پلوراليسم رمز موفقيت اينترنت

بيش از ۲۰ سال است که اينترنت دنيای دانشگاهيان و پژوهشگران را پشت سر گذاشته و در ميان همه مردم گسترش يافته است اما همچنان توانسته است يک شبکه واحد باقی بماند در صورتيکه از نظر تکنيکی می توانست به چندين شبکه جهانی موازی تقسيم شود. علت اين موفقيت اينترنت پلوراليسم است که از بدو تأسيس آن مدنظر بوده و دست اندرکاران شبکه اينترنت به اين مهم متعهد مانده اند.
اتفاقاً کشورهايی نظير چين و ايران گرچه به اين شبکه پيوسته اند اما همواره هدفی مونيستی را دنبال کرده اند تا آنجا که ايران طرحی بنام اينترنت ملی را دنبال کرده است که بنوعی اينترنت اسلامگرا است يعنی قرار است اينترنت را در چارچوب موازين اسلامگرايی بازتعريف کند. اگر چنين برخوردی را مؤسسان شبکه اينترنت برگزيده بودند مطمئناً تا کنون اين شبکه به چند تکه تقسيم شده بود.
يکی از برجسته ترين ويژگی های مجموعه های پلوراليستی اين است که با تغييرات بنيادی خود را متحول می کنند و در نتيجه رشد را بدون از هم پاشيدن يکپارچگی سيستم ميسر می سازند، در صورتيکه سيستمهای مونيستی در پاسخ به فشار درونی مشابه، ناگزير به انقلاب و از هم پاشيدن می شوند.
يک نمونه خوب اين اختلاف را در شوروی و بلوک شرق از يکسو و آمريکا و اروپای غربی از سوی ديگر می توان ديد که با تحول فراصنعتی، اولی نتوانست خود را متحول کند و از هم پاشيد در صورتيکه دومی به دليل پلوراليسم در جامعه باز، توانست خود را به درجات مختلف متحول کند، و پديده شگفت آفرين «سيليکان ولی» را در آمريکا که سمبلی از تکامل فراصنعتی شد، در بطن خود پرورش دهد. و تغييرات تازه نه تنها از هم پاشيدگی جوامع غرب را باعث نشدند بلکه موجبات شکوفايی جامعه را در دهه پايانی قرن بيستم مهيا کردند.
دنيای اينترنت نيز تغييرات شگرفی را طی تکامل خود تجربه کرده است اما اجازه نداده است که هيچ دولت يا مذهب يا ايدئولوژی معينی کنترل آن را در دست بگيرد.
البته پلوراليسم به اين معنی نيست که همه چيز در اينترنت هموزن است. آشکار است که ميلياردها داده تازه هر روز به شبکه اينترنت اضافه می شوند و دقيقاً رشد موتورهای جستجوگر در واکنش به اين واقعيت است تا وزن داده های مختلف را از طريق رتبه بندی در پهنه مختصات گوناگون، معين کنند. به عبارتی ديگر وجود پلوراليسم به اين معنی نيست که فرضيه حاملگی به دليل دست دادن زن و مرد هم وزن تئوری لقاح تصور شود.
نه تنها خود اينترنت کثرت گرا است بلکه با رشد اين پديده پلوراليستی، رژيم های ايدئولوژيک و ديکتاتوری به لرزه می افتند. تمام جنبش بهار عربی نه تنها اين واقعيت قرن بيست و يکم را به خوبی نشان داد بلکه باری ديگر تأکيد کرد که رژيم هاي مدعی حفاظت از منافع مردم در آن کشورها، به دليل ديدگاه مونيستی خود، راهی برای نيروهای تحول خواه باقی نگذاشتند جز آنکه تغيير را از طريق برکناری ديکتاتوری های تونس و مصرو ليبی، آغاز کنند.

این بحث را ادامه می دهم.