مٌثله کردن زن قرنها است در جوامع سنتی جهان که مردسالاری بر آنها حاکم است، رايج بوده است. اما اخيراً اين مسأله توجه دولتها را به خود جلب کرده که تلاش می کنند با وضع قانون و انجام برنامه های آموزشی از اين کار جلوگيری کنند. اگر چه پيشرفتهايی در اين کار مشاهده شده است، اما از ميان بردن اين رسم ديرپا، به زمان نياز دارد.
پيش از اينکه درباره جنبه های عاطفی مسأله مُثله کردن مورد توجه قرار گيرد، بايد علت وجودی اين مسأله را جست. در نظامهای مردسالاری که مردان حرف آخر را می زنند، خواه جوامع مسلمان، مسيحی يا قبايل سنتی آفريقا، عقيده بر اين است که زن بايد تنها متعلق به شوهر خود باشد، و باکره نبودن زن مايه وقاحت و شرمساری زن است. بنابراين برای جلوگيری از وسوسه جنسی زن، روش مثله کردن را برگزيده اند.
از نظر روانی، مثله کردن ضربه روحی شديدی به زن وارد می آورد. در اين جوامع اين عمل در سن کودکی يا پيش از بلوغ انجام می گيرد؛ و به همين دليل ضربه روحی که به دختران وارد می شود برای همه عمر با آنها همراه است. يکی از نتايج نامناسب مثله کردن اين است که لذت جنسی را از زن می گيرد.
درمورد مراقبتهای پزشکی بايد گفت که عمل مثله کردن در شرايط غيربهداشتی و بوسيله کسانی انجام می شود که هيچ تجربه پزشکی ندارند؛ بعلاوه اين عمل بدون بيهوشی انجام می گيرد که با درد شديد همراه است.
در مورد اقدامات دولت بايد گفت در بسياری از کشورها دولتها مداخله کرده اند و تلاش می کنند از اين کار جلوگيری کنند. اين دخالت از راه وضع قانون انجام می گيرد؛ بنابراين مرتکبين مثله کردن به دادگاه کشانده می شوند.
اما مهمترين اقدام آموزش مردم است، که تا حدودی موفق بوده است. به عنوان نمونه يک برنامه آموزشی در مرکز اتيوپی با کمک دولت آمريکا انجام شد که تاحدودی موفقيت آميز بود؛ و اکنون پس از ده سال موردی در اتيوپی نيست که کسی پيش از پانزده سالگی مثله شود. اما بايد درنظر داشت که اين رسم قرنها است وجود داشته و يک مشکل اجتماعی است، که اصلاح آن به زمان نياز دارد.