مقالهای در نشریه پولیتیکو از زلمای خلیل زاد، سفیر پیشین دولت بوش در عراق و افغانستان و سازمان ملل متحد
به عنوان کسی که احتمالا بیش از هر دیپلمات آمریکایی با ایران مذاکره کرده است، مخالف آنهایی هستم که معتقدند مذاکره با ایران یعنی تسلیم، و شواهد اندکی نیز دیدهام که انزوا موجب تغییر رفتار تهران در جهت درست شده باشد یا حتی در آینده بشود. من همچنین با این دیدگاه موافق نیستم که به دست آوردن یک توافق برد-برد با ایران غیرممکن است.
واشنگتن میتواند، تحت شرایطی درست که شامل بکارگیری اقدامات سفت و سخت در برابر جاه طلبی های ایران باشد، از پیوستن ایران به نشستهای چندجانبه با حضور آمریکا و متحدانش برای کاهش اختلافات و تنظیم اصولی مشترک در راستای حل مشکلات استفاده کند.
امروز آمریکا انتخاب چندانی به جز تعامل با ایران بر سر مسائل فراگیر ندارد، زیرا هیچ عاملی در شکل دهی به خاور میانه به اندازه رقابت میان ایران و همسایگان سنی آن، مشخصا عربستان سعودی و ترکیه، اثرگذار نیست. این رقابت به مناقشه فرقهای میان شیعه و سنی در سراسر خاور میانه و به شکل فزایندهای در آسیا و آفریقا دامن میزند.
ناآرامی ناشی از این مناقشه را در حملات تروریستی در سان برناردینو در ایالت کالیفرنیا و در همچنین در بروکسل پایتخت بلژیک شاهد بودهایم.
عربستان سعودی و ترکیه پیشرفت گروههای شیعه وابسته به ایران، مانند حزباﻟله لبنان و شبه نظامیان شیعه در عراق و یمن را با گسترش حمایت از گروههای سنی افراطی پاسخ دادهاند. مناقشه پرتنش شیعه و سنی به اجماع و پذیرش متقابل مسلمانان در جوامع متفاوت در عراق، سوریه، یمن و بحرین لطمه زده است.
مناقشه میان ایران و همسایگانش به دلیل تصویری که از آینده خاور میانه میدهد، به شکلی مضاعف مایه نگرانی است. لایه زیرین انگیزههای مناقشه شیعه و سنی در طرح دوباره دعوا بر سر مشروعیت مرزها در منطقه دیده میشود.
در کشورهای چند قومیتی، گروههای فرقه گرا با حسی از دلتنگی به میراث و سنتهای امپراتوری های پیش از حاکمیت وستفالی نگاه میکنند. در حالی که کشورهای منطقه به مناطق غیرقابل اداره تقسیم میشوند، گروههای تروریستی چون داعش خود را بازسازی کرده، به حملاتی دست زده و موجب بروز بحرانهای عظیم انسانی میشوند که موج پناهجویی کنونی در دنیا نتیجه آن است.
ایالات متحده آمریکا به صورت آهسته و انفعالی به این تحولات هشدارآمیز در منطقه پاسخ داده است. واشنگتن بدون آن که عمیق تر بیاندیشد که چطور دیپلماسی آمریکا میتواند برقراری نظم پایدار در منطقه را تسریع کند، در پی مدیریت بحرانهای متفاوت است.
تمام اینها ما را به ایران میرساند. خاور میانه بدون یک توافق میان ایران، عربستان سعودی و ترکیه بر سر مناقشات جاری منطقه و همچنین بر سر نظم پایداری که قادر به مهار تنشهای فرقهای باشد، نمیتواند به ثبات برسد. هرچند نفوذ آمریکا در منطقه رو به افول بوده، اما این کشور تنها قدرتی است که میتواند دستیابی به چنین درک مشترکی را ممکن کند. همانطور که آمریکا برای "عادی سازی" ژئوپولیتیک اروپا و شرق آسیا در طول جنگ سرد وقت و نیرو صرف کرد، ما باید تعهدی اساسی برای این مهم به خاور میانه بسپاریم.
رویکرد منفعلانه آمریکا در این جبهه تا حدود زیادی میتواند نشان از نبود اجماع در واشنگتن بر سر چگونگی مدیریت روابط با تهران باشد؛ رابطهای که باید محور هر گونه آرایش نوین منطقهای قرار بگیرد. با توجه به آشوب کنونی در منطقه، من معتقدم یک سیاست تعامل سرسختانه – یک دیالوگ فراگیر با ایران – در ترکیب با تدابیری برای کنترل تمایل ایران برای هژمونی بر منطقه میتواند تهران را در پشت یک نظم نوین منطقهای سازگار با منافع آمریکا قرار دهد.
من این نوع دودلی حاکم بر آمریکا را پیشتر نیز دیدهام؛ زمانی که در دولت جرج بوش سفیر آمریکا در عراق بودم، کوتاهی دولت در تعامل با ایران مشخصا مشکل آفرین شد. آن زمان هرگز استراتژی فراگیری هم برای گرد هم آوردن رقبای منطقهای ایران در پشت یک ساختار جدید منطقهای با هدف مهار جاه طلبی های هژمونیک ایران شکل نگرفت.
من به عنوان سفیر آمریکا در عراق از عربستان سعودی، اردن، امارات متحده عربی، و ترکیه خواستم از تماسهای فراگیر عراق با عرب های سنی حمایت کنند و برای کاهش نفوذ ایران به رهبران شیعه عراق اطمینان خاطر بدهند. تلاشهای من به موفقیت های نسبی در ارتباط با اردن و ترکیه منجر شد، اما در غلبه بر بی اعتمادی میان آل سعود و جمهوری اسلامی در درخواست غیرواقعبینانه ریاض از واشنگتن، آنطور که ملک عبداﻟله به من گفت، برای "زدن سر مار" و حمله به ایران به منظور تضعیف آن کشور و جلوگیری از ظهور ایران به عنوان رقیب رهبر جهان اسلام، ناکام ماند.
* برگردان فارسی این مقاله تنها به منظور آگاهی رسانی منتشر شده و نظرات بیان شده در آن الزاماً بازتاب دیدگاه صدای آمریکا نیست.