یادداشتی از کلیفورد می، رئیس «بنیاد دفاع از دموکراسی ها» در واشنگتن تایمز
کنگره ایالات متحده سال گذشته از «انستیتو صلح آمریکا» خواست تا «یک استراتژی جامع برای جلوگیری از دلایل ریشه ای افراط گرایی در کشورهای شکننده در مناطق صحرای آفریقا، شاخ آفریقا و خاورنزدیک» تهیه کند.
این انستیتو یک کارگروه دو حزبی تشکیل داد که شامل مدلین آلبرایت وزیر خارجه پیشین آمریکا و استیون هدلی مشاور امنیت ملی پیشین آمریکا است و تام کین و لی همیلتون، روسای کمیسیون تحقیق حملات تروریستی یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱، آن را اداره می کنند.
این کارگروه این هفته گزارشی با عنوان «گزارش موقت از افراط گرایی در کشورهای شکننده» منتشر کرد. در این گزارش به حضور گروه های تروریستی در ۱۹ کشور در خاورمیانه و آفریقا اشاره شده که در ۱۰ کشور مناطقی را در اختیار دارند. این گزارش از ضرورت یک استراتژی جدید برای «ایجاد مقاومت علیه افراط گرایی» صحبت می کند.
ممکن است بپرسید تفاوت «ایجاد مقاومت» با «کشورسازی» چیست؟
رئیس «انستیتو صلح آمریکا» می گوید «ایجاد مقاومت» بر حمایت جدی از شرکای منطقه ای تمرکز دارد که خواهان مبارز با افراط گرایی اند.
پرسش این است: ریشه های افراط گرایی چیست؟
درست است که کارگروه می گوید افراط گرایی جایی رشد می کند که دولت ها ضعیف اند و فضای سرکوب و فقر حاکم است. اما خوب است اشاره شود که بخش عمده جنوب آفریقا و منطقه صحرای آفریقا عمیقا فقرزده بوده و زیر چکمه رژیم های سرکوبگر قرار داشته است، با این وجود کمترین افراطی یا تروریست را تولید کرده است. در حالی که در بریتانیا، فرانسه، آلمان و دیگر کشورهای باثبات، آزاد و موفق، جامعه مسلمانان افراد افراطی به جامعه تحویل می دهد.
در این گزارش از ذکر معمول ترین شکل افراط گرایی پرهیز شده است. همان شکلی که امروز ضروری ترین تهدید علیه ایالات متحده است.
حدود نه سال پیش در پاکستان، با گروهی مسلمان از فرقه های مختلف ملاقات کردم. از آن ها درباره اسامه بن لادن پرسیدم. همه او را مردی شرور توصیف کردند.
از آن ها پرسیدم آیا او را کافر می دانند. پاسخ نه بود. پرسیدم آیا او مرتد است، باز گفتند این تعبیر درستی نیست.
برنارد لوئیس، پژوهشگر برجسته اسلام، این مساله را با صراحت مورد بررسی قرار داده است: «ما با یک جنبش در جهان اسلام در جنگ هستیم.»
جنبشی که بر جهاد تاکید دارد؛ واژه ای که در این گزارش مورد استفاده قرار نگرفته و حتی هیچ اشاره ای هم به جهادگرایی نشده است.
جهادیون تنها علیه ناباوران دست به جهاد نمی زنند بلکه مسلمانانی که از آن ها تبعیت نکنند را هم هدف می گیرند. جهادیون نفرت انگیز و تهدید آمیز هستند، اما اگر ما جدیت داریم، نمی توانیم ادعا کنیم روایت آن ها از اسلام هیچ ریشه ای در متون اسلامی و تمدن اسلامی دوره قرون وسطی ندارد.
با مطالعه تاریخ خلافت های اسلامی در می یابیم که شمار اندکی زندگی شان را وقف جهاد کردند و شریعت را آن گونه که ما - مسلمان و غیر مسلمان - بی رحمانه و مخرب می دانیم تعبیر می کردند.
این به یقین دیدگاه سنی های سلفی-جهادی نیست که خواهان بازآفرینی دوره فتوحات نظامی اسلام هستند و دیدگاه شیعیان پیرو آیت الله خمینی، رهبر انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ ایران، هم نیست. آن ها مشتاق اند کافران را با شمشیر یا هر سلاحی که به دست شان برسد، بزنند.
بله، بسیاری از آن ها که به گروه های جهادی می پیوندند از شرایطی هولناک در کشورهایی شکننده، اگر نه ویران، فرار می کنند. اما دیگرانی هستند که می خواهند در این، به باور آن ها، پروژه شکوهمند بنای یک امپراتوری اسلامی نوین شرکت داشته باشند. بعضی دیگر هم ممکن است صرفا مشتاق معاوضه یک زندگی یکنواخت شامل مدرسه، کار، قسط و خانواده با مجوزی برای غارت، کشتار و برده داری باشند.
پرسش نهایی: آیا ایالات متحده دهه ها به کشورهای کشورهای شکننده برای مقاومت علیه افراط گرایی کمک نکرده است؟ بارزترین نمونه افغانستان است که تا امروز به سختی یک موفقیت محسوب می شود. لبنان هم نمونه ای دیگر است که در آن قدرت مسلط حزب الله، دست نشانده تروریست جمهوری اسلامی ایران، است.
گزارش «انستیتو صلح آمریکا» با عنوان «استراتژی جامع برای کاستن از افراط گرایی در کشورهای شکننده» قرار است سال آینده منتشر شود. از امروز تا آن زمان، اعضای برجسته این کارگروه وظایف شان روشن است.