لینکهای قابل دسترسی

خبر فوری
جمعه ۳۱ فروردین ۱۴۰۳ ایران ۰۵:۲۷

یک آمریکائی شاغل در ایران


مستند «کار ایران» (The Iran Job) داستان واقعی اقامت یک آمریکایی است که در اقامت کوتاه خود در ایران و بازی در تیم بستکبال شیراز تحت تاثیر فرهنگ مردم ایران قرار می گیرد.

مستند «کار ایران»، حکایت کوین شپرد، بسکتبالیست حرفه ای آمریکایی است که در لیگ برتر بسکتبال ایران بازی می کند. این مستند واقعیت های سیاسی زندگی مردم کوچه و خیابان این کشور را بدون بحث و جدل های حاشیه ای سیاست به تصویر می کشد. شپرد به دلیل ویژگی های شخصیتی گرم و خونگرم خود با سه زن جوان ایرانی دوست می شود، دوستی که احتمال داشت سرنوشتی به جز بازداشت و محکومیت زندان برای آن ها به همراه نداشته باشد.

سرفصلاین فیلم تابستان سال ٢٠٠٨ است و مستند در حالی شکل می گیرد که شپرد در منزل خود در ویرجین آیلندز در ایالات متحده خود را برای پرواز به شیراز آماده می کند . این همان لحظه ای بود که تیل شودر، مستندساز آمریکایی با او آشنا شد.

شپرد نیز همچون همه بازیکنان جوان دانشگاه های آمریکا، رویای بازی در تیم بستکتبال «ان بی ای» و تیم ملی بسکتبال آمریکا را در سر داشت. اما زمانی که از این کار ناامید شد، زندگی مانند کوچ نشینان را پیشه کرد و در تیم های بین المللی در ونزوئلا، اسراییل، آرژانتین و یا هر قراردادی که سر راه او قرار می گرفت، بازی کرد.

اما حتی فکر بازی در تیم بسکتبال ایران نیز به ذهن او خطور نکرده بود. اما تیم «آ اس شیراز» تیم جدیدی بود و مالک آن می خواست آن را به یک تیم پیشرو و قدر منطقه بدل کند. هدف از دعوت شپرد برای بازی در این تیم شرکت در لیگ برتر و احتمالاً پیروزی در رقابت های قهرمانی بود.

لطف و صمیمیت از جمله ویژگی های اصلی سراسر این مستند است. ساخت این مستند شودر، کارگردان آن را قادر کرده است تا به شیوه بسیار جذاب و قابل توجهی یک فیلم سیاسی به دور از سیاست و حواشی آن بسازد. این فیلم عاری از حرافی و شعار و خبرهای کلیشه ای است و فقط تعداد اندکی تصاویر کوتاه برای نشان دادن تغییر زمان در بطن مستند جای داده شده اند: مثلاً در یک صحنه پرزیدنت جرج دبلیو بوش در مورد تهدید روزافزون ایران مجهز به سلاح اتمی صحبت می کند و یا در تصویری دیگر جان مک کین و باراک اوباما در کارزار تبلیغاتی نشان داده می شوند و بقیه گزارش های خبری کوتاهی در مورد نتایج انتخابات ریاست جمهوری بحث برانگیز سال ٢٠٠٩ در ایران است و تصاویری هم از خیابان های این کشور که مملو از مردم معترض است .

این مستندساز ،جو سیاسی را که شپرد در آن قدم می گذاشت، صرفاً از وجه انسانی خانواده او، مادر و مادربزرگ و دوست دخترش به تصویر کشیده است که نگران خطرات ناشی از سفر ش به ایران هستند. در این صحنه ها، وحشت بیش از حد در کار نیست و تصاویر فقط نمایانگر ترس و نگرانی و در آغوش کشیدن و خداحافظی آخر است. این صحنه ها آنقدر صمیمی است که بیشتر به نوارهای ویدئوئی فامیلی می ماند.

اما شودر و دوربین او بخش زیادی از زمان این مستند را همراه شپرد در اتاق، در دادگاه و در خیابان ها سپری می کنند. کارگردان این مستند که نتوانسته بود از مقامات ایران روادید ویژه خبرنگاران دریافت کند، زیرپوشش یک گردشگر آلمانی و بدون هیچ گروه فیلمبرداری و یا تجهیزات مورد نیاز خود به تهران سفر کرد. شودر متولد آمریکا است، اما در آلمان بزرگ شده و در هر دو کشور اقامت داشته است.

بخش زیادی از مستند ،حول شخصیت شپرد و لبخند گرم و مسری او است. او با مردم گرم صحبت می شود و در حال پیاده روی در خیابان و بازارهای محلی، به تاجری بر می خورد که روزی در ایالات متحده دیده بود. زمانی که مرد ایرانی به شپرد می گوید «عاشق مردمان سیاه پوست است»، این ستاره بسکتبال فقط می خندد و این دو مرد در حالی از هم جدا می شوند که هر دو در حال خواندن قطعاتی از آهنگ های باب مارلی هستند.

سه زن جوان ایرانی که شپرد با آن ها دوست می شود، محور اصلی این فیلم هستند که باز هم همه اتفاقی است. هیلدا در یک مطب دکتر فیزیوتراپ کار می کرد و شپرد زمانی با او آشنا شد که برای درمان مچ پای پیچ خورده اش به او مراجعه کرده بود. نوعی حس کنجکاوی سبب شد که هیلدا با این مرد آمریکایی حرف بزند، شپرد هم به فرهنگ او علاقمند است. هیلدا و دو نفر از دوستانش که آن ها هم دختر بودند، پنهانی برای صرف چای و گفتگو به آپارتمانی می روند که شپرد با یکی از بازیکنان صرب تبار همخانه است .

یکی از آن ها، الهه دختر زیبایی است که دوست دارد هنرپیشه سینما شود اما قرار است به ناچار در یک ازدواج قراردادی قدم بگذارد. لاله هم از زندگی محدود زنان به تنگ آمده است . برداشتن روسری اش جلوی شپرد می توانست او را به دردسر جدی و حتی زندان بیاندازد. این دخترها باهوش و خوش سر و زبان هستند ولی از شرایط زندگی خود ناراضی اند. جرات سرکشی و طغیان هم ندارند. با این شرایط است که برقراری صلح و آرامش ممکن به نظر می آید.

این مستند همچنین فیلمی در مورد بسکتبال است و شودر زمان زیادی را صرف فیلمبرداری از فراز و نشیب های تیم شیراز می کند. سالن مسابقات این تیم مملو از جمعیت تماشاگر و مشتاق است. مردان یک سو می نشینند و زنان در سوی دیگر. اما دولت دستور داد که زنان دیگر نمی توانند رقابت های ورزشی مردان را تماشا کنند. اما حتی عمر این ممنوعیت نیز کوتاه است. شپرد پخته ترین و باتجربه ترین و تنها آمریکایی عضو این تیم است، بنابراین همیشه توجه و تمرکز و فشار مضاعف بر او وارد می شود و حتی وقتی که باخت دردناکی را تجربه می کند و به سطل آشغال لگد می زند، هم خبرساز می شود.

البته مستند حسن ختام دارد.فیلم اساساً با بازی نهایی تیم «آ. اس شیراز» پایان می یابد. شپرد بار دیگر چمدان های خود را جمع می کند. او در حالی به وطنش بازمی گردد که دچار تحول عمیقی شده است و این مردم ایران بوده اند که او را متحول کرده اند و نه بازی بسکتبال.

برگرفته از روزنامه لس آنجلس تایمز
XS
SM
MD
LG