لینکهای قابل دسترسی

خبر فوری
پنجشنبه ۲۹ آذر ۱۴۰۳ ایران ۲۱:۳۴

بهار و نوروز در ادبیات پارسی


بهار و نوروز در ادبیات پارسی
بهار و نوروز در ادبیات پارسی

شاعرهم مانند هر انسان دیگری با دیدن شکوفایی طبیعت به وجد می آید و دوست دارداین زیبایی و تحولی را که در وجود خویش احساس می کند را دراثر خود جلوه گر سازد.

عید نوروز همواره در آثار شاعران بزرگ ادب فارسی از جمله فردوسی، سنایی و خیام مطرح بوده است و همه آنان نوروز را نماد تحول، سازندگی، حركت و پویایی دانسته و مورد توجه قرار داده اند.

شاعرهم مانند هر انسان دیگری با دیدن شکوفایی طبیعت به وجد می آید و دوست دارداین زیبایی و تحولی را که در وجود خویش احساس می کند به صورتی بپروراند ومی کوشد تا دراثر خود آن را جلوه گر سازد. جامی شاعر پارسی گوی سده نهم هجری از دیدگاهی عرفانی به نوروز نگاه می کند: «هرجا که جلوه ای از زیبایی های طبیعت را می بینید، این زیبائی ها درواقع نشانی از وجود پروردگاه دارد و تحسین این زیبایی ها درواقع ستایشی است از آفریننده.»

شاید در ادبیات کمتر کشوری به اندازه ایران آمیختگی شعر و ادبیات با سنت های کهن وجود داشته باشد. فردوسی درباره نوروز یا روز پادشاهی جمشید درشاهنامه چنین می گوید:

چو آن کارهای وی آمد به جای

ز جای مهی بر تر آورد پای

به فر کیانی یکی سخت ساخت

چه مایه بدو گوهر اندر نشناخت

که چون خواستی دیو برداشتی

ز هامون به گردون برافراشتی

چو خورشید تابان میان هوا

نشسته برو شاه فرمانروا

جهان انجمن شد بر تخت اوی

از آن بر شده فرۀ بخت اوی

به جمشید بر، گوهر افشاندند

مر آن روز را روز نو خواندند

سر سال نو، هرمز فروردین

برآسود از رنج تن، دل ز کین

به نوروز نو، شاه گیتی فروز

بر آن تخت بنشست فیروز روز

بزرگان به شادی بیاراستند

می و رود و رامشگران خواستند

چنین جشن فرخ از آن روزگار

بمانده از آن خسروان یادگار

شاعران بزرگ دیگر نیز به فراخور حال،در اشعار خود از نوروز یاد کرده اند و هر یک از منظری دلنشین و متفاوت به آن پرداخته اند. خیام می گوید:

بر چهره ی گل نسيم نوروز خوش است

بر طرف چمن روی دلفروز خوش است

از دی که گذشت هر چه گويی خوش نيست

خوش باش ومگوزدی که امروزخوش است

□□□

امروز روز شادی و امسال، سال گل

نیکوست حال ما که نکو باد حال گل

مولوی

□□□

عید است و نو بهار و جهان را جوانیی

هر مرغ را به وصل گلی شادمانیی

امیرشاهی سبزواری

□□□

آمد بهار و یافت جهان اعتدال او

مرغ دل از نشاط برآورد سال نو

طالب آملی

□□□

طوفان گل و جوش بهار است ببینید

اکنون که جهان برسرکار است ببینید

این آینه هایی که نظر خیره نمایند

در دست کدام آینه دار است ببینید

صائب تبریزی

□□□

چوگشت از روی تو دلشاد نوروز

در گنج طرب بگشاد نوروز

کمال الدین اسماعیل

□□□

نوروز که هرچمن، دل افروز بود

نقش گل و خار عبرت آموز بود

گر جامه به جان ز معرفت نو گردد

هرروز به دل »نشاط نوروز« بود

شکیب اصفهانی

□□□

این چنین است که هر ایرانی در آغازبهار به نوعی خود را با عالم هستی مرتبط می داند. حس این که همراه با تحول و دگرگونی طبیعت، وجود او نیز متحول شود دراو قوت می گیرد. نوزایی طبیعت او را نیز خواستارآغازی نوین می کند. آنگاه با گشودن سفره هفت سین که هریک از وسایل آن نمادی از حسن طبیعت و مواهب آن محسوب می شوند ستایش و سپاس خود را نسبت به حیات بر روی این زمین خاکی ابراز می کند.

نوروز پیش از هر چیز، یك سنت محسوب می شود و این سنت، از ناكجاپیدای تاریخ حركت كرده و راه طولانی را پوئیده تا به امروز رسیده و همچنان نظر به آینده دارد. بنابراین این سنت موجب شده است تا اقوام ایرانی در طول تاریخ همواره با یكدیگر پیوند داشته اند. هم چنین نوروز در فرهنگ ایرانی به عنوان عاملی برای مقابله با هجوم فرهنگ های بیگانه مطرح بوده است؛ چراكه همیشه كسانی كه دشمن فرهنگ و هویت ایرانی بودند میل داشتند كه این سنت دیرینه را از میان بردارند.

کوچ بنفشه ها

در روزهای آخر اسفند،

کوچ بنفشه‌های مهاجر،

زیباست.

در نیمروز روشن اسفند،

وقتی بنفشه‌ها را، از سایه‌های سرد،

در اطلس شمیم بهاران،

با خاک و ریشه

- میهن سیارشان –

از جعبه‌های کوچک و چوبی،

در گوشه‌ی خیابان می‌آورند

جوی هزار زمزمه در من

می‌جوشد:

ای کاش...

ای کاش آدمی ‌وطنش را

مثل بنفشه‌ها

(در جعبه‌های خاک)

یک روز می‌توانست،

همراه خویشتن ببرد هر کجا که خواست

در روشنای باران، در آفتاب پاک!

شفیعی کدکنی

XS
SM
MD
LG