لینکهای قابل دسترسی

خبر فوری
سه شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳ ایران ۱۵:۵۵

جستجو برای «فروشنده» در فیلم «اصغر فرهادی»


«فروشنده» Amazon Studios / Cohen Media Group
«فروشنده» Amazon Studios / Cohen Media Group

همزمان با اعلام نامزدی «فروشنده» برای جایزه اسکار، اکران همگانی آن در آمریکا، آغاز می‌شود. منتقدهای آمریکائی، هر چند «فروشنده» را بهترین فیلم فرهادی نمی‌دانند، اما نوشته‌اند که این فیلم، بار دیگر نشان می‌دهد که با یکی از بهترین سینماگران معاصر جهان روبرو هستیم.

همزمان با اعلام نامزدی «فروشنده» برای جایزه اسکار اکران همگانی آن در آمریکا، آغاز شده است. منتقدهای آمریکائی، هر چند «فروشنده» را بهترین فیلم فرهادی نمی‌دانند، اما نوشته‌اند که این فیلم، بار دیگر نشان می‌دهد که با یکی از بهترین سینماگران معاصر جهان روبرو هستیم.

«فروشنده» که نام خود را از «مرگ یک فروشنده» نمایش برجسته «آرتور میلر» وام گرفته، با کنار رفتن پرده روی صحنه آغاز می‌شود، که از نظر بعضی منتقدها، اشاره به نمایشی بودن داستان آن است. معمای نهفته در فیلم، در پایان آن، از شخصیت «فروشنده» پرده بر می‌دارد، که با تصور تماشاگر از فروشنده، در فیلم فرهادی و نمایش «میلر» سازگار نیست.

فیلم«فروشنده» با تعرضی شبانه در حمام آغاز می‌شود. قربانی، «رعنا» با بازی خانم «ترانه علی‌دوستی» است. او، همراه با همسرش «عماد»، معلم دبیرستان، با بازی «شهاب حسینی»، به آپارتمان جدیدی نقل مکان کرده؛ چون آپارتمان قبلی، خانه‌ای راحت در یک سازه بزرگ و نسبتا راحت و مدرن در شمال تهران، در خطر ریزش قرار می‌گیرد. وقتی «عماد» در بازگشت به خانه، با پیکر خونین همسرش روبرو می‌شود، فاجعه قربانی جدیدی پیدا می‌کند.

مهاجمی که شبانه واردآپارتمان جدید زوج قهرمان فیلم می‌شود، خیال کرده که این محل، همچنان منزل زن خرابی است که از قبل می‌شناخته. این تعرض، که جزئیات آن از نظر تماشاگر پنهان می‌ماند، آغازگر داستان هیجانی-انتقامی این فیلم است.

تحسین و «اسکار»

«فروشنده» از «اصغر فرهادی» Amazon Studios / Cohen Media Group
«فروشنده» از «اصغر فرهادی» Amazon Studios / Cohen Media Group

منتقدهای آمریکائی، چیره‌دستی هنرمندانه فرهادی را تحسین می‌کنند.

به قول «پیتر راینر» منتقد روزنامه «کریستین ساینس مانیتور»، فیلم «فروشنده» هر چند بهترین کار فرهادی نیست، اما نشان می دهد که چرا او یکی از بهترین فیلمسازان معاصر جهان است.

«راینر» تحسین می کند که برخلاف کیارستمی، کار فرهادی هیچوقت به انتزاع شکل‌محور تبدیل نمی شود.

به قول «ای او اسکات» سر منتقد فیلم در روزنامه «نیویورک تایمز»، فرهادی از رویدادهای عادی، قصه‌ای تعلیق‌دار به وجود آورده، و آن را از اندیشه‌های غنی و پرطنین، انباشته.

به قول «جیک کویل» منتقد خبرگزاری «آسوشیتدپرس»، هر چند فیلم «فروشنده» به پای «جدائی» و «درباره الی» نمی رسد، ولی چیزی در این فیلم نیست که مانع شود که ما احساس کنیم در اختیار یکی از بهترین فیلمسازان کره زمین هستیم.

او «اصغر فرهادی» را فیلمساز نئورآلیستی متاثر از «هیچکاک» می‌داند که فیلم‌های هیجانی او، چفت و بستی به خوبی آثار هیچکاک دارند، بدون بهره‌گیری از موسیقی احساساتی یا تکچهره‌های زاویه‌دار، بلکه از طریق انباشتن جزئیات طبیعت گرایانه.

به قول «جو مورگنسترن» منتقد «وال استریت جورنال» خود «آرتور میلر» اگر می‌توانست این فیلم را ببیند، شور حاد آن، و به ویژه، عمق اخلاقی آن را، تحسین می‌کرد.

گیشه و «جدائی»

تبلیغات فیلم در آمریکا، فیلم «جدائی نادر از سیمین» را یادآوری می‌کند، که جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی زبان را از آن خود کرد.

آقای فرهادی به خبرگزاری رویتر می‌گوید: این شرایط را پذیرفته‌ام، چون هر فیلمی که بسازم، بیرون از ایران با فیلم جدائی مقایسه می کنند و توی ایران با فیلم «درباره الی». این طبیعی است و نمی‌شود مانع آن شد.

فیلم «جدائی» آقای فرهادی که «سونی پیکچرز کلاسیکز» پخش کرد، و جایزه اسکار را دریافت کرد، در آمریکا ۷ میلیون دلار فروش داشت. فیلم جدید را «آمازون» برای توزیع اینترنتی خریده، اما شرکت کوچکتر «کوهن مدیا گروپ» آن را در سینماها پخش می‌کند.

«فروشنده» از «اصغر فرهادی» Amazon Studios / Cohen Media Group
«فروشنده» از «اصغر فرهادی» Amazon Studios / Cohen Media Group

زرنگی این دو شرکت این بود که فیلم «فروشنده» را در جشنواره «کن» کشف کردند، قبل از اینکه جایزه بگیرد، و انتظار آنها این است که از نامزدی اسکار برای فروش بیشتر، بهره بگیرند.

فیلم «فروشنده» که در هفت کشور اروپائی و دو کشور آمریکای جنوبی در حال اکران است، در فرانسه بیشتر از کشورهای دیگر فروش داشته و فروش آن در فرانسه از ۱/۸۴ میلیون دلار فراتر رفته، و در ایتالیا به ۶۷۴ هزار دلار رسیده.

در آمریکا، این هفته «فروشنده» در سه سینما، دو سینما در نیویورک و یکی در لس آنجلس، نمایش داده می‌شود، و از هفته دیگر در ۲۴ سینما، در سانفرانسیسکو، دالاس و واشنگتن و جاهای دیگر نمایش داده خواهد شد.

تاکید در تبلیغات فیلم، بر جنبه هیچکاکی آن است، اما واکنش‌ها به حکم ریاستی «دونالد ترامپ» در باره مهاجران خاورمیانه‌ای، سروصدای بیشتری در باره فیلم «فروشنده» برانگیخت که می‌تواند به فروش آن در آمریکا کمک کند.

پنجشنبه هفته گذشته، خانم ترانه علی‌دوستی، هنرپیشه «فروشنده»، اعلام کرد که در اعتراض به تعلیق سه ماهه ویزای آمریکا به شهروندان هفت کشور خاورمیانه که دولت آمریکا آنها را از جمله حامیان تروریسم معرفی کرده، مراسم اسکار را بایکوت می‌کند. به نظر خانم علیدوستی، حکم ریاستی آقای «ترامپ»، نژادپرستانه است.

آقای فرهادی اعلام کرده بود که همراه با فیلمبردارش در مراسم اسکار شرکت می‌کند و از این مراسم، به عنوان سکوئی برای اعتراض به اقدام کاخ سفید، استفاده خواهد کرد. اما روز یکشنبه، آقای فرهادی هم به جمع تحریم‌کنندگان اسکار پیوست و ظاهرا اخبار اسکار را از تهران دنبال خواهد کرد.

ناظران جایزه «اسکار» می‌گفتند که رقبای آقای فرهادی برای جایزه بهترین فیلم «خارجی»، از جمله فیلم فرانسوی «آن زن» Elle با شرکت «ایزابل اوپر» که جایزه «گولدن گلوب» را هم دریافت کرد، شانس بیشتری برای گرفتن اسکار دارند.

اینک، بعضی از ناظران می‌گویند از سر مخالفت با دولت ترامپ، ممکن است رای‌دهندگان اسکار بار دیگر به فیلم ایرانی رای بدهند.

پرده‌پوشی یا سیاه‌نمائی

«استیون ویتی» منتقد «استار لجر»، پرتیراژترین روزنامه ایالت «نیوجرسی»، اشاره کرده‌ که به خاطر سانسور حاکم بر سینما در ایران، برخلاف نمایش «میلر» که زن فاحشه را نیمه عریان نشان می‌دهد، در فیلم فرهادی این زن را با پوشش کامل می‌بینیم.

او همچنین نوشته به خاطر سانسور است که واژه «فاحشه»، در اشاره به زنی که قبلا در آپارتمان زندگی می کرده، در فیلم نیست.

برای آنها که با شرایط ایران آشنا هستند، یکی از جاذبه‌های کار آقای فرهادی این است که بدون اینکه شعار بدهد، یا به اصطلاح داخل ایران، آشکارا «سیاه نمائی» کند، تماشاگر را با شرایط اجتماعی حاکم بر جامعه خود آشنا می کند.

در پس داستان هیچکاکی فیلم «فروشنده» و جستجوی «عماد» برای خاطی و تشنگی او برای گرفتن انتقام، که از جنبه های شاخص روانی شخصیت فیلم است، موضوع‌هائی مثل زندگی‌های سخت زیر فقر، جامعه‌ای مبتلا به بی‌اعتمادی، سرقت و فحشا، و تلاش سخت آدم‌ها برای امرار معاش در عین زوال اقتصادی، داخل قصه فیلم، تنیده شده‌اند.

حتی سستی سازه‌های ظاهرا مدرن شهر، مثل ساختمان مسکونی در حال ریزش در آغاز فیلم، یادآور اخبار روز در باره ریزش ساختمان‌های نوساز و ترک برداشتن سازه‌های بزرگ شهر، هستند، و به سهل‌انگاری ایمنی، سوء مدیریت و سوء استفاده از منابع، اشاره دارند.

با این حال، بعضی از منتقدان ایرانی‌تبار در خارج از ایران، به خصوص در رسانه‌های اجتماعی، با اشاره به اینکه کارهای فرهادی از مجاری مجاز داخل کشور عبور می کنند، او را به پرده پوشی، و خدمت به نظام حاکم متهم کرده اند، که شاید عادلانه نباشد.

«مرگ فروشنده»

فرهادی بهتر از هر فیلسماز دیگری، برخورد سنت و تجدد در جامعه امروز را در فیلم‌هایش مطرح می‌کند.

مثلا «عماد»، علیرغم آنکه به طبقه تحصیلکرده و به اصطلاح مدرن اجتماع تعلق دارد، زبان انگلیسی درس می دهد، و نمایش آمریکائی بازی می‌کند، حتی علیرغم مخالفت همسرش رعنا، همچنان پایبند غیرت سنتی و انتقام ناموسی است.

برای گرفتن انتقام ناموسی، «عماد» ابتدا باید مهاجم را شناسائی کند. جستجوی او، در موازات کار شبانه زن و شوهر به عنوان هنرپیشه در یک اجرای آماتوری نمایش معروف «آرتور میلر» قرار می‌گیرد. فرهادی شباهت‌هائی میان تهران کنونی و نیویورکی که «آرتور میلر» در نمایش خود توصیف کرده، می‌بیند.

آقای فرهادی در باره نمایش «مرگ یک فروشنده» می‌گوید: «نیویورکی است که دارد عوض می‌شود و یک سری آدم نمی‌توانند خودشان را تطبیق بدهند و قربانی می‌شوند.»

او می‌گوید: «شهری که کارآکترهای اصلی داستان من در آن زندگی می‌کنند، به ظاهر دارد مدرن می‌شود، ولی درون آدمها، در واقع، این سرعت تغییر، با آن تغییرها، هماهنگ نیست.»

منتقد «نیویورک تایمز» بهره‌برداری فرهادی از نمایش «میلر» را نبوغ‌آسا می‌داند، و ابتکار آن را به کار درخشان «در باره مادرم» از «پدرو آلمدور» هنرمند اسپانیولی تشبیه می‌کند، که نمایش «اتوبوسی به نام هوس» از «تنسی ویلیامز» را در داستان محلی و شخصی فیلم خود، تنیده بود.

«مرگ پیشه ور» نمایشی است در باره اعتماد و آبرو، و خشونت علیه زن در جامعه مردسالار، و فلاکت در زندگی زناشوئی، و قساوت طبقاتی.

بعضی منتقدها، دنبال مفاهیم پیچیده‌تری در باره ارتباط قصه فیلم فرهادی و قصه نمایش گشته‌اند، بعضی آن را قصه‌ای در موازات داستان فیلم، و بعضی آن را داستانی کلاسیک و شسته رفته، در تضاد با داستان شلوغ زندگی آدمهای فیلم توصیف کرده‌اند.

از دید بعضی دیگر، فرهادی داستان نمایش را ساده کرده، که آن را در توازن با رابطه پریشان «عماد» و «رعنا» قرار بدهد.

اما درونمایه‌های نمایش «میلر»، به خصوص درباره شرم مرد از ناتوانی، حقارت و عجز، درونمایه غالب در قصه فیلم هم هست.

از دید «تلما ادمز» منتقد «نیویورک آبزرور»، مقابل هم گذاشتن این دو، به فیلم از نظر شکلی، تعالی می‌بخشد، اما مهم تر از آن، احساس همدلی در تماشاگر بر می‌انگیزد.

ما شاهد آسیب‌پذیری «رعنا» هستیم، که بعد از تحمل تعرض مرد بیگانه در آغاز فیلم، تبدیل به زن دیگری می شود. همچنین، شاهد هستیم که «عماد» بعد از روبرو شدن با طبیعت جنسی تعرض بیگانه به همسرش، از مردانگی می‌افتد، و حس حقارت در او، به پس راندن همسر، منجر می‌شود.

«فروشنده» کیست؟

آقای فرهادی می‌گوید: «نمایش «مرگ یک فروشنده» خیلی این امکان را به من می‌داد که چیزهائی که نمی‌خواستم در قصه نشان بدهم، در آنجا به آنها اشاره کنم. به طور مثال، برایتان بگویم، زن فاحشه‌ای در فیلم بود که من همیشه از نشان دادن او دوری می کردم، و وقتی نمایشنامه «مرگ یک فروشنده» را خواندم، دیدم آن زن توی آن نمایشنامه هست.»

نادیده ماندن زن فاحشه، فیلم «فروشنده» را به داستان ارواح شبیه می‌کند، اما به نظر «جور مورگنسترن» منتقد «وال استریت جورنال»، این فیلم واقعی‌گرایانه، داستان ارواح نیست، ولی از جهتی، می‌تواند داستان ارواح باشد.

حضور این زن نادیده، از یک طرف به اثاثیه‌ای که از او در یکی از اتاق‌های خانه جامانده، محدود می‌شود، اما از طرف دیگر، باعث و بانی تعرض وحشتناکی است که زندگی «رعنا»و «عماد» را از هم می‌پاشد، و آن‌ها را وامی‌دارد که با احساس‌های ترس، غرور و شرم، از جهات متفاوتی، روبرو شوند.

از اینجا به بعد، فیلم «فروشنده» به یک فیلم هیجانی رازآلود تبدیل می‌شود، اما راز اصلی فیلم، در شخصیت‌هائی است که «رعنا» و «عماد» از خود بروز می‌دهند، متفاوت با شخصیت‌‎های که از خود انتظار دارند.

منتقد «وال استریت جورنال» می‌نویسد این پرده‌برداری‌ها، ویژگی اصلی سینمای فرهادی است که شخصیت‌های فیلم‌هایش را نباید از روی ظاهرشان قضاوت کرد.

در طول فیلم، این سئوال برای تماشاگر هست که «فروشنده» کیست. چون «عماد» و «رعنا» و هیچکدام از دوستان آنها، اهل کسب و کار نیستند.

ابتدا، تصور ما این است که «فروشنده» همان شخصیت دردمند «والی» در نمایش «آرتور میلر» است. اما این توجیه نه چندان راضی‌کننده، در پایان فیلم، رنگ می‌بازد، وقتی می‌بینیم «فروشنده» نه «عماد» است نه «والی»، بلکه مرد سالخورده و دردمندی است با رازی نهفته، که محور پایان بی‌رحمانه و تلخ فیلم است.

فرهادی زندگی روانی پیچیده‌ای برای فروشنده خطاکار تدارک دیده، که آشنائی با او، چرخش‌ حیرت‌انگیز و غیرمنتظره پایان قصه است. خاطی برای تعرض مجرمانه خود به «رعنا» توجیهی دارد که بازتاب شرایط اجتماعی، و حاصل سنگینی بار وظایف زندگی خانوادگی ناشاد اوست.

به قول «پیتر راینر» منتقد «کریستین ساینس مانیتور»، تحقیر مرد خاطی در مقابل خانواده‌اش توسط «عماد»، با برداشت قبلی ما از شخصیت «عماد»، نمی‌خواند، و فیلم، به ناگاه، به تصویری تبدیل می‌شود از جریان‌های اجتماعی، سیاسی و دینی که، نه تنها زندگی این شخصیت‌ها، بلکه زندگی جامعه ایران را دردآلود ساخته.

http://gdb.voanews.com/504DC5E1-F75B-4FFC-B4D1-9C2ABE3A6DD5.gif

XS
SM
MD
LG