راب گارور، خبرنگار صدای آمریکا، در گزارشی به احتمال تشکیل حزب سوم در ایالات متحده پرداخته و این احتمال را، که ناشی از تحولات داخلى حزب جمهوريخواه در ارتباط با چشمانداز انتخابات آينده آمریکا است، بررسی کرده است.
هفته گذشته اختلاف ميان آن دسته از اعضاى حزب جمهوريخواه که به دونالد ترامپ، رييس جمهورى پيشين امريكا، وفادارند، و آنهايي كه مي خواهند حزب او را به دلیل ادامه ادعاهای غلط درباره تقلب انتخاباتی طرد كند، بالا گرفت. این اختلاف منجر به اخراج ليز چينى از رهبرى جمهوريخواهان در مجلس نمايندگان شد. لیز چینی – دختر دیک چینی، معاون اسبق ریاست جمهوری در دوره پرزیدنت جرج دبلیو بوش - از معدود جمهوريخواهانی است که ادعای ترامپ مبنی بر ربودن انتخابات توسط دموکراتها را رد میکند. بعد از برکناری خانم چینی از رهبری حزب، اعلام شد که بیش از ۱۰۰ نفر از محافظه کاران ناراضی احتمال ایجاد یک حزب سیاسی جدید بر اساس ایدههای محافظهکارانه را بررسی میکنند.
ایجاد يك حزب سياسى جديد از ديد غير امريكاييان ممكن است كاری عادی به نظر بيايد. برخلاف ایالات متحده، احزاب جدید در بسیاری از دموکراسی های چند حزبی در سراسر جهان گاه موفقیتهای سریعی به دست آورده اند. در فرانسه امانوئل مکرون حزب جدیدی را در آوریل ۲۰۱۶ ایجاد کرد و در مه ۲۰۱۷ به عنوان رئیس جمهوری انتخاب شد. اما در ایالات متحده، تاريخچه حزب سوم به عنوان حزب بدیل برای جمهوريخواهان یا دمكراتها که بر سیاست ملی تسلط دارند، کمتر جذاب بوده است.
در هفتاد سال اخیر، حزب سوم هرگز قادر نشده است نقشی بیش از تخریب در انتخابات ریاست جمهوری و تخلیه آرا از یکی از دو حزب مسلط ایفا کند. تعداد کسانی که از این طریق به کنگره فرستاده شدهاند بسیار اندک بوده و هرگز قدرت قابل توجهی کسب نکرده است.
کایل کاندیک، سردبیر ساباتو کریستال بال در مرکز سیاسی دانشگاه ویرجینیا، می گوید، تاریخ نهضتهای منجر به حزب سوم در ایالات متحده نشان می دهد که سرنوشت این احزاب، معمولاً یا به جذب شدن به یکی از دو حزب اصلی انجامیده است یا به دلیل تغییرات در حزب مسلط از بین رفته اند.
اعلام هفته گذشته درباره احتمال ایجاد حزب سوم بعد از برکناری خانم چینی از رهبری حزب مطرح شد.
در همان روز ائتلافی از جمهوریخواهان ناراضی، شامل فرمانداران سابق، اعضای کنگره، سفیران، و اعضای سابق کابینه های جمهوریخواهان با امضاء نامهای از رهبران حزب خواستند یا به ایجاد اصلاحات در حزب تن در دهند، و یا منتظر ایجاد حزب جایگزینی از ناراضیان باشند.
مایلز تِیلِر، رئیس کارکنان وزارت امنیت میهن در دورۀ ریاست جمهوری ترامپ، درباره پیام ناراضیان به حزب، میگوید: «ما باید در قیاس با آن چه از رهبران کنونی حزب شاهد هستیم - و اکنون به واسطه حمله پرزیدنت ترامپ به دموکراسی ما از اساس فرسوده شده است - ائتلافی مبتنی بر عقل سلیم و دیدگاه جایگزین متحدکنندهتری را ارائه دهیم.»
پیام مایلز تیلر این است که زمان آن رسیده که یا اصلاحات انجام شود یا حزب جدیدی تشکیل شود.
اما سخن گفتن از ایجاد یک حزب جدید در آمریکا بسیار راحتتر از انجام آن است.
ایجاد یک حزب سوم موفق در ایالات متحده، اگر تعریف ما از موفقیت ایفای نقشی با معنی در عملیات دولت فدرال باشد، به دلیل ساختار توزیع قدرت سیاسی در آمریکا فوق العاده مشکل است.
مارجری هرشی، استاد ممتاز علوم سیاسی در دانشگاه ایندیانا و نویسنده کتاب درسی درباره ساختار دولت در آمریکا، میگوید: «فکر می کنم اولین چیزی که مردم باید بدانند این است که ما از بسیاری نظرها یک دموکراسی بسیار غیرمعمول هستیم.» به گفته خانم هرشی، ایالات متحده یکی از معدود نظامهای دو حزبی در میان کشورهای دموکراسی است. بخشی از موضوع به این دلیل است که قانونگذاران ایالتی تصویبکننده قوانین انتخاباتی، خودشان عضو یکی از دو حزب مسلط هستند. این قانونگذاران با قوانین خود راه را برای ایجاد یک حزب سیاسی جدید، حتی برای گذاشتن نام آنها در تعرفههای انتخاباتی بسیار سخت میکنند. به علاوه، به این دلیل که اعضای مجلس و سنا به عنوان شخص انتخاب می شوند، حزب سوم حتی با داشتن حمایت قابل توجه مردم نیز از قدرت دور می ماند.
در بسیاری از دموکراسی ها، اگر حزبی ده درصد آرا را در انتخابات قوه مقننه کسب کند، به همان نسبت از کرسیهای مجلس بهره مند می شود. اما در ایالات متحده ممکن است حزب سوم در سطح کشور درصد قابل توجهی رای بیاورد، بدون این که حتی یک کرسی در مجلس را کسب کند. کسب کرسی توسط حزب سوم تنها در صورتی ممکن است که این حزب فعالیت خود را در یک ایالت یا منطقه متمرکز کند و اکثریت آرا را در آن جا به دست بیاورد.
به همین ترتیب گزارش تأیید آرای ریاست جمهوری توسط ایالتها نیز رقابت حزب سوم را بسیار مشکل می کند. مثلاً وقتی در سال ۱۹۹۲ راس پرو نامزد سوم انتخابات ریاست جمهوری بود، ۱۹ درصد آرا را به دست آورد، ولی چون این آرا در ایالتهای مختلف کسب شده بود، در هیچ ایالتی اکثریت نیافت و بنابراین هیچ رای الکترال کسب نکرد.
بنابراين تهديد مایلز تیلر و همحزبیهای جمهوریخواه او در مورد اصلاح حزب یا ایجاد یک حزب جدید، بیشتر از آن که به معنی ایجاد یک حزب سیاسی قدرتمند در سیاست آمریکا با پایه های اجتماعی مشابه جمهوریخواهان و دموکرات ها باشد، به معنی تقسیم و کاهش آرای نامزدهای جمهوریخواه برای اطمینان یافتن از پیروزی دموکرات ها است. زیرا اکثر آمریکایی ها پذیرفتهاند که هیچ راه قابل قبولی برای ایجاد یک حزب جایگزین و مشارکت فعال در اداره ایالات متحده وجود ندارد، اگرچه عده ای تعجب می کنند که چرا باید چنین باشد.
خانم هرشی میگوید: «در بسیاری از سیستم های دموکراتیک دیگر، «حزب سوم» می تواند یک حزب اصلی باشد.» و می افزاید: «این یکی از موارد بسیار گویا است که نشان میدهد آن چه ما در دموکراسی ایالات متحده طبیعی میدانیم، اصلاً در جهان دموکراسی طبیعی نیست.»