هرانسانی در طول زندگی خود میلیون ها بار مجبور به انتخاب ازمیان گزینه های مختلف می شود و هرباراین انتخاب ها اثرات مثبت یا منفی، اساسی یا کم اهمیت، کوچک یا بزرگ و بالاخره آشکار یا مخفی بر روی زندگی او می گذارد.
شینا لینگار، نویسنده کتاب تازه ای به نام «هنر انتخاب کردن» که پژوهش ها و نوشتن آن بیش از پانزده سال به طول انجامیده به صدای آمریکا می گوید:«انتخاب یکی از مهم ترین عوامل و تنها وسیله ای است که می تواند ما را از جایگاه امروزیمان به جایگاهی که فردا در آن قرار خواهیم گرفت برساند.»
لینگاردر این کتاب تازه خود نگاهی دارد به این مسئله که ما چگونه در طول زندگی درمورد مسائل حیاتی در زندگی خود تصمیم می گیریم. مسائل مهمی چون شخصی که برای ازدواج انتخاب می کنیم تا مسائل کم اهمیتی چون انتخاب بین چند نوع آب نبات و شوکولات یا نوشابه غیرالکلی:«انتخاب همان چیزی است که ما را قادرمی سازد تا کارهایی را انجام دهیم. یعنی انتخاب درواقع نخستین مرحله انجام هرکاری است.»
شینا لینگار هم چنین براین باور است که «انتخاب» ما به شدت تحت تاثیر ارزش های جهانی عشق و آزادی و داشتن قدرت اختیار در مورد زندگی مان قرار دارد. این عوامل باعث می شوند که ما درگرفتن تصمیمات و انتخاب آزاد موفق شویم.
لینگار می گوید:«همه افراد بشر دروهله اول به دنبال انتخابی هستند که به آنها آزادی عمل می دهد. هیچ انسانی تاکنون پیدا نشده است که بخواهد به جای آزادی به بردگی برسد. هیچ کشوری تاکنون نخواسته است فتح شود و درنهایت همه ما انسان ها به دنبال آزادی و کنترل سرنوشت خودهستیم.»
لینگار معتقد است که چگونگی به کاربردن صحیح و ثمربخش این کنترل در سرنوشت هرفردی با فرهنگ و جامعه او رابطه مستقیم دارد:«به ما از همان نخستین لحظه تولد آموخته می شود که درمورد انتخاب هایمان چگونه فکر کنیم و چگونه آن ها را به مرحله عمل درآوریم.»
داشتن حق انتخاب یک مسئله جهانی است، اما آنچه را که ما انتخاب می کنیم یک مسئله فرهنگی و اجتماعی خاص است.
طبق یک سری آزمایش هایی که در سال ١٩٩٥ توسط تیم کارشناسان به رهبری لینگار انجام شد دو گروه از دانشجویان آمریکایی و ژاپنی مورد بررسی قرار گرفتند.
وقتی از دانشجویان آمریکا پرسیده شد که کلمه «انتخاب» برای آن ها چه مفهومی دارد این دانشجویان پاسخ دادند که کلمه انتخاب در ذهنیت آن ها یادآور استقلال، وجودامکانات وشرایطی برای انتخاب، فرصت های بهتر و آرزوها به ویژه «آرزوی آمریکایی»است.
تحقیقات لینگار نشان می دهد که وقتی همین سئوال از دانشجویان چینی و ژاپنی شد، آن ها جواب دادند که کلمه «انتخاب» برای آن ها مفهومی برابر با بارشدید مسئولیت، تشویش و نگرانی دارد. این گروه به انتخاب به صورت مسئله ای نگاه می کنند که نیازمند تلاش های وافراست و به خاطرفرصت هایی که درآن وجود دارد عواقبی را هم در پی خواهد داشت.
به روایتی دیگر مردمی که از فرهنگ آسیایی برخوردارند تاکید بیشتری بر این مسئله که انتخاب آن ها چه اثراتی می تواند بر آینده خودشان و دیگران بگذارد دارند. درعوض مردم غرب نشین بیش از هرچیز در این انتخاب ها خواست های شخصی خود را درنظرمی گیرند.
شینا لینگار که خود یک آمریکایی هندی تبار برخاسته از یک خانواده سنتی سیک است هنگامی که به تحصیل درمدارس آمریکایی اشتغال داشت آموخت تا از همان آغاز با این تفاوت های فرهنگی دست و پنجه نرم کند:«برای من همیشه دو نوع تفکر درمقابل این انتخاب ها وجود داشت و این چالش بزرگ که چگونه، درچه ابعادی و از طریق کدام یک از این دو ذهنیت یک کدام را انتخاب کنم.»
رشد و نمو در یک خانواده سنتی سیک هندی/آمریکایی به شینا لینگارآموخت که درمورد زندگی احساسی خودشیوه «عشق و ازدواج» آمریکایی را بر شیوه سنتی پدران سیک و هندی خود ترجیح دهد و آن را انتخاب کند.
او برای خود شیوه آشنایی و عشق و ازدواج به شیوه آمریکایی را به ازدواجی به سبک پدر و مادرش که در آن شوهر آینده او از پیش برایش درنظرگرفته شده ترجیح داد. لینگار و شوهرش به دختر پنج ساله خود آموخته اند که از هم اکنون توازنی بین خواست های خود و احترامی که برای بزرگ ترها و خواست های آن ها قائل است بوجود بیاورد. به این صورت او هرآنچه را که بیش تر به نفع خود اوست انتخاب خواهد کرد.
این همان توازنی است که درعنوان کتاب تازه لینگار گنجانده شده:«هنر انتخاب کردن».
لینگار می گوید:«پیام اصلی کتاب هنر انتخاب کردن این است که ما بتوانیم محدودیت های خود را بشناسیم و آن ها را قبول کنیم اما هم زمان از امکاناتی که درمقابلمان قرار گرفته نیزاستفاده کنیم.» با این حال انتخاب درست می تواند یک پروسه چالش آمیز با ابعادی چندگونه باشد.
این یکی از دلایل اصلی است که روان شناسان، جامعه شناسان، اقتصاد دانان، حقوقدانان سیاسی و بسیار دیگر از کارشناسان تمام انرژی خود راصرف می کنند تا از چگونگی و کاربرد صحیح آن اطلاعات بیشتری به دست بیاورند. به همین دلیل نیز رسیدن به انتخاب درست نیازمند وقت و تلاش زیادی است:«قبل از هرچیز باید به آن احساس قلبی خود دست پیدا کنید. این که در مورد این انتخاب از ته قلب چه احساسی دارید. مرحله بعدی به کارگرفتن منطق در بررسی این انتخاب است که تمام نکات مثبت و منفی آن را برایتان روشن می کند. در این جا فرد می تواند با دیگران مشورت کند که خود از بسیاری جهات مسائل تازه ای را برای شخص تصمیم گیرنده روشن می سازد. تنها پس از گذشتن از این مراحل است که شما می توانید به درستی ادعا کنید که دست به یک انتخاب آگاه» زده اید.»
لینگارمعتقد است که انتخاب غلط هرفردی می تواند موجب زجر و شکنجه وشکست مردم درسطح جهانی شود. برای مثال او به مسئله بحران اقتصادی کنونی جهان اشاره دارد که دلیل اصلی آن حرص و آز کمپانی های وام دهنده ای بود که تصمیم گرفتند املاکی را به مردمی بفروشند که قدرت خرید این املاک را ندارند. این انتخاب غلط البته از سوی دیگر توسط افرادی گرفته شد که قدرت خرید این املاک را نداشتند اما تصمیم گرفتند به هرجهت از این وام ها برای خرید آن ها استفاده کنند. هردو گروه در این شرایط دست به حرکتی زده اند که منافع شخصی و کوتاه مدت خود را برمنافع بلند مدت جامعه ای که در آن زندگی می کنند ترجیح داده اند.
لینگارمی گوید:«سئوالی که پیش می آید این است که چرا مردم نمی توانند بیاموزند که منافع شخصی خود را بر منافع کل جامعه ترجیح ندهند؟ و پاسخ هم این است که اگر ما هنگام تصمیم درمورد این گزینه ها یا انتخاب ها دقت بیشتری به خرج دهیم درحقیقت خواهیم توانست نه تنها زندگی خود بلکه زندگی جامعه خود را نیزبه شکل قابل توجهی بهبود بخشیم.»