مناسبات فرهنگی، علمی، پزشکی، هنری و ورزشی بین ایران و اسرائیل

با آن که مناسبات ایران با اسرائیل ظاهرا در سطح شناسایی دوفاکتو (بالفعل) بود که در قاموس دیپلماسی روابط کامل محسوب نمی شود، ولی در عمل شبکه های گسترده همکاری در اکثر زمینه های ممکن، در ابعادی متعدد و متنوع بین دو کشور وجود داشت که یکی از زمینه های آن همکاری فرهنگی، آموزشی، علمی، انتشاراتی و رسانه ای بود.

این همکاری ها از اواخر دهه پنجم قرن بیستم آغاز شد و تا سال ۱۹۷۳ به اوج رسید، ولی از آن پس به علت یک رشته رویدادهای منطقه ای و جهانی و همچنین تغییراتی که در سیاست خارجی و استراتژی جهانی رژیم وقت در ایران روی داد، مناسبات به تدریج رو به سردی گذاشت و ابعاد همکاری ها کاهش یافت و با به روی کار آمدن حکومت اسلامی، بکلی متوقف شد.

برای اسرائیل، همکاری های فرهنگی و علمی، در کنار همکاری هایی که در زمینه کشاورزی و پزشکی و درمان برقرار بود، اهمیت ویژه داشت. ولی ایران نیز از این نوع روابط سود می برد و از این رو همکاری ها در زمینه های فرهنگی و غیره به سرعت رشد کرد و بسیار گسترده شد.

در ایران بعنوان یک کشور مسلمان که روحانیون در آن نفوذ زیادی داشتند، تصویری از اسرائیل ارائه می شد که تا حدود زیادی جنبه منفی داشت و نیت اسرائیل در تحکیم هر چه بیشتر مناسبات با ایران، ایجاب می کرد که در افکار عمومی مردم نیز چهره آن کشور تغییر یابد.

حکومت وقت ایران نیز به این دگرگونی علاقمند بود و در این زمینه با اسرائیل همکاری می کرد.

یکی از نخستین روزنامه نگاران ایرانی که برای دیدار از اسرائیل و آشنایی با فرهنگ و مردمان آن دعوت شد، ناصر خدایار نام داشت که از برنامه سازان محبوب رادیو ایران در سال های دهه پنجاه محسوب می شد و بعدها سردبیری هفته نامه "روشنفکر" و سپس برخی دیگر از نشریات ایران را به عهده گرفت.

ناصر خدایار درباره جریان دیدار خود از اسرائیل رشته مقالاتی منتشر کرد که در مجموع دیدگاه های مثبتی را از اسرائیل و شیوه زندگی در این کشور و پیشرفت های آن در زمینه های مختلف ارائه می کرد.

به تدریج روزنامه ها و نشریات هفتگی دیگر ایران نیز به انتشار مقالاتی پرداختند که از ستیز با اسرائیل در آن ها اثری نبود، و بعکس، چهره مثبتی از آن کشور ارائه می داد.

سفارت غیر رسمی اسرائیل در تهران، از سال ۱۹۵۸ تا اوائل دهه هفتاد میلادی، ده ها تن از روزنامه نگاران مشهور و سردبیران و صاحبان نشریات ایرانی را به دیدار از اسرائیل دعوت کرد.

همکاری های علمی و دانشگاهی نیز از سال ۱۹۶۰ ببعد بین استادان دانشگاه های اسرائیل و ایران شکل گرفت.

همچنین نویسندگانی همچون سعید نفیسی که از محبوبیت بسیار برخوردار بود، به اسرائیل دعوت شدند.

در سال ۱۹۵۹ کتابی به نام "اسرائیل" نوشته داوید کاتاریواس فرانسوی به ترجمه منوچهر ساچمه چی (که با مهاجرت به اسرائیل نام خود را به "منشه امیر" تغییر داد)، در تهران اجازه انتشار یافت که برای همه شخصیت های فرهنگی و ادبی و هنری ایران فرستاده شد.

همچنین شماری از استادان دانشگاه های ایران به اسرائیل دعوت شدند و با همتایان خود در دانشگاه عبری اورشلیم و دانشگاه حیفا به تبادل نظر و طرح ریزی همکاری پرداختند.

از آن جا که هنوز دائرة المعارف به زبان فارسی انتشار نیافته بود، برخی اسرائیلیان پیشنهاد کردند که از طریق همکاری مشترک چنین سلسله کتابهایی انتشار یابد.

کتابخانه ملی اسرائیل در اورشلیم نیز با کتابخانه ملی ایران همکاری های خوبی داشت.

حتی در زمینه ترویج موسیقی کلاسیک در ایران، رشته تماس هایی بین دو کشور برقرار بود و رهبر ارکستر فیلارمونیک ایران حشمت الله سنجری به اسرائیل رفت و سپس همتای اسرائیلی خود را به تهران دعوت کرد.

همکاری های فرهنگی در حدی دوستانه شد که احمد شاملو که در سال های پایانی دهه پنجاه سردبیری نشریه "بامشاد" را به عهده داشت، پیشنهادی را برای ترجمه تورات به زبان فارسی امروزی پذیرفت و بررسی هایی انجام داد، ولی به انجام نرسید.

هنگامی که دانشگاه شیراز دانشکده دندانپزشکی برپا کرد، در چارچوب برنامه های کمک رسانی سازمان ملل، در سال ۱۹۶۲ از استادان اسرائیلی دعوت شد در آن دانشکده به تدریس بپردازند. در چارچوب این همکاری، سه تن از استادان دانشکده دندانپزشکی دانشگاه عبری اورشلیم، هر یک به مدت سه ماه در شیراز تدریس کرد.

در چارچوب این همکاری ها، شماری از پزشکان جوان ایرانی به اسرائیل دعوت شدند تا در بیمارستان های بزرگ این کشور به تکمیل معلومات خویش بپردازند و راه های جدید درمان را بیاموزند.

این همکاری از اوائل دهه شصت آغاز شد و تا سال ۱۹۷۲ ادامه یافت.

نخستین گام در راه همکاری های پزشکی و درمانی، به احتمال قوی سفر پروفسور مارکوس از پزشکان پرتجربه بیمارستان آسوتا در تل آویو به تهران، در سال ۱۹۵۸ بود.

در همان سال ها، هزاران نفر از بیماران ایرانی برای درمان به اسرائیل رفتند و در بیمارستان های بزرگ آن کشور تحت درمان قرار گرفتند. سخن، به ویژه از بیمارانی بود که در داخل ایران نتیجه نگرفته بودند و برای آنان درمان در اسرائیل از سفر به اروپا ارزان تر تمام می شد.

برخی از شخصیت های ارشد سیاسی و اجتماعی ایران، برای درمان به اسرائیل سفر کردند. مواردی نیز وجود داشت که افراد توانمند ایرانی، پزشکان معروف اسرائیلی را به تهران دعوت می کردند. چنین سفری برای آن پزشکان نیز از نظر علمی سودمند بود، زیرا با برخی آسیب های پزشکی آشنا می شدند که در اسرائیل وجود نداشت و بررسی آن ها می توانست دانش آنان را بارورتر سازد.

در پژوهش های گیاه شناسی نیز نوعی همکاری بین دو کشور برقرار شد. از آن جا که بیش از نیمی از اسرائیل بیابان است، اسرائیلیان یافته های خود را برای کشت بیابانی و همچنین بیابانی زدایی در اختیار همکاران ایرانی خود قرار دادند.

ده ها تن از خوانندگان محبوب ایرانی چون پوران، ویگن، گلپایگانی و غیره برای اجرای کنسرت به اسرائیل دعوت شدند و متقابلا شماری از خوانندگان معروف اسرائیلی از جمله "جو عامار" به ایران دعوت شدند.

همکاری های ایران و اسرائیل، روابط ورزشی را نیز شامل می شد.

در سال ۱۹۶۰ یک گروه از جوانان اسرائیلی به سازمان پیشاهنگان آسیایی که در تهران برگزار شد دعوت شدند و ایران به اعتراض کشورهای عرب در این زمینه اعتنائی نکرد.

در سال ۱۹۷۰ برای نخستین بار دو تیم ملی ایران و اسرائیل، در تهران با یکدیگر مسابقه دادند. این بازی بین تیم فوتبال باشگاه تاج، قهرمان ایران، با تیم هَپُوعِل قهرمان اسرائیل، در چارچوب بازی های قهرمانی آسیا برگزار شد و تیم ایران در این بازی برنده شد.

ولی به گفتۀ برخی انجام این مسابقه با تبلیغاتی علیه اسرائیل همراه بود. دو سال پس از این مسابقه، یعنی در سال ۱۹۷۲ مسابقات فوتبال جوانان آسیا در تهران برگزار شد اما این بار تیم فوتبال جوانان اسرائیل به تهران دعوت نشد. در واقع از همین سال بود که سردی روابط ایران با اسرائیل آغاز شده بود.