لینکهای قابل دسترسی

خبر فوری
جمعه ۲۱ دی ۱۴۰۳ ایران ۱۱:۳۶

کت و شلوار سفید و جدال با مدعی: نکته‌هایی در باره «تام وولف» پیشگام روزنامه‌نگاری نوین


تام وولف، داستان‌نویس و روزنامه‌نگار
تام وولف، داستان‌نویس و روزنامه‌نگار

«تام وولف» که دوشنبه گذشته در ۸۸ سالگی در نیویورک از دنیا رفت، پیشگام یک سبک روزنامه‌نگاری بود که از ادبیات مایه می‌گرفت، از نثر خلاقانه، عاطفی و رنگین و پرکرشمه برای توصیف حقایق استفاده می‌کرد و با خلق فضای قصه‌مانند، خواننده را به دنبال خود می‌کشید.

تام وولف، که در جوانی از ریچموند ویرجینیا به نیویورک کوچ کرد، با انتشار گزارش‌هایی جنجالی، هفته‌نامه جدید «نیویورک» را به شهرت رسانید.

اما بیشتر خوانندگان نسل‌های اخیر، تام وولف را به عنوان رمان‌نویس و به خاطر کتاب درخشان‌اش، آتش نخوت (به انگلیسی Bonfire of the Vanities) می‌شناسند، که تصویری موشکافانه و روزنامه‌نگارانه از فاصله طبقاتی و رقابت برای قدرت و ثروت در نیویورک دهه ۱۹۸۰، دوران رونق اقتصادی زمان حکومت رونالد ریگان بود.

تام وولف ۱۳ کتاب غیرداستانی هم منتشر کرد که بیشتر آنها مجموعه مقالات یا بررسی‌های روزنامه‌نگارانه از تجربه‌های عمده زمانه، و تنها چهار رمان،‌ که هیچکدام موفقیت «آتش نخوت» را پیدا نکرد.

تام وولف با پرزیدنت جرج دبلیو و لارا بوش، هنگام دریافت مدال بنیاد مطالعات انسانی آمریکا
تام وولف با پرزیدنت جرج دبلیو و لارا بوش، هنگام دریافت مدال بنیاد مطالعات انسانی آمریکا

روزنامه نگاری نوین

شکوفایی کار تام وولف به دهه ۱۹۶۰ باز می‌گردد، در زمانی که آمریکا و جهان در اثر تحولات فرهنگی و خیزش نسل جوان، در آشوب و انقلاب فرهنگی به سر می‌برد. او که در سال ۱۹۶۲ وارد نیویورک شده بود، سبک روزنامه‌نگاری جدیدی به وجود آورد که بحران فرهنگی زمان را تبیین کند.

تام وولف در مقدمه و مؤخره مجموعه مقالاتی از نویسندگان هم‌عصر خود، که تحت عنوان روزنامه‌نگاری نوین New Journalism منتشر کرد، آن را همگام زمانه خود توصیف می‌کند و چهار ابزار اصلی برای روزنامه‌نگار بر می‌شمرد: بازسازی صحنه‌ به‌ صحنه،‌ گفتگوی واقع‌گرایانه،‌ دیدگاه شخص ثالث، و چشم‌ نظاره‌گر.

در این نوع خبرنگاری، خواننده خود را داخل ذهن سوژه پیدا می‌کند، برخلاف روزنامه‌نگاری سنتی، رفتار، سر و وضع و محل زندگی، و تغذیه و شیوه گفتار سوژه گزارش هم به اندازه آنچه می‌گوید اهمیت پیدا می‌کند.

هر چند این سبک روزنامه‌نگاری در دو دهه اخیر منسوخ شده و گزارشگران نسل جدید به ویژه از نثر رنگارنگ و گزارش‌ به سبک قصه پرهیز می‌کنند، اما روزنامه‌‌نگاری نوین چندان هم نوین نبود. مارک تواین از این تکنیک‌ها، برای توصیف سفرهای خود به عنوان ملوان قایق‌ و معدن‌کار طلا،‌ بهره برده بود و جرج اورول هم بعد از مدتی زندگی به عنوان یک خیابان‌گرد فقیر،‌ از همین تکنیک برای نوشتن یک کتاب غیرداستانی استفاده کرد.

کت و شلوار سفید

تام وولف با کت و شلوار و جلیقه خوش‌دوخت و نظیف سفید و کلاه فدورا و عصای مخصوص، در همه مجامع متمایز بود. به قول ستون‌نویس برجسته جان پودورتز، وولف با سر و وضع آراسته و لباس‌های شیری رنگ خود می‌خواست بگوید «هر که یا هر چه هستم، یکی از شما نیستم.»‌ پودروتز می‌افزاید، با این حال تام وولف یکی از تاثیرگذارترین نیویورکی‌ها بود.

لوئیس منارد، نویسنده «نیویورکر» می‌نویسد تام وولف سبک لباس پوشیدن خود را «نومتظاهرانه» می‌خواند، اما او به چی تظاهر می‌کرد؟‌ هیچکس در مجامع نیویورک با کت و شلوار و جلیقه سفید حاضر نمی‌شود. این سر و وضع، او را از نظر اجتماعی غیرقابل قبول می‌ساخت و به تعبیری، از مشکل جایگاه اجتماعی یا Status فراری بود.

دلواپسی درباره جایگاه اجتماعی، موضوع اصلی نوشته‌های تام وولف بود و آثارش را برای خوانندگان نیویورکی که از این دلواپسی رنج می‌بردند، محبوب ساخت.

تام وولف در سال ۲۰۱۳، در اسپانیا، یک سال بعد از انتشار چهارمین کتاب داستانی‌‌اش: «بازگشت به خون»
تام وولف در سال ۲۰۱۳، در اسپانیا، یک سال بعد از انتشار چهارمین کتاب داستانی‌‌اش: «بازگشت به خون»

نزاع با مدعی

تام وولف به طیف سیاسی محافظه‌کار تعلق داشت، موضع سیاسی که به او فرصت می‌داد از زبان طنز و هزل برای محکوم کردن آنچه نفوذ بی‌رویه روشنفکری اروپایی در فرهنگ آمریکا می‌دید استفاده کند.

تام وولف نویسنده‌ای پرخاشگر و منازعه‌‌طلب بود. آنچه خشم او را بر می‌انگیخت،‌ دلسوزی ثروتمندان تحصیلکرده طبقه روشنفکر برای فقرا و فعالان سیاسی چپ بود. او مقالات بسیاری را به محکوم ساختن طرز فکر «لیبرال‌» های چپگرا اختصاص داد.

مشهورترین مقاله و کتاب او در این باره، «شیک رادیکال» نام دارد و توصیف گوشه‌دار و هزل‌آمیز یک مهمانی مجلل است که آهنگساز برجسته لئونارد برنشتاین، رهبر ارکستر فیلارمونیک نیویورک، به افتخار رهبران چریک های سیاه‌پوست مشهور به «پلنگان سیاه» ترتیب داده بود، تا برای جنبش آنها از ثروتمندان همفکر خود در نیویورک اعانه جمع‌آوری کند.

اما به قول نویسنده برجسته «مایکل لوئیس» در مقاله طولانی‌اش درباره تام وولف در ماهنامه فرهنگی «ونیتی فر»، تام وولف بعد از کوچ خود از ویرجینیا به نیویورک، به ناگاه با قیام فرهنگی علیه خداپرستی و سنت‌ها روبرو شد، و با هنر ساختارشکن.

لوئیس می‌نویسد: تام وولف به جای آن که از قدرت‌ ذهنی خود برای پیوستن به جنبش نوین فرهنگی علیه خدا، میهن و سنت استفاده کند و از تجربه دوران بلوغ خود در سنت‌های محافظه‌کارانه جنوبی آمریکا فاصله بگیرد، از آموخته‌های خود در فرهنگ جنوبی استفاده کرد تا میان خود و تجربه‌های جدید در نیویورک، فاصله بگذارد.

مایکل لوئیس مثال می‌زند که: تز دکترای تام وولف در باره نویسندگان کمونیست آمریکا در سال های ۱۹۲۴ تا ۱۹۴۲، به خاطر لحن تمسخرآمیز و پرخاشگرانه آن، و سبک روزنامه‌نگارانه نثر آن، از سوی اساتید دانشگاه «ییل» مردود شناخته شد.

رابط فرهیخته‌ها و عوام نقاط دورافتاده

لوئیس می‌نویسد نیویورک تنها شهری روی کره خاکی است که نویسنده می‌تواند خود را به عنوان یک راهنمای سفر جا بزند و توجه مردم عالم را برانگیزد. و این کار تام وولف بود، دست کم در آغاز. کار او این بود که فرهیخته‌ها در حباب نیویورک را برای لذت خوانندگان عوامی در نقاط دور افتاده، نظاره کند و گاهی هم به آن نقاط دور افتاده برود و زندگی مردم عادی و عوام را برای فرهیخته‌ها در حباب نیویورک تشریح کند.

میان عوام نقاط دور افتاده و حباب فرهیخته‌گان در شهر، تام وولف جایی را در میانه اشغال می‌کند. غریب لباس می‌پوشد و مثل آن فرهیخته‌ها در حباب شهر، با استعداد است، برخوردار از قدرت ذهنی والا، اما یکی از آنها نیست. آنها یکه می‌خورند وقتی که می‌بینند او صاحب ارزش‌هایی مشابه همان عوام نقاط دور افتاده است، به خدا، میهن باور دارد، ‌و حتی تا حدودی، به رئیس جمهوری‌های محافظه‌کار حزب جمهوری‌خواه دل بسته است.

خمیره درست

نام کتاب غیرداستانی که تام وولف درباره خلبانانی نوشت که به فضانورد تبدیل شدند و با سفینه‌های سازمان فضانوردی آمریکا، ناسا، به کشف ماوراء‌ ناشناخته کره زمین پرداختند، «خمیره درست»‌ است، برگرفته از اصطلاحی خاص که آنها هر روز به کار می‌بردند، The Right Stuff.

«اسکات کلی» فضانورد بازنشسته در مقاله‌ای در روزنامه نیویورک تایمز، تحت عنوان چگونه تام وولف زندگی مرا عوض کرد، به گفتگوی یک ساعته خود از ایستگاه فضایی در مدار زمین با تام وولف می‌پردازد. او می‌نویسد، از تام وولف پرسیدم چگونه می‌نویسد. پاسخ داد: از مداد سیاه استفاده می‌کنم.

کلی می‌نویسد برای من تصور نوشتن کتاب با مداد غیرممکن بود. کلی می‌نویسد اسم کتابی را نمی‌توان تصور کرد که به این اندازه مرسوم شده باشد،‌ نه تنها وقتی از فضانوردان صحبت می‌کنیم، بلکه در صحبت در باره همه چیز. همه معنی آن را می‌دانند، حتی اگر کتاب را نخوانده باشند، یا فیلم سینمایی آن را ندیده باشند، و بارها در بیست سال اخیر مردم از من در باره این عنوان سئوال کرده‌اند.

تام وولف در باره عنوان کتاب به اسکات کلی می‌گوید: «این عنوان مدتها بعد از شروع کتاب، مطرح نبود.» کلی توضیح می‌دهد که تام وولف سال‌ها روی این کتاب کار کرد و می‌ترسید که هرگز نتواند آن را تمام کند. روی یک افسر پلیس، در جواب تام وولف درباره مشقات و خطر شغل خود گفت:‌ «من البته از این حرفه مغرور هستم، اما می‌دانی جرأت واقعی را چه کسانی دارند؟ فضانوردان. آنها هستند که واقعا خمیره درست دارند.»

https://gdb.voanews.com/DB8B35EC-8161-4D0C-8176-61890B65E8A4.gif

XS
SM
MD
LG