برای تماشاگران ایرانی، جان استوارت به خاطر تهیه و کارگردانی فیلم سینمایی «گلاب»، بر اساس کتاب خاطرات دستگیری و حبس مازیار بهاری، روزنامهنگار ایرانی کانادایی، شهرت دارد.
میلیونها تماشاگر تلویزیون در آمریکا اما جان استوارت، کمدین سیاسی، را به خاطر «برنامه روزانه» میشناسند؛ برنامهای طنزآمیز به سبک برنامههای خبری روزانه شبکههای اصلی که جان استوارت شانزده سال مجری و سردبیر آن بود. روزی که او در سال ۲۰۱۵ از «برنامه روزانه» کناره گرفت، در مصاحبهای گفت که تحمل خشم روزافزون، برایش دشوار شده بود.
آن خشم، نسبت به جهان پولمحور رقابتهای دو حزب اصلی در جهان سیاسی آمریکا، در فیلم جدید او «مقاومتناپذیر» بازتابی در خور پیدا میکند. برخلاف فیلم اول او، که فیلمی کمخرج و به اصطلاح «مستقل» بود، فیلم مقاومتناپذیر یک کمدی پررنگ و لعاب هالیوودی است که با شرکت دو چهره پولساز، یعنی استیو کرل و رز برن، ساخته شده است.
استیو کارل در «مقاومتناپذیر» نقش رئیس یک شرکت مشاورهای و لابیگری پرقدرت خیابان «ک» واشنگتن را بازی میکند که در آغاز فیلم، از شکست مشتریاش، یعنی هیلاری کلینتون، در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۶ به شدت آزردهخاطر است. دیدن یک ویدیو در شبکههای اجتماعی از سخنان صادقانه یک کشاورز و سرهنگ بازنشسته در ایالت ویسکانسین، که از مهاجران بیگانه دفاع میکند، او را به این فکر میاندازد که برای انتخابات آینده، یک سیاستمدار جدید بیافریند؛ سیاستمداری که ظاهری جمهوریخواه دارد ولی پیامش دموکرات است. او خود را به ویسکانسین میرساند تا این چهره جدید را برای نامزد شدن در انتخابات شهرداری قانع کند.
حضور لابیگر پایتختنشین در انتخابات شهرداری یک شهرک کشاورزی در ایالت ویسکانسین با ۵۰ هزار سکنه، رقیب پایتختنشین جمهوریخواه او با بازی رز برن را هم به آنجا میکشاند و این دو، پای ثروتمندان حزبی و رسانههای سراسری را به انتخابات محلی باز میکنند.
به قول جنت کتسولیس، منتقد نیویورک تایمز، «مقاومت ناپذیر» هر دو حزب سیاسی را با «چندشی مشابه» مورد حمله قرار میدهد؛ اما نتیجه کار فیلمی است با فرسودگی نومیدکننده که ظاهر خوش رنگ و لعابش قادر نیست هسته خالی آن را پنهان کند.
بعضی از منتقدان «مقاومت ناپذیر» را به یک مقاله سیاسی، با محتوایی آشنا و تکراری، تشبیه کردهاند. و از نظر بعضی دیگر، از جمله انتونی لین منتقد نیویورکر، این فیلم به قدری اسیر پیام خشمگین خود علیه ترفندهای حزبی و نقش پول در سیاست است که فراموش میکند به محتوای مواضع مورد منازعه دو جناح سیاسی در انتخابات محلی بپردازد. انتونی لین مینویسد که «مقاومت ناپذیر» ناخواسته به صداهای همان مردمی که این فیلم ظاهرا برای حمایت از آنها ساخته شده است، بیتوجهی میکند.
برخلاف «برنامه روزانه» شبکه کمدی سنترال و تکگوئیهای شبانه کمدینها در کانالهای دیگر، که به اخبار همان روز واکنش نشان میدهند، ساختن یک فیلم سینمایی، سالها طول میکشد و به همین سبب، موضوع آن کهنه میشود.
از سوی دیگر، بسیاری از نقدنویسان آمریکایی، تصویری که این فیلم از مردم ساده شهرکهای کوچک آمریکا به نمایش میگذارد را تحقیرآمیز و به اصطلاح، نگاهی متکبرانه و از بالا میدانند. کریس هیویت در استارتریبون، پرتیراژترین روزنامه ایالت مینهسوتا، مینویسد که این فیلم، از اول تا آخر، مشغول تحقیر مردم شهرهای کوچک است. او میافزاید که هر چند این فیلم در پایان تغییر مسیر میدهد، اما این پایان به قدری غیرمحتمل و دیرآیند است که نمیتواند مزه تلخ فیلم در ذائقه کسانی که در شهرهای کوچک پرورش یافتهاند را از بین ببرد.
مشکل این گونه فیلمها، و حتی کمدیهای تلویزیونی نیمهشبها، که این روزها کاری جز حملات خشمگین و هجوآمیز به پرزیدنت ترامپ انجام نمیدهند، این است که به قول برایان لوری، منتقد شبکه «سی ان ان»، تنها مخاطبانشان همان کسانی خواهند بود که از پیش با آن دیدگاهها موافقند.
جو مورگنسترن، منتقد وال استریت جورنال، توسل به شخصیتهای تکبعدی را اگرچه از روی ناچاری و لازمه سناریو تلقی میکند، ولی در عین حال آن را از مشکلات فیلمی میداند که میخواهد بگوید نظام سیاسی آمریکا را دخالت پول در هم شکسته است، اما در خود فیلم از انرژی خارقالعاده و خشمی که سالها است به سیاست در آمریکا شکل بخشیده است، خبری نیست.