لینکهای قابل دسترسی

خبر فوری
سه شنبه ۴ دی ۱۴۰۳ ایران ۱۵:۴۰

بیژن کیان: باراک اوباما دچار "شیدایی سیاسی" شده است


بیژن کیان تحلیلگر مسائل سیاسی و عضو پیشین هیات مدیره بانک صادرات واردات آمریکا
بیژن کیان تحلیلگر مسائل سیاسی و عضو پیشین هیات مدیره بانک صادرات واردات آمریکا

یک تحلیلگر مسایل آمریکا در نقد سخنان روز سه شنبه رئیس جمهوری آمریکا در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، می گوید که او دچار "شیدایی سیاسی" است و عملا به جای پرداختن به مسایل اساسی آمریکا، به مسائلی مانند تغییرات آب و هوایی می پردازد.

بیژن کیان تحلیلگر و عضو پیشین هیات مدیره بانک صادرات واردات آمریکا در نقد آخرین سخنرانی باراک اوباما به عنوان رئیس جمهوری آمریکا به صدای آمریکا گفت، به نظر من هدف آقای اوباما در آخرین سخنرانی خود در نشست سالانه مجمع عمومی سازمان ملل در واقع "دفاعیه" او بود از هشت سالی که در مقام ریاست جمهوری آمریکا بود.

آقای کیان با اشاره به محبوبیت بالای آقای اوباما گفت هرچند او محبوبیت بالایی دارد اما به نظر من ایشان دچار "شیدایی سیاسی" هستند. ایشان چنان غرق ایده آل های شان هستند که نه تنها افکار و اعمال شان متفاوت است و موجب گیجی وگنگی شده است.

بیژن کیان: باراک اوباما دچار "شیدایی سیاسی" شده است
لطفأ صبر کنيد

No media source currently available

0:00 0:04:11 0:00

این چهره جمهوریخواهان در تبیین دیدگاه خود درباره سخنرانی باراک اوباما گفت: ایشان در سخنرانی شان یک مقیاس را بر می دارد و به آن پاسخ می دهد؛ بعد به خود نمره قبولی می دهد. مثلا آقای اوباما. مثال می زند که قلمروی داعش کاهش یافته است، اما سوال اصلی باید این باشد تعداد سازمان های تروریستی بالا رفته یا پایین آمده؟

متن کامل سخنان آقای کیان در زیر آمده است:

ببینید ، نمی دانم که جمهوریخواهان چطور برداشت خواهند کرد؛ ولی برداشت من این بود که هدف چهل و چهارمین ریاست جمهوری آمریکا، اوباما، در پایان دور دوم خدمتشان این بود که دو کار رو انجام بدهند: یکی اینکه دفاع بکنند از خودشون، و امروز آنچه که من از ایشان شنیدم یک دفاع بود، و نکته مهمتری که ایشان صحبتهایی که امروز ایراد کردند زاویه انتخاباتی داشت. یعنی من امروز احساس می کنم که یک سری «به در گفتن و دیوار گوش کردن» بود و انتقاد بود از کسانی که به مسلمانها ایراد می گیرند یا گناه مشکلات دنیا رو به گردن مسلمانها می گذارند، یا صحبتهایی از این قبیل، که می دانیم منظور ایشان در حقیقت به چه کسی در کارزار انتخاباتی آمریکا هست.

بنابراین آن چیزی که من شنیدم از ایشان، از دو زاویه است: یک زاویه اینکه آقای اوباما ریاست جمهوری هستند که با یک ایدئولوژی خاص ، با یک باور خاص به این مسؤلیت بسیار پیچیده. کار ساده ای است برای من یا کسانی که ناظر هستند بشینیم و انتقاد کنیم. انتقاد همیشه کار ساده تری است از عمل کردن و راه حل ارائه دادن و نتیجه کار را هم مثبت ارائه دادن. نتیجه کار اغلب اوقات نامعلوم است. تصمیم اول گرفته می شود و نتیجه ممکن است مطابق تصمیمها باشد، ممکن است نباشد. ولی امروز صحبتی که از آقای اوباما شنیدم این بود که، ببینید مثل این می ماند که یک شخصی در حال مُوت هست ، در حال مرگ است، و بیماری او هم بر اثر تپش قلب و فشار خون بسیار بالا باشد و در حالیکه بیمار در حال مرگ است، پزشک به او می گوید خوشحال باش. فشار خونت که پایین میاد؛ ضربان قلبت هم که کم کم افتاده و یواش یواش خوب می شوی.

ببینید صحبتشان رو با تغییرات وخیم در شرایط اقلیمی شروع کردند. ببینید، وقتی به دنیا نگاه می کنیم می خواهیم بسنجیم که این چهل و چهارمین ریاست جمهوری آمریکا در چه حالت روحی قرار دارند. آیا وجهه میراث سیاسی اش حفظ وجهه مثبت میراث سیاسی اش است. همان چیزی که اینجا legacy به آن می گویند برایش مهم است. خب میدانیم مهم است.. می دانیم. برای همین دیروز در مجمع سیاهپوستان در کنگره ، ایشان علناً گفتند. گفتند یه کاری بکنید که با حمایت از خانم کلینتون وجهه مثبت میراث سیاسی من را حفظ بکنید. اصلاً بخاطر من به خانم کلینتون رأی بدهید. تقریباً. یا به کسانی که به شما رأی دادند، به شما اعتماد کردند بگویید به ایشان رأی بدهند. بنا براین این سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل و با صحبت شما در قبال سیاست خارجی در حقیقت دفاعی بود از کارنامه خودشان و دلیل آوردند. نمی دانم، شاید مثال من، مثال مستقیماً با ربطی نباشد؛ ولی چیزی که بنظرم می رسه اینه که ، بله طول می کشه. این ادغام جهانی هزینه داره و این هزینه رو ما بایستی پرداخت کنیم و این کار کار خوبیه.

ببینید در مَثل مناقشه نیست. یعنی میشه مثال زد و ازش با کمی انعطاف گذشت. شاید شما درست بگویید. شاید این مثال دقیقاً مثال قوی و محکمی نباشد؛ ولی ، ببینید، شما تصمیم می گیرید چه ملاکی را برای اندازه گیری مسؤلیت و اندازه گیری نتیجه گیری از مسؤلیت استفاده بکنید. وقتی یک مقیاسی را برمی دارید و می گویید بله اراضی تحت اشغال خلافت اسلامی کاهش پیدا کرده ؛ خُب این ، شما خودتان یک سؤال انتخاب می کنید . آن سؤال را خوب جواب می دهید و خودتان به خودتان نمره خوب هم می دهید. خُب این آزمون آزمون کاملی نیست. شما سؤال کنید که آیا تعداد سازمانهای تروریستی در دنیا بالا رفته یا پایین آمده؟ بطور کلی. شما از خودتان سؤال کنید. یادتان هست که آقای بوش می گفتند ما جنگ با تروریسم رو به خارج از مرزهای آمریکا می بریم، که تروریسم به مرزهای آمریکا راه پیدا نکند؟ ببینید ، مشکل است. شما می پرسید که جمهوریخواهان چه می گویند . این مهم نیست که جمهوری خواهان چه بگویند. مردم چه نگاهی به این دارند. یا لااقل بخش عمده ای از مردم، نه همه. ولی بخش عمده ای از مردم می گویند در نیوجرسی، در نیویورک در همین چند روز گذشته در مینه سوتا، در سه ایالت آمریکا فجایع تروریستی واقع شده است . این فجایع تروریستی ریشه هایی دارد که به یک ایدئولوژی خاص، به ایدئولوژی ریشه ای اسلامی بر می گردد. این طور بنظر می رسد این ادعا نیست. این مروری است به آنچه ما می دانیم هست.

حالا، اینکه آنچه که ما میدانیم حقیقت است یا نه، آن بحث دیگری است؛ ولی واقعیتی که روبروی مان داریم راجع به آن صحبت می کنیم. ببینید ، ریاست جمهوری آمریکا در شرایطی در سازمان ملل حاضر می شود که این اتفاقات افتاده است. مردم آمریکا جانشان را از دست داده اند، زخمی شده اند که در آن اتفاق نیویورک کسی از بین نرفت، ولی می توانست فاجعه بسیار بزرگتری باشد. بنظر آقای اوباما شرایط اقلیمی در رأس این مسائل قرار دارد. یعنی این اشکالی است که در طول زمامداری آقای اوباما به وضوح می شود دید. شاید عده ای این نظر را داشته باشند که آنچه که مشکلات کوتاه مدت بوده ایشان سعی کرده اند نسخه دراز مدت برای مشکلات کوتاه مدت بپیچند، و آنچه که مشکل دراز مدت بوده فکر کاملی برای آن نداشتند و تعبیرشان از دنیا. ببینید ، برگردیم به سخنرانی ایشون در قاهره در سال ۲۰۰۹ و ببینید که چه گفتند و چه شد؛ چون مسؤلیت پذیری در جهت گیری بایستی اندازه گیری بشود. آخر چه مسؤلیتی قبول می کنند ایشان در ارتباط با این ایدئولوژی که پرورش دادند و ترغیب کردند مردم رو به آن و بعد جماعت اخوان المسلمین در مصر سرکار اومد.

خُب، ریاست جمهوری آقای اوباما ریاست جمهوری موفقی نمی تواند شناخته بشود و هر چقدر از او بیشتر تعریف بشه بیشتر این شکاف عمیق تر می شود. تعداد سؤالات را راجع به ارتباط با عقیده. ایشان خودشان گفتند. گفتند باید یک کاری بکنیم که افکارمان و عقایدمان با اعمالمان نزدیک باشد. من از بینندگان بسیار محترم شما می پرسم که آیا آقای اوباما افکارشان با اعمالشان یکی بوده؟

ببینید ، سؤال شما رو اجازه بدهید از یک مثال دیگر استفاده بکنم. اولاً در سؤال شما آنچه که مستتر بود مقایسه آقای اوباما با آقای بوش بود و شما اشاره کردید به تاریخ و عملکرد آقای بوش و عملکرد آقای اوباما و این دوتا را با هم مقایسه کردید. این هم دوباره به مَثل احتیاج دارد. مثل این می ماند که دانش آموزی در ریاضی بسیار ضعیف باشد و بگوید ، خُب به کاردستی من هم نگاه کنید. ببینید کار دستی من خیلی خوب است. مطلب این نیست که کاردستی دانش آموز خیلی خوب است؛ مطلب این است که ریاضی او ضعیف است.

آقای اوباما یک سری ایدئولوژی رو به کار گرفته است ؛ یک سری سیاستها را هم جایگزین آنچه که بوده، و بنظر من موفق نبودند، موفق نبودند. موفقیت را اول باید یک معیار برایش گذاشت تا ببینیم موفقیت یعنی چی. موفقیت یعنی چی. بله ایشان خیلی محبوب هستند، در بعضی از جاهای دنیا، چون آنهایی که خوشحال هستند از آقای اوباما مشکلی نداشتند که آقای اوباما حل بکند. آقای اوباما رئیس جمهوری آمریکا هستند. آقای اوباما بایستی ، ببینید، اینجا جشن می گیرند که ۵۶ درصد از مردم آمریکا از شما راضیند. خُب. اون تعدادی که از شما راضی نیستند یعنی باید چکار بکنند، یعنی چاره این کار چیست؟ و اصولاً مخالفت با نتیجه کار یک ریاست جمهوری قضاوتش با چه کسی هست ؟ آیا بایستی نحوه کار و عملکرد یک رئیس جمهور را باید از دید کسانی که در مملکت او زندگی نمی کنند دید و به او شماره قبولی داد. به نظر من اشکال فلسفی دارد که ما محبوبیت آقای اوباما را در خارج از آمریکا ملاک موفقیت ایشان در آمریکا بدانیم.

بله، در آمریکا هم محبوبیت بالایی دارند. محبوبیت بالایی دارند شاید در گذشته ، این رو گفته ام که به نظر من کار بسیار بسیار کار نپخته و غیر منطقی باشد که ما عملکرد یک رئیس جمهور را در همان هشت سالی که کار می کند ، در همان چهار سالی که کار می کند، قرار بدهیم. این یک سیر تداومی است که آنچه که یک رئیس جمهور انجام می دهد رئیس جمهور بعدی را تحت تأثیر قرار می دهد. بایستی این را گفت. بایستی عادلانه و صادقانه به این مسائل نگاه کرد. ببینید ، من ... شخص آقای اوباما را بسیار دوست دارم. ایشان به نظر من یک ایده آلیست است که یک قلب مهربان دارد و مشکل است که آدم اقای اوباما رو دوست نداشته باشد. من فکر می کنم این آماری که گرفتن، شاید اگه از من بپرسند که از آقای اوباما راضی هستید چون فرصت که نیست؛ یه سؤال کوتاه است. از آقای اوباما راضی هستیم؛ ولی از ریاست جمهوری آمریکا به توجه به مسؤلیتها ، میزان موفقیت ایشان در رابطه با انتظارات، نه، راضی نیستیم. بنابراین مسأله این نیست . من برای اقای اوباما کار کردم . ایشان رئیس من بوده است . شاید نه به خوبی بعضی ها، ولی بیشتر از خیلی ها ایشان را می شناسم. بنابراین خصومت خاصی ندارم کارش هم که تمام شده. رقیب انتخاباتی کاندیدای محبوب من هم که نیستند. بنابراین ... ولی ایشان چنان با تمام زیبایی تفکر، من فکر می کنم که آقای اوباما دچار شیدایی سیاسی هستند. ایشان چنان غرق و محو اون ایده آل شان هستند که آنقدر افکارشان با اعمالشان متفاوت است. این شیدایی یه مقدار گیجی و گنگی هم در کار ایجاد کرده و مُضافاً به اینکه مشاورین ایشان هم، کسانی که در حلقه بسیار نزدیک ایشان مثل آقای بن رُز که کار می کنند . ببینیند جوابی برای مشکلاتی که تفکرشان ایجاد کرده، ندارند. شما سوریه را ببینید. شما لیبی را نگاه کنید . چه اتفاقی آنجا افتاد، و نتیجه اش چه بود، من فکر می کنم آمریکا باید نگاهی دوباره....

شما راجع به آقای ترامپ صحبت کردید. ببینید من همه صحبتهای آقای ترامپ را دوست ندارم؛ ولی امیدوارم آقای ترامپ انتخاب بشوند به عنوان رئیس جمهوری آمریکا و وقتی آدم آقای ترامپ صحبت می کند، خانواده اش را میشناسد، یک تصویر دیگه ای دارد. ببینید آنچه که در بحثهای تلویزیونی و در آن برهه مخصوص زمانی شکل می گیرد آن تصویر درستی نیست. بنا براین قضاوتها، قضاوتهای بسیار بسیار عجولانه ای است در این زمینه، و اینکه چرا بد صحبت کردند و چرا این صحبت را کردند. به هر حال امروز بحث راجع به اوباما و ترامپ نیست. دلیل اینکه ایشان را عنوان می کنم این است که از خودمان بپرسیم چرا آقای اوباما انقدر اصرار دارند به انتخاب خانم کلینتون . من فکر نمی کنم در تاریخ آمریکا ریاست جمهوری آنقدر مُصر بوده که برود به جایی و بگوید بخاطر من این کاندیدا رو انتخاب بکنبد. این حرف، حرف منطقی نیست. میدانید. بخاطر حفظ وجهه میراث سیاسی من یک کاندیدا را انتخاب بکنید . حالا کار نداریم که نقایصش و گرفتاری هایش چیست. هر کاندیدایی. حتی بهترین کاندیدا باشد، چون اگر بهترین کاندیدا باشد ، احتیاجی به این «بخاطر من» ندارد.

بنابراین امیدوارم جواب سؤال شما را ، حالا شاید کامل نداده باشم، ولی لااقل تا اندازه ای توانسته باشم با بینندگان محترم شما این ارتباط را برقرار بکنم، که ما امروز ناظر چه بودیم در سازمان ملل. آمدند صحبت کردند، و... حرفهای خوبی هم زدند، و گفتند آمریکا نباید خودش را تحمیل بکند. نه اینکه همه اش بد بود، نه، نه ، خیلی حرفهای شان، اصلاً حرفها همه زیبا بود، ولی حرفهایی که از یک شیدایی سیاسی سرچشمه می گیرد؛ و از یک عقل و تجربه سیاسی سرچشمه نمی گیرد . ببینید، خیلی کار مشکلی است. ریاست جمهوری آمریکا تقریباً ، تقریباً ، قدرت بسیار زیادی دارد، در تغییر دنیا . خُب ایشان اولیتشان را در « شرایط وخیم شرایط اقلیمی» می گذارند.

XS
SM
MD
LG