پپه اسکوبار، از نویسندگان نشریه آسیاتایمز است. او در سال ۲۰۰۹ کتابی را درباره باراک اوباما منتشر کرد. آقای اسکوبار در مطلبی مفصل که در وبسایت شبکه خبری الجزیره منتشر شده است درباره سیاست خارجی آمریکا در ارتباط با ایران رهنمون هایی را مطرح می کند تا دیوار بی اعتمادی شکسته شود.
اسکوبار می نویسد در مناظره مربوط به سیاست خارجی کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، رقیبان انتخاباتی نام ایران را ۴۷ بار تکرار کردند. علی رغم تمامی ترس ها، نگرانی ها و دروغ های «سیرک میلیاردها دلاری کمپین انتخابات»، مردم آمریکا چیز زیادی درمورد استراتژی در قبال ایران دستگیرشان نشد هر چند سلاح کشتار جمعی ایران (که وجود خارجی ندارد) به عنوان مسئله عمده امنیت ملی آمریکا بارها مورد تاکید قرار گرفت.
حالا با پایان کمپین انتخاباتی آمریکا، این سوال همچنان مطرح است که آیا اوباما در دور دوم ریاست جمهوری میان سیاست خارجی آمریکا و نگرش ایران مبنی بر «ما بمب نمی خواهیم...اما اگر احتراممان حفظ شود حاضر به معامله هستیم» پل بکشد؟ نویسنده سپس به وعده های باراک اوباما در ماه اکتبر در جریان تبلیغات انتخاباتی درباره امکان گشایش روابط با ایران اشاره می کند.
نویسنده می گوید تهران به برنامه «قانونی» هسته ای اش پایان نمی دهد و این یادآوری ناگواری است که نشان می دهد واشنگتن حتی امکان مذاکره دوجانبه را ندارد.
پپه اسکوبار رهنمون های خود را در چهار بند فهرست می کند.
آقای رئیس جمهور، این دیوار را فرو بریز
باراک اوباما در ژانویه ۲۰۰۹ و آغاز اولین دور ریاست جمهوری آمریکا با سابقه سی ساله «دیوار بی اعتمادی» میان ایران و آمریکا مواجه شد. او سه ماه بعد، در ماه مارس همان سال در پیامی مستقیم به مردم ایران، با خواندن بیتی از سعدی، نوروز را شادباش گفت و خواستار «رابطه ای بر اساس احترام دوجانبه» شد.
اما در عین حال، آقای اوباما از همان اول با فهرستی از درک های غلط به قدمت همان دیوار بی اعتمادی و همچنین اجماع دو حزب عمده آمریکا مبنی بر در پیش گرفتن استراتژی تهاجمی در قبال ایران مواجه بود.
گزارش «مرکز سیاسی بای پارتیزان»، در واشنگتن در سپتامبر ۲۰۰۸، یکی از نمونه هایی است که ایران مسلح به سلاح اتمی را یک واقعیت معرفی کرد. این گزارش را مایکل روبین از موسسه «امریکن انترپرایز» تهیه کرده بود. این مرکز پیشتر حمله به عراق را در سال ۲۰۰۳ تهییج کرده بود. چندین تن از مقامات ارشد که بعدا مشاوران اوباما شدند این گزارش را تایید کردند. در این گزارش، نظر سازمان های اطلاعاتی و امنیتی آمریکا که در سال ۲۰۰۷ متفق القول گفتند ایران هرگونه برنامه تسلیحاتی اتمی را در سال ۲۰۰۳ متوقف ساخته، یکسره نادیده گرفته شد.
گزارش سال ۲۰۰۸، پیشنهاد حمله نظامی و هدف گرفتن نه تنها زیرساخت های اتمی، بلکه مراکز قانونی نظامی ایران را ارائه داد. در واقع این حمله می توانست پیش از پایان دوره جرج بوش آغاز شود و در دوره اوباما گسترش یابد.
نکته اینجاست: همزمان با رای ده ها میلیون آمریکایی به نفع اوباما که وعده پایان جنگ می داد، گروهی قدرتمند در واشنگتن نقشه تهاجمی آینده درباره استراتژی آمریکا در خاورمیانه ای را می کشیدند که از شمال آفریقا تا آسیای مرکزی را دربرگیرد. و بخش مهمی از این طرح خلق شرایطی بود که بهانه حمله نظامی به ایران شود.
احترام؟
در دور دوم ریاست جمهوری باراک اوباما و تشکیل کابینه جدید، زمان حل فوری مسئله اتمی ایران حالا است. اما آنطور که گری سیک، مشاور کلیدی کاخ سفید درباره ایران در زمان انقلاب و گروگان گیری، می گوید پیشرفتی حاصل نخواهد شد مگر آن که واشنگتن به ماوراء تشدید تحریم ها فکر کند.
آقای سیک پیشنهاد کرده که مذاکرات خصوصی دوجانبه با شرکت افراد معتبر از هر دو طرف بر سر موضوعات مورد توافق برگزار شود و این مذاکرات با گفت و گوهای تکمیلی و در چارچوب کشورهای ۵+۱ پیگیری شود.
پپه اسکوبار در ادامه می گوید البته با تهدیدها، تحریم ها، حملات سایبری، و حملات نظامی به سختی می توان انتظار داشت که مذاکرات در فضایی «محترمانه» برگزار شود.
این مطلب سپس از حسین موسویان، مذاکره کننده ارشد سابق ایران در برنامه اتمی که اکنون در دانشگاه پرینستون به عنوان محقق به سر می برد، نقل قول می کند که گفت: «تاریخچه برنامه اتمی ایران نشان می دهد که غرب سهوا ایران را به سوی سلاح اتمی سوق می دهد.» چاس فریمن، سفیر سابق آمریکا در عربستان سعودی با این نظر موافق است و اخیرا گفت به نظر می رسد ایران همان کاری را می کند که اسرائیل پنج دهه پیش کرد یعنی ساخت و توسعه تجهیزات تسلیحات اتمی و همزمان انکار آن.
وقت جاده ابریشم نو رسیده است
نویسنده مطلب سپس به نظرات جواد صالحی اصفهانی، اقتصاددان اشاره می کند که شرح داده چطور رهبران ایرانی با موفقیت پیامدهای وحشتناک تحریم های اقتصادی را اداره کرده اند. سوال این است: آیا دولت دوم اوباما اعتراف خواهد کرد که برای بهبود روابط با ایران، احتیاجی به تغییر رژیم در ایران نیست؟
به نظر نویسنده تنها با این اعتراف است که مذاکرات واقعی میسر می شود که بدون شک باید صلح آمیز بودن برنامه اتمی ایران را تضمین کند.
او سپس آرزوی سفر اوباما به ایران را در سر می پروراند که شبیه سفر تاریخی «نیکسون به چین» باشد هرچند خطوط قرمز اسرائیل را رد کند. این مطلب در ادامه می گوید حتی سفر «اوباما به تهران» به سختی می تواند پایان ماجرا باشد. برای درک این موضوع باید به موقعیت ژئوپلتیک ایران توجه کرد. ایران ادر مسیر عبور منابع انرژی است و مسیر انتقال نفت و گاز به آسیا، اروپا و شرق آسیا است آن هم در شرایطی که چین وهند در راه سربرآوردن به عنوان قدرت های بزرگ قرن ۲۱ هستند.
اشتیاق برای کنترل آن واقعیت در گرو سیاست واشنگتن در منطقه است و نه تهدید ایران. آمریکا تقریبا سالانه ۱ تریلیون دلار بودجه دفاعی دارد و بودجه دفاعی ایران که سالانه حدود ۱۲ میلیارد دلار است از امارات متحده عربی کمتر است و تنها ۲۰ درصد هزینه دفاعی شش امیرنشین حوزه خلیج فارس است.
افزون بر این، اگر دولت دوم اوباما تصمیم بگیرد خاورمیانه بدون انرژی اتمی تشکیل دهد، تهدید اتمی ایران ناپدید خواهد شد. ایران و کشورهای «شورای همکاری خلیج» این ایده را پسندیده اند. اما اسرائیل که یک قدرت اتمی است آن را رد کرده است.
در عین حال تصویر بزرگتر به ماوراء بازی آمریکا و اسرئیل درباره زرادخانه احتمالی ایران در آینده می رسد. موقعیت استراتژیک ایران بر سر راه آسیای جنوب شرقی آینده بازی های بزرگتر را در اوراسیا ترسیم می کند که می توان نسخه مدرن جاده ابریشم خواند.
نویسنده می گوید تمامی تحولات بایکدیگر مرتبط هستند و باید در کنار هم تجزیه و تحلیل شوند. از جمله سیاست نظامی آمریکا در آسیا که در اوایل ۲۰۱۲ باراک اوباما آن را اعلام کرد، قرار بود که توجه آمریکا را از دو جنگ خاورمیانه به منطقه آسیا-پاسیفیک جلب کند و توجه خاصی هم به چین داشته باشد. یک بار دیگر ایران در کانون این سیاست جدید قرار گرفت چرا که بخش بزرگی از نفت و گاز طبیعی ایران با عبور از آب های زیر نظارت نیروی دریایی آمریکا، راهی چین می شوند.
به عبارت دیگر، مهم نیست که ایران یک قدرت منطقه ای مزاحم است که روحانیون کهنسال اداره اش می کنند. رابطه میان دولت اوباما و ایران بدون شک حول مسئله اتمی خواهد بود اما در عین حال جریان جهانی انرژی و آینده رابطه واشنگتن با چین و بقیه آسیا نیز در گرو آن است.
در جریان نشست غیرمتعهدها در تهران، ایران، هند و افغانستان بر لزوم تشکیل جاده ابریشم جدید تاکید کردند؛ شبکه ای از راه ها، شهرها، بنادر و خط آهن که ایران را بویژه با آسیای جنوبی و مرکزی نزدیک تر کند.
تشکیل شبکه انرژی و بندری میان ایران، پاکستان، هند، و چین عملا بازار گاز و انرژی را از چنگ واشنگتن خارج خواهد کرد.
در دراز مدت، مسکو همه کار خواهد کرد تا از حضور آمریکا-ناتو در آسیای مرکزی جلوگیری کند. آسیای مرکزی برای مسکو و پکن، منطقه اقتصادی ویژه ای به شمار می رود. این دو برای دور نگاه داشتن واشنگتن، از طریق سازمان همکاری شانگهای کار خواهند کرد. پکن از همین طریق راه خود را به افغانستان جنگ زده بازخواهد کرد تا در توسعه انرژی و معادن نفوذ کند. پکن و مسکو در نهایت می خواهند که افغانستان پس از ۲۰۱۴ توسط سازمان ملل متحد تثبیت شود.
چین در دنبال جاده ابریشم جدید مصمم است که بر انتقال نفت و گاز طبیعی از میانمار به ایران و روسیه تمرکز داشته باشد. این جاده در نهایت حدود ۱۷ کشور را از طریق ۸۰۰۰ کیلومتر خط آهن سریع به هم متصل می کند. این امر برای واشنگتن یک معنا دارد: تشکیل محور تهران-پکن که هدف استراتژیک واشنگتن یعنی منزوی کردن ایران و تغییر رژیم آن را دست نیافتنی می کند.
اوباما در تهران؟
پس از ایده اولیه تلاش اوباما برای رابطه با تهران بر اساس «احترام دو جانبه» چه می ماند؟
یک بار دیگر گناه «تهدید درجه یک» و «دشمن» بودن ایران، بر گردن پنتاگون است و بر گردن قدرتمندان هر دو حزب جمهوری خواه و دمکرات در واشنگتن که از سوی گروهی از مراکز تحقیقاتی و کارشناس خوراک میگیرند. کسانی که ایده دشمنی با ایران و پیشبرد کمپین های بمب اتم ایران را به هیچ قیمتی رها نمی کنند. و گناه این شکست بر گردن اسرائیل است که همچنان آمریکا را به حمله به ایران تشویق می کند.
یک نفر باید برای واشنگتن روشن کند که: ما در یک جهان به شدت دوقطبی هستیم که در آن چین و روسیه (قدرت های اوراسیا) و ایران (قدرت منطقه ای) اجازه عرض اندام به سناریوی آمریکا نخواهند داد.
اسکوبار می نویسد در مناظره مربوط به سیاست خارجی کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، رقیبان انتخاباتی نام ایران را ۴۷ بار تکرار کردند. علی رغم تمامی ترس ها، نگرانی ها و دروغ های «سیرک میلیاردها دلاری کمپین انتخابات»، مردم آمریکا چیز زیادی درمورد استراتژی در قبال ایران دستگیرشان نشد هر چند سلاح کشتار جمعی ایران (که وجود خارجی ندارد) به عنوان مسئله عمده امنیت ملی آمریکا بارها مورد تاکید قرار گرفت.
حالا با پایان کمپین انتخاباتی آمریکا، این سوال همچنان مطرح است که آیا اوباما در دور دوم ریاست جمهوری میان سیاست خارجی آمریکا و نگرش ایران مبنی بر «ما بمب نمی خواهیم...اما اگر احتراممان حفظ شود حاضر به معامله هستیم» پل بکشد؟ نویسنده سپس به وعده های باراک اوباما در ماه اکتبر در جریان تبلیغات انتخاباتی درباره امکان گشایش روابط با ایران اشاره می کند.
نویسنده می گوید تهران به برنامه «قانونی» هسته ای اش پایان نمی دهد و این یادآوری ناگواری است که نشان می دهد واشنگتن حتی امکان مذاکره دوجانبه را ندارد.
پپه اسکوبار رهنمون های خود را در چهار بند فهرست می کند.
آقای رئیس جمهور، این دیوار را فرو بریز
باراک اوباما در ژانویه ۲۰۰۹ و آغاز اولین دور ریاست جمهوری آمریکا با سابقه سی ساله «دیوار بی اعتمادی» میان ایران و آمریکا مواجه شد. او سه ماه بعد، در ماه مارس همان سال در پیامی مستقیم به مردم ایران، با خواندن بیتی از سعدی، نوروز را شادباش گفت و خواستار «رابطه ای بر اساس احترام دوجانبه» شد.
اما در عین حال، آقای اوباما از همان اول با فهرستی از درک های غلط به قدمت همان دیوار بی اعتمادی و همچنین اجماع دو حزب عمده آمریکا مبنی بر در پیش گرفتن استراتژی تهاجمی در قبال ایران مواجه بود.
گزارش «مرکز سیاسی بای پارتیزان»، در واشنگتن در سپتامبر ۲۰۰۸، یکی از نمونه هایی است که ایران مسلح به سلاح اتمی را یک واقعیت معرفی کرد. این گزارش را مایکل روبین از موسسه «امریکن انترپرایز» تهیه کرده بود. این مرکز پیشتر حمله به عراق را در سال ۲۰۰۳ تهییج کرده بود. چندین تن از مقامات ارشد که بعدا مشاوران اوباما شدند این گزارش را تایید کردند. در این گزارش، نظر سازمان های اطلاعاتی و امنیتی آمریکا که در سال ۲۰۰۷ متفق القول گفتند ایران هرگونه برنامه تسلیحاتی اتمی را در سال ۲۰۰۳ متوقف ساخته، یکسره نادیده گرفته شد.
گزارش سال ۲۰۰۸، پیشنهاد حمله نظامی و هدف گرفتن نه تنها زیرساخت های اتمی، بلکه مراکز قانونی نظامی ایران را ارائه داد. در واقع این حمله می توانست پیش از پایان دوره جرج بوش آغاز شود و در دوره اوباما گسترش یابد.
نکته اینجاست: همزمان با رای ده ها میلیون آمریکایی به نفع اوباما که وعده پایان جنگ می داد، گروهی قدرتمند در واشنگتن نقشه تهاجمی آینده درباره استراتژی آمریکا در خاورمیانه ای را می کشیدند که از شمال آفریقا تا آسیای مرکزی را دربرگیرد. و بخش مهمی از این طرح خلق شرایطی بود که بهانه حمله نظامی به ایران شود.
احترام؟
در دور دوم ریاست جمهوری باراک اوباما و تشکیل کابینه جدید، زمان حل فوری مسئله اتمی ایران حالا است. اما آنطور که گری سیک، مشاور کلیدی کاخ سفید درباره ایران در زمان انقلاب و گروگان گیری، می گوید پیشرفتی حاصل نخواهد شد مگر آن که واشنگتن به ماوراء تشدید تحریم ها فکر کند.
آقای سیک پیشنهاد کرده که مذاکرات خصوصی دوجانبه با شرکت افراد معتبر از هر دو طرف بر سر موضوعات مورد توافق برگزار شود و این مذاکرات با گفت و گوهای تکمیلی و در چارچوب کشورهای ۵+۱ پیگیری شود.
پپه اسکوبار در ادامه می گوید البته با تهدیدها، تحریم ها، حملات سایبری، و حملات نظامی به سختی می توان انتظار داشت که مذاکرات در فضایی «محترمانه» برگزار شود.
این مطلب سپس از حسین موسویان، مذاکره کننده ارشد سابق ایران در برنامه اتمی که اکنون در دانشگاه پرینستون به عنوان محقق به سر می برد، نقل قول می کند که گفت: «تاریخچه برنامه اتمی ایران نشان می دهد که غرب سهوا ایران را به سوی سلاح اتمی سوق می دهد.» چاس فریمن، سفیر سابق آمریکا در عربستان سعودی با این نظر موافق است و اخیرا گفت به نظر می رسد ایران همان کاری را می کند که اسرائیل پنج دهه پیش کرد یعنی ساخت و توسعه تجهیزات تسلیحات اتمی و همزمان انکار آن.
وقت جاده ابریشم نو رسیده است
نویسنده مطلب سپس به نظرات جواد صالحی اصفهانی، اقتصاددان اشاره می کند که شرح داده چطور رهبران ایرانی با موفقیت پیامدهای وحشتناک تحریم های اقتصادی را اداره کرده اند. سوال این است: آیا دولت دوم اوباما اعتراف خواهد کرد که برای بهبود روابط با ایران، احتیاجی به تغییر رژیم در ایران نیست؟
به نظر نویسنده تنها با این اعتراف است که مذاکرات واقعی میسر می شود که بدون شک باید صلح آمیز بودن برنامه اتمی ایران را تضمین کند.
او سپس آرزوی سفر اوباما به ایران را در سر می پروراند که شبیه سفر تاریخی «نیکسون به چین» باشد هرچند خطوط قرمز اسرائیل را رد کند. این مطلب در ادامه می گوید حتی سفر «اوباما به تهران» به سختی می تواند پایان ماجرا باشد. برای درک این موضوع باید به موقعیت ژئوپلتیک ایران توجه کرد. ایران ادر مسیر عبور منابع انرژی است و مسیر انتقال نفت و گاز به آسیا، اروپا و شرق آسیا است آن هم در شرایطی که چین وهند در راه سربرآوردن به عنوان قدرت های بزرگ قرن ۲۱ هستند.
اشتیاق برای کنترل آن واقعیت در گرو سیاست واشنگتن در منطقه است و نه تهدید ایران. آمریکا تقریبا سالانه ۱ تریلیون دلار بودجه دفاعی دارد و بودجه دفاعی ایران که سالانه حدود ۱۲ میلیارد دلار است از امارات متحده عربی کمتر است و تنها ۲۰ درصد هزینه دفاعی شش امیرنشین حوزه خلیج فارس است.
افزون بر این، اگر دولت دوم اوباما تصمیم بگیرد خاورمیانه بدون انرژی اتمی تشکیل دهد، تهدید اتمی ایران ناپدید خواهد شد. ایران و کشورهای «شورای همکاری خلیج» این ایده را پسندیده اند. اما اسرائیل که یک قدرت اتمی است آن را رد کرده است.
در عین حال تصویر بزرگتر به ماوراء بازی آمریکا و اسرئیل درباره زرادخانه احتمالی ایران در آینده می رسد. موقعیت استراتژیک ایران بر سر راه آسیای جنوب شرقی آینده بازی های بزرگتر را در اوراسیا ترسیم می کند که می توان نسخه مدرن جاده ابریشم خواند.
نویسنده می گوید تمامی تحولات بایکدیگر مرتبط هستند و باید در کنار هم تجزیه و تحلیل شوند. از جمله سیاست نظامی آمریکا در آسیا که در اوایل ۲۰۱۲ باراک اوباما آن را اعلام کرد، قرار بود که توجه آمریکا را از دو جنگ خاورمیانه به منطقه آسیا-پاسیفیک جلب کند و توجه خاصی هم به چین داشته باشد. یک بار دیگر ایران در کانون این سیاست جدید قرار گرفت چرا که بخش بزرگی از نفت و گاز طبیعی ایران با عبور از آب های زیر نظارت نیروی دریایی آمریکا، راهی چین می شوند.
به عبارت دیگر، مهم نیست که ایران یک قدرت منطقه ای مزاحم است که روحانیون کهنسال اداره اش می کنند. رابطه میان دولت اوباما و ایران بدون شک حول مسئله اتمی خواهد بود اما در عین حال جریان جهانی انرژی و آینده رابطه واشنگتن با چین و بقیه آسیا نیز در گرو آن است.
در جریان نشست غیرمتعهدها در تهران، ایران، هند و افغانستان بر لزوم تشکیل جاده ابریشم جدید تاکید کردند؛ شبکه ای از راه ها، شهرها، بنادر و خط آهن که ایران را بویژه با آسیای جنوبی و مرکزی نزدیک تر کند.
تشکیل شبکه انرژی و بندری میان ایران، پاکستان، هند، و چین عملا بازار گاز و انرژی را از چنگ واشنگتن خارج خواهد کرد.
در دراز مدت، مسکو همه کار خواهد کرد تا از حضور آمریکا-ناتو در آسیای مرکزی جلوگیری کند. آسیای مرکزی برای مسکو و پکن، منطقه اقتصادی ویژه ای به شمار می رود. این دو برای دور نگاه داشتن واشنگتن، از طریق سازمان همکاری شانگهای کار خواهند کرد. پکن از همین طریق راه خود را به افغانستان جنگ زده بازخواهد کرد تا در توسعه انرژی و معادن نفوذ کند. پکن و مسکو در نهایت می خواهند که افغانستان پس از ۲۰۱۴ توسط سازمان ملل متحد تثبیت شود.
چین در دنبال جاده ابریشم جدید مصمم است که بر انتقال نفت و گاز طبیعی از میانمار به ایران و روسیه تمرکز داشته باشد. این جاده در نهایت حدود ۱۷ کشور را از طریق ۸۰۰۰ کیلومتر خط آهن سریع به هم متصل می کند. این امر برای واشنگتن یک معنا دارد: تشکیل محور تهران-پکن که هدف استراتژیک واشنگتن یعنی منزوی کردن ایران و تغییر رژیم آن را دست نیافتنی می کند.
اوباما در تهران؟
پس از ایده اولیه تلاش اوباما برای رابطه با تهران بر اساس «احترام دو جانبه» چه می ماند؟
یک بار دیگر گناه «تهدید درجه یک» و «دشمن» بودن ایران، بر گردن پنتاگون است و بر گردن قدرتمندان هر دو حزب جمهوری خواه و دمکرات در واشنگتن که از سوی گروهی از مراکز تحقیقاتی و کارشناس خوراک میگیرند. کسانی که ایده دشمنی با ایران و پیشبرد کمپین های بمب اتم ایران را به هیچ قیمتی رها نمی کنند. و گناه این شکست بر گردن اسرائیل است که همچنان آمریکا را به حمله به ایران تشویق می کند.
یک نفر باید برای واشنگتن روشن کند که: ما در یک جهان به شدت دوقطبی هستیم که در آن چین و روسیه (قدرت های اوراسیا) و ایران (قدرت منطقه ای) اجازه عرض اندام به سناریوی آمریکا نخواهند داد.