قدیمی و تاریخی است که یعنی: آنهایی که بهتر آماده جنگ میشوند احتمال به نبرد رفتنشان کمتر است. آنهایی که بطور قانع کنندهای توان تهدید دارند الزاماً مجبور نمیشوند به نیروی قهریه متوسل شوند. چطور طرف مقابل میفهمد که احتمال آن هست و عواقبش بد خواهد بود پس چه چاره دیگری داریم؟ اما اگر گزینه نظامی را از روی میز برداری خود را در به جنگ رفتن ضعیف نشان بدهی و بگویی از جنگ خستهام، آن وقت طرف مقابل پیش خود فکر میکند خب نگران این قضیه نیستیم. پس باید نگران چی باشیم؟ ابزار اقتصادی؟ خب آن هم که بوده و حالا دارند فشار را کم میکنند و به نظر نیمرسد دوباره اعمال بشود. پس ایران پیش خود فکر میکند: مثل این که شما شدیداً محتاج توافق هستید ولی ما به اندازه شما نیازی به توافق نداریم. پس اینها شروط ما هستند. این چیزی است که به نظر میرسد اتفاق افتاده است. آنها خوب بلدند چانه بزنند. وقتی به خواسته خود نرسیدند جواد ظریف گفت باید ببینم رهبر چه میگوید. رئیسجمهور اوباما هم میبایستی میگفت باید ببینم کنگره چه میگوید. اما او عوض این کار سعی کرد کنگره را از ماجرا دور نگه دارد. و باید بگویم کنگره هم باید الان فرای حزب بازی با توافق مخالفت کند. این به این معنی نیست که جنگ شروع میشود یا حتی توافق اجرا نمیشود. چون پرزیدنت اوباما به هر حال اختیار لازم برای اجرای آن را دارد. اما حداقل کنگره با رد آن میتواند به اوباما بگوید: برمیگردی به ایرانیها میگویی کشورت یک کشور دمکراتیک است. کنگره که اعضایش نمایندگان مردمند حق نظر میخواهند و حداقل خواست من اینهاست: شفافسازی در مورد بازرسیها، از فرانسویها و آلمانها توضیح بیشتر میخواهی که چطور به توافق عمل خواهند کرد. شاید لازم باشد متممهایی اضافه شوند.
شما در مقالهتان ایران را با روسیه، چین و کره شمالی در یک گروه دسته بندی کردید. نقطه مشترک ایران با این کشورها چیست؟
ایران، روسیه، چین و کره شمالی میخواهند آمریکا در جهان عقب نشینی کند، به عقب رانده شود تا آنها هرکاری که میخواهند بکنند. ما باید از تجربه توافق با کره شمالی درس بگیریم. توافق کنونی بعد از چند سال دو راه برای تولید سلاح اتمی برای ایران باز میگذارد. از طرف دیگر زودتر هم میتواند پنهانی این کار را بکند که دیگر بعد از آن کاری از دست ما برنمیآید و این به نظر من احتمالش بیشتر است. همزمان آنها برنامه تولید موشکهای قارهپیما دارند. برای حمله به اسرائیل یا عربستان یا امارات متحده عربی احتیاجی به موشک قاره پیما نیست. اما برای حمله به آمریکا چرا. و تنها کاربرد موشک قاره پیما هم کارگذاری کلاهک هستهای برای حمله به یک قاره دیگر است.
اوباما فکر میکند دارد کاری مشابه رفتن نیکسون به چین میکند. پرزیدنت نیکسون به چین دعوت شد، رؤسای جمهوری به سلامتی هم لیوان شراب بلند کردند. فکر میکنید آیتالله خامنهای از پرزیدنت اوباما دعوت میکند به تهران برود تا با هم آب انار بنوشند! گمان نمیکنم! ...
خب توافق به هر حال شده و هم مخالفین و هم موافقین دست به کمپین برای جلب نظر مردم زدهاند. ۲۶ رهبر ارشد سابق یهودیهای آمریکا در روزنامه واشنگتن پست یک صفحه را به حمایت از توافق اختصاص دادهاند. نظرسنجی اخیر تشکیلات لابی جی استریت هم میگوید ۶۰% آمریکاییهای یهودی موافقش هستند. از طرف دیگر سازمانها و تشکیلات محلی دیگر یهودیان هم هست که مخالفند. آیا اینجا اختلاف نظر نسلی است یا اطلاعات یکسان به هر دو طرف نمیرسد؟
نمیدانم. شاید مسئله اطلاع رسانی باشد. بنا به آخرین نظرسنجی که من دیدم ۵۸% کل مردم آمریکا مخالف این توافقند. نظر یهودیهای آمریکا هم مد نظر است، اما این مسئله بخاطر اسرائیل نیست. مسئله نقش آمریکا، قدرت آمریکا، و امنیت ملی آمریکاست و متحدین آمریکا و اسرائیل در صدر آنها هستند. خصوصاً اینکه مرتب تهدید به نسل کشی میشود. آیتالله خامنهای مرتب شعار مرگ بر آمریکا میدهد و میگوید به این شعار پایبند است. اوباما فکر میکند دارد کاری مشابه رفتن نیکسون به چین میکند. پرزیدنت نیکسون به چین دعوت شد، رؤسای جمهوری به سلامتی هم لیوان شراب بلند کردند. فکر میکنید آیتالله خامنهای از پرزیدنت اوباما دعوت میکند به تهران برود تا با هم آب انار بنوشند! گمان نمیکنم! چون فکر میکنم تنفر او از آمریکا قوی، واقعی، و ماندگار است. خیلی خوشبینانه این توافق را ارزیابی کنیم این است که: دستیابی ایران به سلاح اتمی به تأخیر افتاده، متوقف نشده.
به تأخیر افتاده! فکر نمیکنید تا آن موقع فرصت هست که محدودیتهای بر برنامه اتمی ایران فرای آنچه الان هست تشدید شوند و همزمان به مردم ایران کمک کرد تا عوامل دمکراتیک در آن کشور تقویت شود تا به تدریج ایران یک دمکراسی واقعی داشته باشد و نگرانی در مورد خطر رژیم اسلامی از آمریکا، از اسرائیل و از جهان رفع شود؟
سال ۲۰۰۹ ما از فرصت استفاده نکردیم تا به مردم کمک کنیم. به خیابانها آمده بوده و شعار مرگ بر دیکتاتور میدادند نه مرگ بر آمریکا. شعار میدادند "اوباما یا با ما یا با اونها". اوباما تلویحاً گفت با آنها نیست و میخواهد با حاکمان آنها کنار بیاید. شاید راهی برای کمک باشد امیدوارم طی ۱۰، ۱۵ سال آینده این فرصت پیدا شود. اما نشنیدم این دولت چنین قصدی داشته باشد، اسرائیلیها هم نمیدانند چه کار کنند و اروپائی هم به فکر نیستند. بنابراین به نظر من نمیرسد در ۱۰ سال آینده احتمال تغییر این رژیم سرکوبگر که با ایدئولوژی خمینی ۳۶ سال است بر مسند قدرت نشسته وجود داشته باشد. به همین دلیل سناتور شومر گفته نمیتواند توافق را قبول کند چون این توافق در واقع ایدئولوژی رژیم را تأئید میکند.
چه علاجی برای این وضعیت دارید؟
علاج برای این وضعیت این است که آمریکا باید در مورد نقش خود در جهان تجدید نظر کند و این کار یعنی بازگشت به همان هدف اولیه. این که ایران تحت این رژیم، تکرار میکنم تحت این رژیم، نباید سلاح اتمی داشته باشد. باید خیلی روشن و واضح به آنها نشان دهیم که هم عزم و هم توان آن را داریم که این هدف تحقق پیدا کند. به نظر من اعضای کنگره باید حقیقت را با رأی منفی به این توافق بگویند. بعد امیدوارم پرزیدنت اوباما متوجه شود که اگر بیشتر اعضای کنگره معتقدند این توافق بدی است، به ایران بگوید باید توافق بهتری کنیم چون باید ملت آمریکا راضی باشد. شما هم باید رهبرتان را راضی کنید. پس بیائید چند تا توافق جدید کنیم که: بازرسی خواهد شد، که ما میتوانیم راستی آزمائی کنیم شما فعالیتهای نظامی نخواهید داشت، و با متحدین برای مکانیزمهای اجرائی بهتر کار کنیم. اگر توافقهای متمم نشود، حداقل رأی منفی کنگره ۳ منفعت دارد: یک این که اعضای کنگره دروغ نگفته، دوم دولت بعدی استدلال و اختیار لازم را خواهد داشت تا سعی کند چیزی را که بد بوده درست کند، و سوم هجوم بهرهبرداری اقتصادی ایران را کند میکند.