ميراث گمگشتگی، تجربه مشترک حقارت و فرمانبرداری در جامعه ای که قرن ها وابسته به غرب بوده

رمانميراث گمگشتگی(Inheritance of Loss) نوشته کران دسای (Kiran Desai) نويسنده ۳۵ ساله هندی تبار در سال ۲۰۰۶معتبرترين جايزه ادبی بريتانيا، بوکرز، را به خود اختصاص داد.

نويسنده ميراث گمگشتگی، رمان خود را بر اساس تجربيات شخصی زندگی در کشورهای هند، انگلستان و آمريکا به رشته تحرير درآورده است. پنکج ميشرا Pankaj Mishra منتقد نيويورک تايمز معتقد است با اينکه فضای داستان در دهه ۸۰ شکل گرفته است، مفاهيمی که پس از حمله تروريستی ۱۱ سپتامبر بحث برانگيز شده اند، در قالب داستان به خوبی تشريح شده اند. روند جهانی ‌شدن، چندفرهنگی، نابرابری های اقتصادی، بنيادگرايی، و گونه های متفاوت عشق محورهای اصلی رمان ميراث گمگشتگی را تشکيل می دهند.

فضای داستان بيشتر در شهر کاليم پونگ واقع در دامنه هيماليا شکل می گيرد. جايی که يک قاضی هندی پير، تحصيل کرده کمبريج، آرامش روزهای بازنشستگی خود را می جويد. شخصيت قاضی در اين کتاب به عنوان فردی خودبين نشان داده شده است که به مردم انگلستان رشک می برد و نسبت به هنديها حسی آميخته از نفرت و بدگمانی دارد. با اين حال، هنگامی که نوه يتيمش به او می پيوندد؛ شباهتهای اخلاقی ميان آن دو باعث می شود احساس دلبستگی در قلب پيرمرد جوانه بزند.

دسای در اين رمان از دريچه چشم شخصيتهای داستان به ديدگاه ها و جنبه های گوناگون اجتماعی مينگرد و در اين ميان نقش عواملی چون تاريخ و سياست را نيز ناديده نمی گيرد.

يکی از منتقدان در سايت اينترنتی نقد کتابهای داستانی و يا Mostly Fiction Book Reviews نثر دسای را زيبا، دلپذير، و زنده می نامد، ولی معتقد است ماهيت برخی از شخصيت های داستان از پيش تعيين شده و غير قابل نفوذ است و با روند طبيعی داستان پيش نمی رود. روايت جيان، معشوقِ نوه پيرمرد که با پيوستن به جنبش جی اِن اِل اِف و مبارزه برای استقلال هنديان نپالی شعله عشق را در دل خويش خاموش می کند، ساختار سياسی رمان را تشکيل می دهد.

در بخش ديگری از کتاب، نويسنده به زندگی مشقت بار پسر آشپز خانواده، بيجو، می پردازد که که به آمريکا سفر کرده و به صورت غير قانونی در نيويورک زندگی و کار می کند و در بند نابرابريهای اجتماعی گرفتار شده است. او با احساسی از خشم و نا اميدی به هند باز می گردد و نويسنده برای دوگانگی و تضاد شخصيتی او چاره ای نمی جويد.

ميشرا معتقد است دسای با تغيير فضای داستان از جهان اول به جهان سوم و بالعکس پی آمد های جلای وطن، نابرابريهای اقتصادی و مدرنيزه شدن دنيای کنونی را به ملموس ترين صورت ممکن بازگو می کند و نشان می دهد نه پديده جهانی شدن قادر به حل اختلاف طبقاتی است و نه چند فرهنگی بودن توجيهی برای خشونت و افراط گرايی در عصر جديد.

آنچه شخصيتهای رمان را به يکديگر پيوند می زند تجربه مشترک حقارت و فرمانبرداری است در جامعه ای که قرنها از لحاظ فرهنگی و اقتصادی وابسته به غرب بوده است.

نويسنده با ديدی واقع گرايانه و تلخ، مفاهيم کليشه ای را مورد بازنگری قرار می دهد و در عين حال جايی برای قضاوت و نظر شخصی خواننده نيز در نظر می گيرد.