از فیلم نسبتا کم خرج «حرکات شب» چهارمین اثر کلی رایکارت Kelly Reichardt چهره برجسته سینمای معاصر آمریکا، خوب استقبال شد. این فیلم با پخش محدود روی فقط ۳۱ پرده، در هفته اول ۳۱ میلیون دلار فروش داشت. اين مبلغ برای کارگردانی که سرسختانه و بطور سازش ناپذیری فیلمهای ساده و ضدکلیشه ای میسازد، فروش خوشایندی است. فیلمهای خانم رایکارت با تاکید غیرمعمول بر سادگی، امساک در گفتار، و تاکید غیرمعمول بر عینیتگرائی، همیشه نقدهای ستایشآمیز میگرفتند، اما برای تماشاگر انبوه، جاذبههای اندکی داشتند.
جاش، جوان جدیای با بازی «جسی آیزنبرگ» کارگر یک مزرعه خانوادگی است و دنا، با بازی «داکوتا فنینگ» در یک فروشگاه غذاهای بهداشتی و غیرمتعارف فروشنده است. در فیلم «حرکات شبانه» این دو جوان متعهد و نگران، فعالان سرسخت محیط زیست هستند. در آغاز فیلم، آنها را در کامیون مزرعه میبینیم ، در راه ملاقات با نفر سومی که قرار است در طرح تروریستی منفجر کردن سد عظیم مولد برق «گرین پیتر» در ایالت اورگان به آنها کمک کند. اين نفر سوم، هرمان است، با بازی پیتر سارزگارد، تفنگدار سابق نیروی دریائی آمریکا، که حالا در اطاقک سیاری در جنگل، گوشه عزلت گزیده است.
کارگردان رایکارت کاری ندارد که باورهای افراطی چگونه به تروریسم منجر می شوند. داوری هم نمی کند. فیلم او صرفا در باره جزئیات عینی اجرای نقشه شوم است.
بازیگر داکوتا فنینگ میگوید خیلی ها هستند، به خصوص در سن او، که سعی میکنند کاری کنند و اثری از خود بر دنیا بگذارند، که کار بزرگی است. او می گوید شخصیت او در فیلم هم همینطور، حرف کار بزرگی را می زند و فکرهای بزرگی دارد.
در یک صحنه از فیلم، ورود رهگذرناشناس و پرحرفی، سه تروریست تازه کار را که نمی خواهند با هم دیده شوند، دلواپس می کند. این سه نفر در باره انگیزه توطئه تروریستی خود چیزی نمیگویند، زيرا آشکارا تصور مشخصی از این خشونت و عواقب آن ندارند، جز اینکه این سد عظیم، از نظر آنها، نماینده تولید و مصرف بیرویه انرژی، سودجوئی افسارگسیخته سرمایهداری کلان، و نماد کژرفتاری بشر با طبیعت است.
بازیگر پیتر سارزگارد می گوید، باور داشتن به طبیعت و تلاش برای نجات طبیعت به معنی باور داشتن به انسانیت و تلاش برای نجات انسانیت است. او میگوید این سه شخصیت ذاتا بشردوست هستند نه نهیلیست. اگر به جای سد، یک بازارچه پرازدحام را میخواستند منفجر کنند، آن وقت میشد گفت نهیلیست هستند. سازگارد میگوید آنها میخواهند یک سازه مصنوعی را نابود کنند، چون فکر می کنند سرانجام به مرگ آدمها می انجامد.
فیلم «حرکات شبانه»ّ در باره به بیراهه رفتن انگیزهها و آرمانهاست. جنبه ظریف کارگردانی کلی رایکارت در این است که این آدمهای آشکارا ساده لوح، گمراه و خرابکار و حتی احمق را طوری ساخته که تماشاگر با آنها حس همدردی میکند.
منتقد دیوید ادلستین در نیویورک مینویسد خود را در پایان فیلم شریک جرم احساس میکرد.
شیوه عینی قصه گوئی کلی رایکارت جا برای توضیح و شعار و داوری نگذاشته، و شاید به همین دلیل اصطلاح اکوتروریست یا خرابکار محیط زیستی را در فیلم نمیشنویم.
سارزگارد می گوید آدمی را اکوتروریست یا تروریست خواندن، چه فایده ای دارد؟ برای همین است که کارگردان کلی رایکارت سعی کرده به آنها برچسب خاصی نزند.
او میگوید اگر از کارگردان بپرسید، می گوید فیلم اش در باره سه آدم است که متعهد شدهاند به انجام یک کار خشونتآمیز، و سارزگارد به یاد میآورد که رایکارت بارها تاکید میکرد که برچسب تروریست کمکی به درک فیلم نمیکند.
رایکارت نخواسته وارد بحث برچسبگذاری تروریست یا فعال متعهد بشود. این بحثی معروف است که در خاورمیانه بارها مطرح بود. یکی میگوید تروریست و یکی دیگر میگوید آزادیخواه، یا استقلالطلب. در این فیلم هم همینطور است.
یک مامور«اف بی آی» تردیدی ندارد که این سه نفر، تروریست های خطرناکی هستند و کارشان چیزی جز یک توطئه تروریستی مخوف و شرورانه نیست، ولی در فیلم «حرکات شبانه»، این برچسبگذاری به تماشاگر واگذار شده است.
موضوع فیلم «حرکات شبانه» بررسی تاثیر روانیای است که نقشه انفجار سد بر روابط میان عوامل انفجار میگذارد. در یکی از صحنههای فیلم، همکار جاش در مزرعه سربسته به او هشدار میدهد که خطر در کمین اوست، چون ممکن است دنا با دیگران حرفهائی زده باشد. تشویش روانی فزاینده شخصیت را در بازی آیزنبرگ میبینیم.
«حرکات شبانه» نزدیکترین کار «کلی رایکارت» به سینمای هیجانی - تعلیقی است، یا آنچه در اصطلاح فیلمشناسان، suspense thriller خوانده میشود. نمایش عینیتگرایانه مراحل اجرای توطئه در پس زمینه دلهره و تشویش شخصیتهای اصلی از رسوا شدن پیش از رسیدن به نتیجه، به قول اندرو اوهیر، منتقد نشریه وزین «سالون» رگههائی از فیلمهای دلهرهآور دوره اول کار هیچکاک را باز میتابد. او مینویسد آیزنبرگ در این فیلم، بهترین کارش را ارائه داده است.
«حرکات شبانه» فیلمی است پرملاط و سراسر تنش با فضائی انباشته از هراس ودلهره که دل تماشاگر را مثل دل این شخصیت ها به آشوب می کشد.
ولی «هیجانی - تعلیقی» خواندن این اثر هم نسبی است، به خصوص نسبت به سه فیلم تحسین شده قبلی خانم رایکارت، و ممکن است گمراهکننده هم باشد، چون برخلاف فیلمهای هیجانی رایج، انتظارهای معقول تماشاگر را برآورده نمی کند، یعنی در باره انگیزه این شخصیت ها برای دست زدن به خشونتی این چنین دور از ذهن و بیرحمانه از آنها نمیشنویم و فیلمساز که خودش به اتفاق همکار همیشگی اش «جان ریموند» سناریست فیلم هم هست، چیزی در باره سابقه شخصیتها و پس زمینه تصمیم شان به تماشاگر نمی گوید.
با این حال، می بینیم در شبکه های اجتماعی، «حرکات شبانه» از هم اکنون، تحت عنوان ضدآمریکائی گری، سوسیالیسم، و دفاع از خرابکارها، محکوم میشود هر چند که در خود فیلم، نشانی از تائید کار این شخصیت ها نیست، و فیلمساز با ظرافت وامساک، از وارد شدن به حیطه داوری وارزش گذاری پرهیز می کند، و به جای آن، روی مراحل عینی انجام توطئه، با دقت و وسواس تمرکز دارد و البته، چیزهای پیش بینی نشده ای که دست زدن به چنین کاری به دنبال دارد.
کارهای خانم رایکارت در طبقهبندی فیلمهای به اصطلاح هنری قرار میگیرند که منتقدها را شیفته می کنند ولی شاید برای تماشاگر انبوه، ساختار مینیمال و ضرباهنگ آرام آنها، کسلکننده باشد. نمونه اش، «بن بست میک» Meek’s Cutoff با شرکت میشل ویلیامز است، که چند زن از زائران اولیه آمریکا را نشان می دهد که در سفری دراز با درشکه، راه خود را در ارتفاعات «اورگان» گم میکنند. معلوم نیست که راهنمای آنها، دروغگو است، احمق است یا بدطینت – خانم رایکارت آن فیلم را تصویری از دنیای امروز جوامعی میداند که اختیار خود را، بدون آگاهی کامل از شایستگی یا حسن نیت رهبران، به دست میدهند
فیلم دیگرش، «وندی و لوسی» Wendy & Lucy باز هم با شرکت میشل ویلیامز، در باره زن جوانی است که در راه مهاجرت به آلاسکا، به علت خرابی ماشین، همراه سگاش، در شهر کوچکی سرگردان می شود.
اولین فیلم او که در سال ۲۰۰۵ در جشنواره «ساندنس» درخشید، «جوی پیر Old Joy» در باره دو دوستی است که در جریان سفری برای چادرزدن در دامان طبیعت، طی بحث و جدل، ناگفتنیهائی در باره موقعیت مردان آمریکا در قرن بیست و یک را برملا می کنند. فیلم «حرکات شبانه» در مقایسه با آن فیلمها است که یک فیلم هیجانی - حادثه ای به شمار میآید.
مثل دیگر فیلمهای خانم رایکارت، در این فیلم هم دیالوگ زیاد نیست. حرفاش را با زبان تصاویر و فضاسازی، باز میگوید. به قول ای او اسکات، سرمنتقد نیویورک تایمز، آنچه این سه شخصیت را گرد هم آورده، آشکارا جستجو برای راه متفاوتی برای زندگی کردن است.
گفتگوهای سر میز شام در مزرعه خانوادگی، بعضی از درونمایههای اخلاقی فیلم را آشکار می کند. تضاد بین آرامش و سکون زندگی در مزرعه و جنگلهای سرسبز اورگان با فضای بیرنگ ویکدست و صنعت پارکینگهای عظیم و تالارهای فروشگاههای بزرگ، که چیزی در بارهاش گفته نمیشود، پیام فیلم را به تماشاگر منتقل میکند.
گرمایش زمین، آلودگی محیط زیست، کشاورزی صنعتی، مداخله روزافزون دولت وسرمایهگذاری کلان – دلمشغولیهائی هستند که حتی لزوما در فیلم مطرح نمیشوند، ولی حضورشان در پس زمینه زندگی شخصیتها ملموس است. موضوع دیگر فیلم، گمگشتگی نسل جوان است، که در فیلم «وندی ولوسی» هم درونمایه اصلی بود. لایه دیگر فیلم، تنش فزاینده جنسی است که بین دو جوان فیلم به تدریج بالا میگیرد.
عیبی که از کار خانم رایکارت میگیرند، این است که چنان در اعمال و حرکات و منطق خاص شخصیت های فیلم درگیر میشود که گاه بیننده را فراموش میکند، که ریشه این کاستی نسبی، در تقابل سرسختانه و آشتی ناپذیر این هنرمند با هنجارهای رایج فیلمسازی است.
جاش، جوان جدیای با بازی «جسی آیزنبرگ» کارگر یک مزرعه خانوادگی است و دنا، با بازی «داکوتا فنینگ» در یک فروشگاه غذاهای بهداشتی و غیرمتعارف فروشنده است. در فیلم «حرکات شبانه» این دو جوان متعهد و نگران، فعالان سرسخت محیط زیست هستند. در آغاز فیلم، آنها را در کامیون مزرعه میبینیم ، در راه ملاقات با نفر سومی که قرار است در طرح تروریستی منفجر کردن سد عظیم مولد برق «گرین پیتر» در ایالت اورگان به آنها کمک کند. اين نفر سوم، هرمان است، با بازی پیتر سارزگارد، تفنگدار سابق نیروی دریائی آمریکا، که حالا در اطاقک سیاری در جنگل، گوشه عزلت گزیده است.
کارگردان رایکارت کاری ندارد که باورهای افراطی چگونه به تروریسم منجر می شوند. داوری هم نمی کند. فیلم او صرفا در باره جزئیات عینی اجرای نقشه شوم است.
بازیگر داکوتا فنینگ میگوید خیلی ها هستند، به خصوص در سن او، که سعی میکنند کاری کنند و اثری از خود بر دنیا بگذارند، که کار بزرگی است. او می گوید شخصیت او در فیلم هم همینطور، حرف کار بزرگی را می زند و فکرهای بزرگی دارد.
در یک صحنه از فیلم، ورود رهگذرناشناس و پرحرفی، سه تروریست تازه کار را که نمی خواهند با هم دیده شوند، دلواپس می کند. این سه نفر در باره انگیزه توطئه تروریستی خود چیزی نمیگویند، زيرا آشکارا تصور مشخصی از این خشونت و عواقب آن ندارند، جز اینکه این سد عظیم، از نظر آنها، نماینده تولید و مصرف بیرویه انرژی، سودجوئی افسارگسیخته سرمایهداری کلان، و نماد کژرفتاری بشر با طبیعت است.
بازیگر پیتر سارزگارد می گوید، باور داشتن به طبیعت و تلاش برای نجات طبیعت به معنی باور داشتن به انسانیت و تلاش برای نجات انسانیت است. او میگوید این سه شخصیت ذاتا بشردوست هستند نه نهیلیست. اگر به جای سد، یک بازارچه پرازدحام را میخواستند منفجر کنند، آن وقت میشد گفت نهیلیست هستند. سازگارد میگوید آنها میخواهند یک سازه مصنوعی را نابود کنند، چون فکر می کنند سرانجام به مرگ آدمها می انجامد.
فیلم «حرکات شبانه»ّ در باره به بیراهه رفتن انگیزهها و آرمانهاست. جنبه ظریف کارگردانی کلی رایکارت در این است که این آدمهای آشکارا ساده لوح، گمراه و خرابکار و حتی احمق را طوری ساخته که تماشاگر با آنها حس همدردی میکند.
منتقد دیوید ادلستین در نیویورک مینویسد خود را در پایان فیلم شریک جرم احساس میکرد.
شیوه عینی قصه گوئی کلی رایکارت جا برای توضیح و شعار و داوری نگذاشته، و شاید به همین دلیل اصطلاح اکوتروریست یا خرابکار محیط زیستی را در فیلم نمیشنویم.
سارزگارد می گوید آدمی را اکوتروریست یا تروریست خواندن، چه فایده ای دارد؟ برای همین است که کارگردان کلی رایکارت سعی کرده به آنها برچسب خاصی نزند.
او میگوید اگر از کارگردان بپرسید، می گوید فیلم اش در باره سه آدم است که متعهد شدهاند به انجام یک کار خشونتآمیز، و سارزگارد به یاد میآورد که رایکارت بارها تاکید میکرد که برچسب تروریست کمکی به درک فیلم نمیکند.
رایکارت نخواسته وارد بحث برچسبگذاری تروریست یا فعال متعهد بشود. این بحثی معروف است که در خاورمیانه بارها مطرح بود. یکی میگوید تروریست و یکی دیگر میگوید آزادیخواه، یا استقلالطلب. در این فیلم هم همینطور است.
یک مامور«اف بی آی» تردیدی ندارد که این سه نفر، تروریست های خطرناکی هستند و کارشان چیزی جز یک توطئه تروریستی مخوف و شرورانه نیست، ولی در فیلم «حرکات شبانه»، این برچسبگذاری به تماشاگر واگذار شده است.
موضوع فیلم «حرکات شبانه» بررسی تاثیر روانیای است که نقشه انفجار سد بر روابط میان عوامل انفجار میگذارد. در یکی از صحنههای فیلم، همکار جاش در مزرعه سربسته به او هشدار میدهد که خطر در کمین اوست، چون ممکن است دنا با دیگران حرفهائی زده باشد. تشویش روانی فزاینده شخصیت را در بازی آیزنبرگ میبینیم.
«حرکات شبانه» نزدیکترین کار «کلی رایکارت» به سینمای هیجانی - تعلیقی است، یا آنچه در اصطلاح فیلمشناسان، suspense thriller خوانده میشود. نمایش عینیتگرایانه مراحل اجرای توطئه در پس زمینه دلهره و تشویش شخصیتهای اصلی از رسوا شدن پیش از رسیدن به نتیجه، به قول اندرو اوهیر، منتقد نشریه وزین «سالون» رگههائی از فیلمهای دلهرهآور دوره اول کار هیچکاک را باز میتابد. او مینویسد آیزنبرگ در این فیلم، بهترین کارش را ارائه داده است.
«حرکات شبانه» فیلمی است پرملاط و سراسر تنش با فضائی انباشته از هراس ودلهره که دل تماشاگر را مثل دل این شخصیت ها به آشوب می کشد.
ولی «هیجانی - تعلیقی» خواندن این اثر هم نسبی است، به خصوص نسبت به سه فیلم تحسین شده قبلی خانم رایکارت، و ممکن است گمراهکننده هم باشد، چون برخلاف فیلمهای هیجانی رایج، انتظارهای معقول تماشاگر را برآورده نمی کند، یعنی در باره انگیزه این شخصیت ها برای دست زدن به خشونتی این چنین دور از ذهن و بیرحمانه از آنها نمیشنویم و فیلمساز که خودش به اتفاق همکار همیشگی اش «جان ریموند» سناریست فیلم هم هست، چیزی در باره سابقه شخصیتها و پس زمینه تصمیم شان به تماشاگر نمی گوید.
با این حال، می بینیم در شبکه های اجتماعی، «حرکات شبانه» از هم اکنون، تحت عنوان ضدآمریکائی گری، سوسیالیسم، و دفاع از خرابکارها، محکوم میشود هر چند که در خود فیلم، نشانی از تائید کار این شخصیت ها نیست، و فیلمساز با ظرافت وامساک، از وارد شدن به حیطه داوری وارزش گذاری پرهیز می کند، و به جای آن، روی مراحل عینی انجام توطئه، با دقت و وسواس تمرکز دارد و البته، چیزهای پیش بینی نشده ای که دست زدن به چنین کاری به دنبال دارد.
کارهای خانم رایکارت در طبقهبندی فیلمهای به اصطلاح هنری قرار میگیرند که منتقدها را شیفته می کنند ولی شاید برای تماشاگر انبوه، ساختار مینیمال و ضرباهنگ آرام آنها، کسلکننده باشد. نمونه اش، «بن بست میک» Meek’s Cutoff با شرکت میشل ویلیامز است، که چند زن از زائران اولیه آمریکا را نشان می دهد که در سفری دراز با درشکه، راه خود را در ارتفاعات «اورگان» گم میکنند. معلوم نیست که راهنمای آنها، دروغگو است، احمق است یا بدطینت – خانم رایکارت آن فیلم را تصویری از دنیای امروز جوامعی میداند که اختیار خود را، بدون آگاهی کامل از شایستگی یا حسن نیت رهبران، به دست میدهند
فیلم دیگرش، «وندی و لوسی» Wendy & Lucy باز هم با شرکت میشل ویلیامز، در باره زن جوانی است که در راه مهاجرت به آلاسکا، به علت خرابی ماشین، همراه سگاش، در شهر کوچکی سرگردان می شود.
اولین فیلم او که در سال ۲۰۰۵ در جشنواره «ساندنس» درخشید، «جوی پیر Old Joy» در باره دو دوستی است که در جریان سفری برای چادرزدن در دامان طبیعت، طی بحث و جدل، ناگفتنیهائی در باره موقعیت مردان آمریکا در قرن بیست و یک را برملا می کنند. فیلم «حرکات شبانه» در مقایسه با آن فیلمها است که یک فیلم هیجانی - حادثه ای به شمار میآید.
مثل دیگر فیلمهای خانم رایکارت، در این فیلم هم دیالوگ زیاد نیست. حرفاش را با زبان تصاویر و فضاسازی، باز میگوید. به قول ای او اسکات، سرمنتقد نیویورک تایمز، آنچه این سه شخصیت را گرد هم آورده، آشکارا جستجو برای راه متفاوتی برای زندگی کردن است.
گفتگوهای سر میز شام در مزرعه خانوادگی، بعضی از درونمایههای اخلاقی فیلم را آشکار می کند. تضاد بین آرامش و سکون زندگی در مزرعه و جنگلهای سرسبز اورگان با فضای بیرنگ ویکدست و صنعت پارکینگهای عظیم و تالارهای فروشگاههای بزرگ، که چیزی در بارهاش گفته نمیشود، پیام فیلم را به تماشاگر منتقل میکند.
گرمایش زمین، آلودگی محیط زیست، کشاورزی صنعتی، مداخله روزافزون دولت وسرمایهگذاری کلان – دلمشغولیهائی هستند که حتی لزوما در فیلم مطرح نمیشوند، ولی حضورشان در پس زمینه زندگی شخصیتها ملموس است. موضوع دیگر فیلم، گمگشتگی نسل جوان است، که در فیلم «وندی ولوسی» هم درونمایه اصلی بود. لایه دیگر فیلم، تنش فزاینده جنسی است که بین دو جوان فیلم به تدریج بالا میگیرد.
عیبی که از کار خانم رایکارت میگیرند، این است که چنان در اعمال و حرکات و منطق خاص شخصیت های فیلم درگیر میشود که گاه بیننده را فراموش میکند، که ریشه این کاستی نسبی، در تقابل سرسختانه و آشتی ناپذیر این هنرمند با هنجارهای رایج فیلمسازی است.