مایکل لامبرز ، نویسنده کتاب «سوراخ کردن دیوار خیزران: تلاش ها برای برقراری روابط با چین در دوران لیندون جانسون»، در مقاله ای در واشنگتن پست نوشته است اگر یک دشمن ایدئولوژیک و مزاحم آمریکا، از سویی در منطقه ای که برای منافع آمریکا اهمیت حیاتی دارد آشوب به راه اندازد، و از سوی دیگر در آستانه دستیابی به سلاح های هسته ای باشد، رئیس جمهوری آمریکا چگونه با چنین دشمنی برخورد می کند؟
لابد فکر می کنید جواب این معما چیزی نیست جز مشکلات دولت پرزیدنت اوباما با ایران. عیبی ندارد. همانطور که مناظره رقبای ریاست جمهوری آمریکا در زمینه سیاست خارجی نشان داد، مسأله چگونگی واکنش در برابر بمب ایران، احتمالاً بزرگترین چالش بین المللی آمریکا خواهد بود.
آقای اوباما اعلام کرده است که ایران مجهز به سلاح اتمی قابل مهار نخواهد بود، و باید جلوی دستیابی آن کشور به سلاح اتمی را گرفت. اما وی شخصاً در مورد این که در چه زمانی دست به اقدام پیشگیرانه در برابر ایران خواهد زد؛ یا تا چه وقت مایل است مسیر مذاکره با دولت ایران را دنبال کند، با ابهام سخن گفته است. کاندیدای جمهوریخواه، میت رامنی به روشنی در برابر تلاش برای حل اختلافات با ایران از طریق گفتگو ابراز تردیدکرده، و ادعا کرده است که به نگرانی های اسرائیل توجهی نشده، و تأکید کرده است که باید برای تهران تردیدی باقی نگذاریم که به هیچ وجه به آن کشور اجازه داده نخواهد شد به سلاخ اتمی دست پیدا کند.
هر چند اخیراً درباره این که آیا آمریکا باید علیه برنامه هسته ای جمهوری اسلامی ایران دست به اقدام پیشگیرانه بزند یا نه؛ و این اقدام چه موقع باید انجام شود،سخن زیاد گفته شده ، به این موضوع که سیاستگزاران پیشین ایالات متحده در مواجهه با دشمنی که تلاش می کند به بمب اتمی دست یابد چه واکنشی نشان داده اند، کمتر توجه شده است. در واقع، لیندون جانسون رئیس جمهوری اسبق آمریکا همین مشکل را با چین داشت.
تصمیم محتاطانه آقای جانسون برای دست زدن به اقدام پیشگیرانه در مورد تأسیسات هسته ای چین، برای موقعیت امروز آمریکا در برابر ایران درس هایی قابل تعمق دارد.
سال ۱۹۶۴، هنگامی که مشخص شد چین برای آزمایش هسته ای آماده می شود، موافقان و مخالفان حمله به چین در دولت آقای جانسون بحث هایی می کردند که بی شباهت به بحث های امروز در مورد برنامه اتمی ایران نبود. اسنادِ سابقاً محرمانه ای که اکنون در کتابخانه ریاست جمهوری لیندون بینز جانسون قابل دسترسی است نشان می دهد کسانی که دولت را به خویشتنداری فرامی خواندند – و بیشترشان در وزارت خارجه بودند – بحث شان بر سر این بود که توان برنامه هسته ای چین در زمینه نظامی اصلاٌ قابل توجه نیست، و همچنین بعید است که حمله آمریکا برنامه اتمی چین را به طور قطع نابود کند. به نظر آنها این حقایق، نشان میداد خطراتی که این گزینه ممکن است در بر داشته باشد، قابل توجیه نیست.
مقامات ارشد دولت پرزیدنت جانسون، از جمله رابرت مک نامارا وزیر دفاع و مک جورج باندی مشاور امنیت ملی نمی دانستند که آیا یک رژیم جنگ طلب که در سراسر آسیا برای به راه انداختن جنبش های انقلابی موعظه می کرد، با دست یافتن به بمب گستاخ تر نمی شد که به هر قیمتی به هدفش برسد؟
با توجه به وحشت گسترده از این که مبادا دسترسی چین به بمب، زمینه ساز رقابت هسته ای در منطقه شود – همین بحثی که این روزها در مسأله هسته ای ایران مطرح می شود – مقامات وقت می گفتند آمریکا باید با تأمین مقدار هر چه بیشتری سلاح های متعارف به هم پیمانانش در آسیا، به آنها اطمینان خاطر بدهد که به حفظ امنیت کشورهای همسایه چین متعهد است.وقتی در شانزدهم اکتبر ۱۹۶۴چین یک بمب اتمی را آزمایش کرد، کاخ سفید بر حمایت از هم پیمانانش در منطقه قویاً تأکید کرد. اقدامات آقای اوباما در طول سال گذشته برای تقویت توان دفاعی کشورهای حاشیه خلیج فارس را می توان از چنین منظری بررسی کرد.
برخی می گفتند حمله ابتدا به ساکن به چین، تنها خوراک تبلیغاتی برای پکن فراهم می کند تا ایالات متحده را متجاوز بخواند و به حیثیت آمریکا در دنیا لطمه بزند. کسانی که امروز بیم از آن دارند که حمله یک جانبه آمریکا به ایران احساسات ضدآمریکایی را در میان مسلمانان تشدید کند، و به طور بالقوه ایدئولوژی جهادی را تقویت کند، صدای سیاستگزاران دوران پرزیدنت جانسون در گوششان طنین انداز است. رفتار چین پس از آن که به یک قدرت هسته ای تبدیل شد، نشان می دهد که خویشتنداری آقای جانسون چقدر خردمندانه و به جا بود. در تمام مدت جنگ ویتنام، که پرتنش ترین دوران در روابط چین و آمریکا در ۵۰سال گذشته بوده، پکن از هم پیمان کمونیستش در ویتنام شمالی حمایت می کرد؛ اما هرگز مستقیماً در جنگ درگیر نشد؛ و هرگز از سلاح اتمی استفاده نکرد تا با آمریکا رو در رو نشود. چین هر چه بیشتر به ابزارهای ضربه زدن به آمریکا دسترسی پیدا کرد، تمایلش به استفاده از آن ابزارها کاهش یافت. سیاست خویشتنداری آمریکا نقش بزرگی در محدود نگاه داشتن جنگ ویتنام و جلوگیری از گسترش آن به منطقه داشت.
آقای جانسون درک می کرد که حمله ابتدا به ساکن به چین، در آن منطقه درگیر جنگ، آتش جنگ دیگری برخواهد افروخت؛ درست همانطور که مخالفان اقدام نظامی علیه ایران، اعتقاد دارند حمله به ایران در منطقه ای که آتش خصومت از هر سو لهیب می کشد، درست مثل کبریت کشیدن کنار بشکه باروت است. بن بست اتمی میان دوقدرت (چین و آمریکا) تنش ها را محدود کرد؛ و برای جانشین آقای جانسون موقعیت مناسبی فراهم کرد تا گام های ابتکاری جدیدی در مورد چین بردارد.
با توجه به نگرانی های استراتژیک و محظورات سیاسی هر دو طرف ایرانی و آمریکایی، وقوع یک تحول ناگهانی در روابط دو کشور در آینده نزدیک بعید به نظر می رسد. با این همه، واکنش منطقی آقای جانسون به برنامه هسته ای چین نشان می دهد که می توان فعلاً روی خصومت ها سرپوش گذاشت و سنگ بنای آشتی نهایی را از حالا گذاشت. روش آقای جانسون سابقه ای امیدوارکننده برای سیاستگزاران واشنگتن بر جا گذاشته است که قبل از پیش رفتن تا مرز جنگ با ایران، این شیوه را درنظر بگیرند؛ ایرانی که می شود جلویش را گرفت، و دغدغه اصلی رهبرانش فقط حفظ حکومت روحانیون بر کشور است.
لابد فکر می کنید جواب این معما چیزی نیست جز مشکلات دولت پرزیدنت اوباما با ایران. عیبی ندارد. همانطور که مناظره رقبای ریاست جمهوری آمریکا در زمینه سیاست خارجی نشان داد، مسأله چگونگی واکنش در برابر بمب ایران، احتمالاً بزرگترین چالش بین المللی آمریکا خواهد بود.
آقای اوباما اعلام کرده است که ایران مجهز به سلاح اتمی قابل مهار نخواهد بود، و باید جلوی دستیابی آن کشور به سلاح اتمی را گرفت. اما وی شخصاً در مورد این که در چه زمانی دست به اقدام پیشگیرانه در برابر ایران خواهد زد؛ یا تا چه وقت مایل است مسیر مذاکره با دولت ایران را دنبال کند، با ابهام سخن گفته است. کاندیدای جمهوریخواه، میت رامنی به روشنی در برابر تلاش برای حل اختلافات با ایران از طریق گفتگو ابراز تردیدکرده، و ادعا کرده است که به نگرانی های اسرائیل توجهی نشده، و تأکید کرده است که باید برای تهران تردیدی باقی نگذاریم که به هیچ وجه به آن کشور اجازه داده نخواهد شد به سلاخ اتمی دست پیدا کند.
هر چند اخیراً درباره این که آیا آمریکا باید علیه برنامه هسته ای جمهوری اسلامی ایران دست به اقدام پیشگیرانه بزند یا نه؛ و این اقدام چه موقع باید انجام شود،سخن زیاد گفته شده ، به این موضوع که سیاستگزاران پیشین ایالات متحده در مواجهه با دشمنی که تلاش می کند به بمب اتمی دست یابد چه واکنشی نشان داده اند، کمتر توجه شده است. در واقع، لیندون جانسون رئیس جمهوری اسبق آمریکا همین مشکل را با چین داشت.
تصمیم محتاطانه آقای جانسون برای دست زدن به اقدام پیشگیرانه در مورد تأسیسات هسته ای چین، برای موقعیت امروز آمریکا در برابر ایران درس هایی قابل تعمق دارد.
سال ۱۹۶۴، هنگامی که مشخص شد چین برای آزمایش هسته ای آماده می شود، موافقان و مخالفان حمله به چین در دولت آقای جانسون بحث هایی می کردند که بی شباهت به بحث های امروز در مورد برنامه اتمی ایران نبود. اسنادِ سابقاً محرمانه ای که اکنون در کتابخانه ریاست جمهوری لیندون بینز جانسون قابل دسترسی است نشان می دهد کسانی که دولت را به خویشتنداری فرامی خواندند – و بیشترشان در وزارت خارجه بودند – بحث شان بر سر این بود که توان برنامه هسته ای چین در زمینه نظامی اصلاٌ قابل توجه نیست، و همچنین بعید است که حمله آمریکا برنامه اتمی چین را به طور قطع نابود کند. به نظر آنها این حقایق، نشان میداد خطراتی که این گزینه ممکن است در بر داشته باشد، قابل توجیه نیست.
مقامات ارشد دولت پرزیدنت جانسون، از جمله رابرت مک نامارا وزیر دفاع و مک جورج باندی مشاور امنیت ملی نمی دانستند که آیا یک رژیم جنگ طلب که در سراسر آسیا برای به راه انداختن جنبش های انقلابی موعظه می کرد، با دست یافتن به بمب گستاخ تر نمی شد که به هر قیمتی به هدفش برسد؟
با توجه به وحشت گسترده از این که مبادا دسترسی چین به بمب، زمینه ساز رقابت هسته ای در منطقه شود – همین بحثی که این روزها در مسأله هسته ای ایران مطرح می شود – مقامات وقت می گفتند آمریکا باید با تأمین مقدار هر چه بیشتری سلاح های متعارف به هم پیمانانش در آسیا، به آنها اطمینان خاطر بدهد که به حفظ امنیت کشورهای همسایه چین متعهد است.وقتی در شانزدهم اکتبر ۱۹۶۴چین یک بمب اتمی را آزمایش کرد، کاخ سفید بر حمایت از هم پیمانانش در منطقه قویاً تأکید کرد. اقدامات آقای اوباما در طول سال گذشته برای تقویت توان دفاعی کشورهای حاشیه خلیج فارس را می توان از چنین منظری بررسی کرد.
برخی می گفتند حمله ابتدا به ساکن به چین، تنها خوراک تبلیغاتی برای پکن فراهم می کند تا ایالات متحده را متجاوز بخواند و به حیثیت آمریکا در دنیا لطمه بزند. کسانی که امروز بیم از آن دارند که حمله یک جانبه آمریکا به ایران احساسات ضدآمریکایی را در میان مسلمانان تشدید کند، و به طور بالقوه ایدئولوژی جهادی را تقویت کند، صدای سیاستگزاران دوران پرزیدنت جانسون در گوششان طنین انداز است. رفتار چین پس از آن که به یک قدرت هسته ای تبدیل شد، نشان می دهد که خویشتنداری آقای جانسون چقدر خردمندانه و به جا بود. در تمام مدت جنگ ویتنام، که پرتنش ترین دوران در روابط چین و آمریکا در ۵۰سال گذشته بوده، پکن از هم پیمان کمونیستش در ویتنام شمالی حمایت می کرد؛ اما هرگز مستقیماً در جنگ درگیر نشد؛ و هرگز از سلاح اتمی استفاده نکرد تا با آمریکا رو در رو نشود. چین هر چه بیشتر به ابزارهای ضربه زدن به آمریکا دسترسی پیدا کرد، تمایلش به استفاده از آن ابزارها کاهش یافت. سیاست خویشتنداری آمریکا نقش بزرگی در محدود نگاه داشتن جنگ ویتنام و جلوگیری از گسترش آن به منطقه داشت.
آقای جانسون درک می کرد که حمله ابتدا به ساکن به چین، در آن منطقه درگیر جنگ، آتش جنگ دیگری برخواهد افروخت؛ درست همانطور که مخالفان اقدام نظامی علیه ایران، اعتقاد دارند حمله به ایران در منطقه ای که آتش خصومت از هر سو لهیب می کشد، درست مثل کبریت کشیدن کنار بشکه باروت است. بن بست اتمی میان دوقدرت (چین و آمریکا) تنش ها را محدود کرد؛ و برای جانشین آقای جانسون موقعیت مناسبی فراهم کرد تا گام های ابتکاری جدیدی در مورد چین بردارد.
با توجه به نگرانی های استراتژیک و محظورات سیاسی هر دو طرف ایرانی و آمریکایی، وقوع یک تحول ناگهانی در روابط دو کشور در آینده نزدیک بعید به نظر می رسد. با این همه، واکنش منطقی آقای جانسون به برنامه هسته ای چین نشان می دهد که می توان فعلاً روی خصومت ها سرپوش گذاشت و سنگ بنای آشتی نهایی را از حالا گذاشت. روش آقای جانسون سابقه ای امیدوارکننده برای سیاستگزاران واشنگتن بر جا گذاشته است که قبل از پیش رفتن تا مرز جنگ با ایران، این شیوه را درنظر بگیرند؛ ایرانی که می شود جلویش را گرفت، و دغدغه اصلی رهبرانش فقط حفظ حکومت روحانیون بر کشور است.