یکی از قابل پیشبینی ترین رویدادها در امور خارجی ناخشنودی اروپا از انتقادات مقام های آمریکایی است. سال ۲۰۰۳ وقتی دونالد رامسفلد، وزیر دفاع وقت ایالات متحده، از آلمان و فرانسه در مقایسه با اعضای جدید ناتو در اروپای شرقی به عنوان «اروپای قدیم» نام برد، خون نخبگان اروپا به جوش آمد.
این هفته، مایک پمپئو وزیر خارجه آمریکا، سخنرانی به همان صراحت در بروکسل ایراد کرد که در آن از کشوری به عنوان اروپای قدیم نام نبرد. هدف از این سخنرانی به چالش کشیدن اروپا بر سر ضرورت اصلاح اهداف و عملکرد نهادهای تشکیل شده پس از جنگ جهانی دوم به منظور حفظ امنیت و رفاه اقتصادی در جهان بود. در گزارش های رسانه ای واکنش ها طیفی از «بی تفاوت تا خصمانه» توصیف شد. اروپایی ها به صلاح شان است برای تامین نظر مایک پمپئو نیمی از راه مصالحه را طی کنند.
وزیر خارجه آمریکا گفت «پرسش محوری» این است که آیا این «سیستم به شکلی که تنظیم شده» نیازهای جهان امروز را پاسخ می دهد؟ مایک پمپئو به عنوان نمونه گفت «ما چین را به درون نظم لیبرال پذیرفتیم اما هرگز بر رفتارش نظارت نکردیم». پمپئو گفت روسیه «ارزش های غربی آزادی و همکاری بین المللی را نپذیرفته است». هر دو این اظهارات حقیقت دارد.
آن چه بیشتر مخاطبان او را دل چرکین کرد این است که وزیر خارجه به طور مشخص از طیفی از نهادهای بین المللی پس از جنگ جهانی نام برد که نیاز به اصلاحات دارند: بانک جهانی، صندوق بین المللی پول، سازمان ملل متحد، سازمان کشورهای قاره آمریکا، اتحادیه آفریقا و اتحادیه اروپا که «رفاه فراوانی را برای تمام قاره به ارمغان آورده» است.
یک فرد بدبین خواهد گفت، انتظار اصلاحات درونی از این بروکراسی های عریض و طویل خوش باوری است. با این وجود، نارضایی سیاسی موجود در فرانسه بر سر مالیات سوخت، در بریتانیا نسبت به برگزیت، ایتالیا در مورد کنترل بودجه و آلمان و دیگر کشورها بر سر مهاجرت این را روشن کرده که خودپسندی تضمینی بر نظم اروپایی نیست.
رئیس جمهوری آمریکا با اعمال تعرفه های قرن بیستمی بر متحدان اروپایی و آسیایی ماموریت اصلاحات پمپئو را ساده تر نمی کند. اما وزیر خارجه آمریکا پرسش های مشروعی را درباره آینده حکمرانی جهانی مطرح کرده است. بی اعتنایی به او به عنوان پیام آور دونالد ترامپ این پرسش های دشوار را ناپدید نمی کند.