لینکهای قابل دسترسی

خبر فوری
دوشنبه ۳ دی ۱۴۰۳ ایران ۰۴:۱۴

دیدگاه | روزی روزگاری سیاست خارجی آمریکا چه توانایی داشت


دیدار بوش پدر و گورباچف در سال ۱۹۹۱ در مسکو
دیدار بوش پدر و گورباچف در سال ۱۹۹۱ در مسکو

مقاله ای در فارین پالیسی از جان هانا، پژوهشگر ارشد «بنیاد دفاع از دموکراسی ها» و مشاور امنیت ملی دیک چینی در دوره معاونت ریاست جمهوری جرج بوش

دولت جرج هربرت واکر بوش شاهدی بر قابلیت های تشکیلات سیاسی بود.

من در دو سال پایانی دولت جرج هربرت واکر بوش در دفتر برنامه ریزی سیاسی وزارت خارجه آمریکا کار می کردم. اولین شغل من در دولت و دوره ای فوق العاده در تاریخ جهان بود. همزمان با ورود من به وزارت خارجه، بوش اتحاد دو آلمان را تسهیل کرد. ائتلاف بین المللی که او برای بیرون راندن صدام حسین از کویت بسیج کرد، در حال شکل گیری بود. بوش، طی چند ماه، به مدیریت فروپاشی صلح آمیز اتحاد جماهیر شوروی و راه اندازی مذاکرات صلح تاریخی اسرائیل و همسایگان عرب اش از طریق روند مادرید کمک می کرد.

طی بیست و پنج سال گذشته که فرصت مرور آن تجربیات را پیدا کردم، چند نکته قابل تامل است.

نخست، استعدادهای کم نظیری که بوش در مسائل امنیت ملی در اطراف خودش قرار داده بود، یک کار فوق العاده است. او در ارتباط با قدرت روشنفکری، مهارت های دیپلماتیک، تبحرهای سیاسی و بروکراتیک و تجربیات سیاست خارجی، یک رده نوابغ کارکشته را گردآوری کرده بود: برنت اسکوکرافت، جیمز بیکر، دیک چینی، کالین پاول و رابرت گیتس. سنگین وزن های رده بعدی شامل لارنس ایگلبرگر، پال ولفوویتز، دنیس راس، رابرت زولیک، کاندولیزا رایس، استیون هدلی، ویلیام برنز، نیکلاس برنز، زلمای خلیلزاد، اسکوتر لیبی، اریک ادلمن و ریچارد هاس بودند.

افرادی متعهد و جدی با تمام قدرت بر سر بهترین نحوه تامین منافع آمریکا و برقراری مسالمت آمیزتر نظم بین المللی بحث می کردند. در هر حالتی، جمع کردن آن همه چهره شاخص در یک مکان می توانست موجب آشفتگی شود. اما عمدتا مانند ماشینی خوب روغن کاری شده کار می کرد. بوش دستگاه های کشور را با استادی فرماندهی می کرد تا به بهترین نحو نیازهای او را برای تصمیم گیری تامین کنند. او مشاوران اش را توانمند می کرد تا بتواند دستوراتی بسیار روشن صادر کند. بوش سطحی از همکاری و وفاداری را پدید آورده بود که باعث شد سیاست خارجی آمریکا با تمام سیلندرهایش غرش کند. نتایج حاصله گویای این امر است.

دومین امر قابل توجه درباره بوش، قابلیت او در تصمیم گیری به موقع در رویدادهای خطیر بود، که نه تنها جان آمریکایی ها، بلکه صلح و امنیت جهان در معرض خطر قرار داشت. حمایت از یکپارچگی آلمان، جنگ علیه صدام حسین، مخالفت با کودتا علیه میخائیل گورباچف، تسهیل سقوط شوروی و اطمینان از گردآوری هزاران جنگ افزار هسته ای، همه یکی پس از دیگری بی وقفه انجام می گرفت.

اکنون فراموش کردن آنها راحت است، ولی هیچ یک از آنها رویدادهایی از پیش تعیین شده نبودند.

دفتر کار او در کاخ سفید فضایی حاکی از اعتماد به نفس بود. فردی در راس قدرت بود که سابقه کاری طولانی در عالی ترین سطح سیاست و دیپلماسی و ۵۸ ماموریت رزمی به عنوان یک خلبان نیروی دریایی آمریکا داشت.

نکته قابل توجه آخر، باور تزلزل ناپذیر بوش به اهمیت قدرت و رهبری جهانی آمریکا، ضمن واقع گرایی و اولویت بخشیدن به خویشتنداری و احتیاط در صحنه عمل بود.

تلاش های سری برای ثبات بخشیدن به روابط با چین به فاصله کوتاهی پس از ماجراهای میدان تیانانمن، پرهیز از رفتن به دیوار برلین در سال ۱۹۸۹ و «رقصیدن بر روی دیوار»، و متوقف کردن جنگ خلیج فارس پس از ۱۰۰ ساعت، از آن جمله است. من همچنان با بعضی از آن تصمیم ها موافق نیستم، ولی نمی توان قدردان آن همه تجربیات بزرگ، مهارت و تواضعی نبود که بوش برای سیاست خارجی آمریکا به ارمغان آورد.

برگردان فارسی این گزارش تنها به منظور آگاهی رسانی منتشر شده و نظرات بیان شده در آن الزاماً بازتاب دیدگاه صدای آمریکا نیست.

https://gdb.voanews.com/DB8B35EC-8161-4D0C-8176-61890B65E8A4.gif

XS
SM
MD
LG