یادداشتی در واشنگتن تایمز از کلیفورد می، رئیس «بنیاد دفاع از دموکراسی ها»
تصور کنید در یک شهرک خوب و آرام زندگی می کنید و قصد دارید به همان شکل نگاهش دارید. کسب و کاری دارید. مشتری ها برخوردی دوستانه دارند. مردم به یکدیگر احترام می گذارند. به مقررات پایبند هستند. یک روز، جنایتکاران به محله شما می آیند. آیا از اوباش، دزدان و قاتلان استقبال کرده و برای این که آن ها را در دهکده جا بدهید با آن ها تجارت می کنید؟
تصور می کنم، پاسخ تان نه است. پس چرا این امر در دهکده جهانی باید متفاوت باشد؟
یک دلیل آن این است: بسیاری از مردم ما- جمهوریخواه، دموکرات و متحد اروپایی- باور داشته اند که بازرگانی امری متحول کننده است؛ با آن هایی که تجارت می کنیم دیر یا زود از یاغی گری دست کشیده و معتدل، شریک، دوست و عضوی خوب در جامعه بین المللی خواهند شد.
این تئوری آرامش بخشی است. اما ایرادهایی دارد:
نمونه ۱: ریچارد نیکسون سال ۱۹۷۲ به چین رفت. طی این سال ها تجارت بین دو کشور رونق گرفت. چین در سال ۲۰۰۱ به عنوان یک «کشور در حال توسعه» به «سازمان تجارت جهانی» پیوست. چین با وجود این که امروز دومین اقتصاد بزرگ جهان است همچنان از امتیاز ویژه مشمول کشورهای در حال توسعه برخوردار است.
چین در عین حال صدها میلیارد دلار از مالکیت معنوی آمریکا سرقت می کند، در برابر شرکت های آمریکایی قلدری کرده و حقه بازی می کند و درگیر یک «جنگ اقتصادی سایبری» است. دولت چین به شکل هولناکی بدیهی ترین حقوق شهروندانش از جمله تبتی ها، مسلمانان و مسیحیان را نقض می کند.
نمونه ۲: کشورهای صنعتی قدرتمند جهان شامل ایالات متحده، کانادا، بریتانیا، ژاپن، آلمان، فرانسه و ایتالیا عضو گروهی موسوم به «جی ۷» هستند. این گروه پیشتر «جی ۸» بود، اما چهار سال پیش، پس از آن که ولادمیر پوتین کریمه را از اوکراین دزدید عضویت روسیه به تعلیق درآمد. دیگر جنایات روسیه شامل مسموم کردن یک جاسوس سابق روس با سلاح شیمیایی در خانه اش در جنوب انگلستان است.
با این وجود، رهبران آلمان مشتاق انجام پروژه موسوم به «نورد استریم ۲» هستند که یک خط لوله گاز طبیعی از روسیه به آلمان است و اوکراین را دور زده و موجب وابستگی بیشتر آلمان به روسیه می شود.
نمونه ۳: برنامه جامع اقدام مشترک پرزیدنت اوباما موسوم به برجام منطقی است، اگر باور داشته باشید رهبران ایران «مرگ بر آمریکا» را در برابر پالتی از پول نقد و فرصت های اقتصادی جدید کم سابقه از فهرست کارهایشان حذف می کنند.
میلیاردها دلاری که تحت پوشش برجام تا امروز به ایران سرازیر شده، صرف جاه طلبی های امپریالیستی تهران در خاورمیانه شامل تروریسم و اداره شبه نظامیان شیعه در عراق، سوریه، یمن و لبنان شده است.
در ژوییه، نقشه رژیم برای سلاخی اعضای یک گروه اپوزیسیون در پاریس خنثی شد. این ماه، رژیم با شلیک موشک به عراق شش عضو حزب دموکرات کردستان ایران را کشت.
اتحادیه اروپا با بی اعتنایی به تمام این ها، به هر کار ممکن برای تضعیف تحریم های دولت ترامپ دست می زند و اخیرا وعده کمکی ۵۰ میلیون یوریی را به جمهوری اسلامی داد.
می دانم: دوستان اروپایی ما احساس می کنند فریب خورده اند. یک رئیس جمهور آمریکا آن ها را مجاب کرد از برجام حمایت کنند، رئیس جمهور بعدی آن را احمقانه و خام توصیف کرد. اما این نباید جای شگفتی فراوان باشد، زیرا اکثریت اعضای کنگره با برجام مخالف بودند.
بر اساس پژوهش «موسسه تحلیل امنیت جهانی» ایالات متحده در حال حاضر «علیه یک دهم از کشورهای جهان» تحریم یا تدابیر تنبیهی اقتصادی اعمال کرده است.
رژیم ها و افراد تحریم شده از سوی واشنگتن در حال پیوستن به نیروهایی هستند که در صدد ایجاد یک نظام مالی موازی به دور از دست های آمریکا هستند.
جلوگیری از این اقدام باید اولویت دولت ترامپ باشد. دموکرات ها هم باید به این مهم بپیوندند. در غیر اینصورت رئیس جمهوری بعدی دموکرات ممکن است شاهد از دست رفتن اهرم های قدرت اقتصادی اش در صحنه بین المللی باشد.
تا این جای کار باید روشن شده باشد که رژیم های جنایتکار در جهان به تقاضاهای دیپلماتیک پاسخ نمی دهند.
تحریم های آمریکا عمدتا «جنگ افزار اقتصادی» توصیف می شود. در صورتی که تحریم ها صرفا راهی برای جلوگیری از دسترسی یاغیان به نظام مالی و بازار آمریکا است. کجا نوشته شده است که آن ها حق دارند واگن هایشان را به اسب های ما ببندند؟
اگر گزینه اقتصادی از بین برود، ما با انتخابی دشوار روبرو خواهیم بود: در برابر دشمنان خارجی دست روی دست بگذاریم یا از قدرت نظامی علیه شان استفاده کنیم.
استفاده توامان از قدرت اقتصادی آمریکا و متحدانش برای مهار و محدود کردن خلافکاران، رویکردی بهتر از منظر اخلاقی و استراتژیک است. شاید تشکیل یک ناتو اقتصادی ضرورت داشته باشد.
هدف باید حفظ امنیت و تمدن یک دهکده جهانی باشد که در آن زندگی می کنیم؛ جایی که اوباش، دزدان و جنایتکاران به آن راه ندارند.