«برای مادر خوب بودن نخست باید شعور و استقلال فکری داشت، که عده بسیار اندکی از زنان از آن برخوردارند زیرا به آنان آموخته اند که دربست به شوهران خود متکی باشند. این زنان مسکین معمولا مادرانی احمق اند که به فرزندانشان نق می زنند که آنها را بیشتر از بقیه دوست بدارند و نقش آنان را در خفا علیه پدر – که به گونه لولوی سرخرمن معرفی می شود- بازی کنند.»
مری ولستون کرافت، احقاق حقوق زنان.
مری ولستون کرافت، ( ۱۷۵۹-۱۷۹۷) فیلسوف و فمینیست بریتانیایی است که بیشترین شهرت خود را مدیون تالیف مهمش: «احقاق حقوق زنان» (۱۷۹۲) است. این کتاب یکی از نخستین نوشته هایی است که به صراحت از برابری زن و مرد سخن می گوید.
مری ولستون کرافت در لندن در خانواده ای ازهم پاشیده به دنیا آمد. پدرش غالبا مست بود و مادرش را، بویژه پس از باختن پول هایش در سرمایه گذاری های ابلهانه، کتک می زد. مری که در خانه به مراقبت از مادر و خواهرانش می گذراند سرانجام بر آن شد که کاری پیدا کند. مصاحبت با سارا داوسون، بانوی پیر و اشرافی، کاری بود که او را از محیط خانه بیرون آورد و اگرچه دوران دشواری برایش پیش آورد اما او را با فنی بلاد، از دوستان خانم داوسون، آشنا کرد که در گسترش افق های ذهنی و فکری او نقش مهمی داشت.
مری که آرزو داشت نویسنده شود به لندن بازگشت و با روشنگرانی چون توماس پین و ویلیام گودوین و جوزف جانسون آشنا شد. در لندن از خطوط جدید فکری سیاسی و فلسفی آگاه شد. دوران پایانی قرن هجدهم دوران تغییر و تحول بود که ایمان به عقل و آزادی بشری جایگزین «حقوق الهی» شاهان بر رعایا می شد. این دریای پرتلاطم تغییرات به بهترین نحو در انقلاب فرانسه تجسم می یافت.
مری نیز مانند بسیاری از هواداران تحولات شدید و ریشه ای، شیفته انقلاب فرانسه بود. در سال ۱۷۹۰ جزوه پرتاثیری با عنوان احقاق حقوق مردان نوشت که در آن از اصول انقلاب فرانسه در برابر آرای انتقادی ادموند برک محافظه کار دفاع می کرد. این کتاب مری را به عنوان نویسنده پیشروی لیبرال - در دورانی که به دست آوردن چنین جایگاهی در حلقه های ادبی برای زنان بسیار نادر بود- جا انداخت.
اندکی پس از آن کتاب دیگرش را با عنوان احقاق حقوق زنان منتشر کرد که انتقادی تند و گزنده علیه رفتارهای زنان بود و در آن زمان حتی به مذاق نویسندگان لیبرال هم تلخ می آمد.
عشق به انقلاب فرانسه مری را به پاریس کشاند. اما اکنون دوران سربریدن پادشاه فرانسه و خانواده او، و خشونت ها و بازداشت ها بود. مری در پاریس با یک آمریکایی رابطه پرشور عاشقانه برقرار کرد. اما شکست در این رابطه که از آن بدون ازدواج فرزند دختری یافته بود او را به سوی افسردگی و خودکشی ای ناموفق راند.
پس از التیام از این رابطه با ویلیام گودوین رابطه عاشقانه پیداکرد. بارداری سبب شد که آن دو تصمیم به ازدواج بگیرند. اما مری به هنگام زایمان درگذشت و از بازی روزگار دخترش، مری، زنده ماند تا به همسری پرسی شلی درآید و کتاب فرانکنشتاین را تالیف کند.
پس از مرگ مری، شوهرش خاطرات او را منتشر کرد که بار دیگر ضربه ای تکان دهنده بر پیکر جامعه بود. آزاداندیشی مری ولسون کرافت چنان خلاف آمد عادت بود که حتی مبارزان کسب حق رای برای زنان نیز آن را نمی پذیرفتند و به مری به چشم تحقیر می نگریستند.
با این حال در قرن بیستم نوشته های مری ولستون کرافت بود که در مفهوم حقوق زنان به عنوان کلیدی اساسی عمل کرد. مری ولستن کرافت اگر نه قرن ها، که سال های بسیار از زمانه خود جلو تر بود.
مری ولستون کرافت، احقاق حقوق زنان.
مری ولستون کرافت، ( ۱۷۵۹-۱۷۹۷) فیلسوف و فمینیست بریتانیایی است که بیشترین شهرت خود را مدیون تالیف مهمش: «احقاق حقوق زنان» (۱۷۹۲) است. این کتاب یکی از نخستین نوشته هایی است که به صراحت از برابری زن و مرد سخن می گوید.
مری ولستون کرافت در لندن در خانواده ای ازهم پاشیده به دنیا آمد. پدرش غالبا مست بود و مادرش را، بویژه پس از باختن پول هایش در سرمایه گذاری های ابلهانه، کتک می زد. مری که در خانه به مراقبت از مادر و خواهرانش می گذراند سرانجام بر آن شد که کاری پیدا کند. مصاحبت با سارا داوسون، بانوی پیر و اشرافی، کاری بود که او را از محیط خانه بیرون آورد و اگرچه دوران دشواری برایش پیش آورد اما او را با فنی بلاد، از دوستان خانم داوسون، آشنا کرد که در گسترش افق های ذهنی و فکری او نقش مهمی داشت.
مری که آرزو داشت نویسنده شود به لندن بازگشت و با روشنگرانی چون توماس پین و ویلیام گودوین و جوزف جانسون آشنا شد. در لندن از خطوط جدید فکری سیاسی و فلسفی آگاه شد. دوران پایانی قرن هجدهم دوران تغییر و تحول بود که ایمان به عقل و آزادی بشری جایگزین «حقوق الهی» شاهان بر رعایا می شد. این دریای پرتلاطم تغییرات به بهترین نحو در انقلاب فرانسه تجسم می یافت.
مری نیز مانند بسیاری از هواداران تحولات شدید و ریشه ای، شیفته انقلاب فرانسه بود. در سال ۱۷۹۰ جزوه پرتاثیری با عنوان احقاق حقوق مردان نوشت که در آن از اصول انقلاب فرانسه در برابر آرای انتقادی ادموند برک محافظه کار دفاع می کرد. این کتاب مری را به عنوان نویسنده پیشروی لیبرال - در دورانی که به دست آوردن چنین جایگاهی در حلقه های ادبی برای زنان بسیار نادر بود- جا انداخت.
اندکی پس از آن کتاب دیگرش را با عنوان احقاق حقوق زنان منتشر کرد که انتقادی تند و گزنده علیه رفتارهای زنان بود و در آن زمان حتی به مذاق نویسندگان لیبرال هم تلخ می آمد.
عشق به انقلاب فرانسه مری را به پاریس کشاند. اما اکنون دوران سربریدن پادشاه فرانسه و خانواده او، و خشونت ها و بازداشت ها بود. مری در پاریس با یک آمریکایی رابطه پرشور عاشقانه برقرار کرد. اما شکست در این رابطه که از آن بدون ازدواج فرزند دختری یافته بود او را به سوی افسردگی و خودکشی ای ناموفق راند.
پس از التیام از این رابطه با ویلیام گودوین رابطه عاشقانه پیداکرد. بارداری سبب شد که آن دو تصمیم به ازدواج بگیرند. اما مری به هنگام زایمان درگذشت و از بازی روزگار دخترش، مری، زنده ماند تا به همسری پرسی شلی درآید و کتاب فرانکنشتاین را تالیف کند.
پس از مرگ مری، شوهرش خاطرات او را منتشر کرد که بار دیگر ضربه ای تکان دهنده بر پیکر جامعه بود. آزاداندیشی مری ولسون کرافت چنان خلاف آمد عادت بود که حتی مبارزان کسب حق رای برای زنان نیز آن را نمی پذیرفتند و به مری به چشم تحقیر می نگریستند.
با این حال در قرن بیستم نوشته های مری ولستون کرافت بود که در مفهوم حقوق زنان به عنوان کلیدی اساسی عمل کرد. مری ولستن کرافت اگر نه قرن ها، که سال های بسیار از زمانه خود جلو تر بود.