برای جولیا رابرتز، بازی در فیلم «پیتزای جادوئیMystic Pizza » در سال ١٩٨٨ سرآغاز راه طولانی و موفقیت آمیزی بود که او را در نهایت به مقام یک ستاره سینمای جهانی رساند. در این راه شرکت در فیلمی به نام «ماگنولیاهای فولادی Steel Magnolias» از رابرت آلتمنT کارگردان برجسته سینمای آمریکاT و چند فیلم دیگر به این صعود بی وقفه کمک کرد اما در نهایت، نقش یک روسپی جوان در خیابان های لس آنجلس در فیلمی از «گری مارشال» بود که در سال ١٩٩٠ جولیا رابرتز را به یک ستاره نام آور بین المللی تبدیل کرد.
گری مارشال، سازنده فیلم کمدی رومانتیک «زن زیبا» Pretty Woman می گوید: «وقتی برای نخستین بار با جولیا ملاقات کردم اولین چیزی که توجهم را جلب کرد موهای او بود. با خودم فکر کردم او چه موهای زیبایی دارد. پاهای خیلی بلند و کشیده و یک حالت راحت و آرام و یک روح آزاد را در او تشخیص دادم. در چشم هایش احساس صادقانه ای موج می زد اما زیاد لبخند نمی زد. هرچند پاهایش بلند و کشیده بودند اما موقع راه رفتن قوز می کرد و با اندامی کمی خمیده راه می رفت. با این همه او به نظرم خیلی جذاب آمد و ما تصمیم گرفتیم از او یک قطعه فیلم آزمایشی بگیریم.»
گری مارشال می گوید: «جلوی دوربین، جولیا ناگهان به آدم دیگری تبدیل شد، قامتش را راست نگهداشت و لبخندی زیبا لبهایش را گشود و ناگهان بازی طنزآلود و ماهرانه ای را در مقابل «چارلز گرودین» که در مقابلش ایستاده بود ارائه داد. وقتی شروع به فیلمبرداری «زن زیبا» کردیم جولیا برخی از مشکل ترین دیالوگ های فیلم را با صداقت خاص خودش ارائه داد و آن شوخ طبعی را که لازمه ایفای نقش در این فیلم بود به صورتی طبیعی به بازی خود اضافه کرد. یعنی من همانجا متوجه شدم که جولیا رابرتز یک ریتم ویژه خودش را دارد و این همان چیزی است که او را از دیگران متمایز کرده است.»
در مدتی کوتاه، تماشاگر جهانی که برای نخستین بار در فیلم «پیتزای جادوئی» با جولیا رابرتز آشنا شده بود و بازی زیبای او را در «ماگنولیای فولادی» دنبال کرده بود در «زن زیبا» ناگهان دلباخته این زن زیبا و جذاب شد. فیلمی که جولیا رابرتز را یک شبه به یکی از پرطرفدارترین و پرفروش ترین ستارگان نوظهور هالیوود تبدیل کرد. فیلم که با یک بودجه ١۴ میلیون دلاری ساخته شده بود در نخستین دو روز گشایش، همین مبلغ را به گیشه سینماها سرازیر کرد. فیلم «زن زیبا» تا امروز توانسته است بیش از ۴۶٣ میلیون دلار فروش داشته باشد.
اما جولیا رابرتز در آن زمان ٢٠ سال بیشتر نداشت. امروز ستاره اول «زن زیبا» در تازه ترین فیلم خود به نام «بخور، دعا کن و عشق بورز» Eat, Pray& Love با شرکت «حاویر باردم» چهل و دوساله است. او زندگی حرفه ای و خصوصی پرفراز و نشیبی را پشت سر گذاشته است. اما هنوز هم توانسته است جایگاه ویژه خود را در شاهراه پررفت و آمد «هالیوود» حفظ کند.
کالین کاورت، منتقد سینمایی نشریه «استار تریبیون» StarTribute می گوید: «من فکر می کنم جولیا رابرتز یکی از بزرگ ترین ستارگان سینمای جهان امروز است چرا که او توانسته است شخصیت هایی را در فیلم های خود خلق کند که همه زنان آن را دوست دارند و می توانند با آن ارتباط برقرار کنند. در مورد هنر بازیگری جولیا رابرتز هم باید گفت که او کاری را انجام می دهد که همه ستارگان سینما باید بدانند و انجام دهند. او توانائی های خود را می شناسد و در همان محدوده به کار می پردازد. او مثل «مریل استریپ» نمی تواند در هر نقشی بازی کند. جولیا رابرتز اگر از ایفای نقش شخصیت های امروزی بیرون بزند شاید مضحک به نظر بیاید اما در ایفای نقش های امروزی، او یک بازیگر نمونه و بی نظیر است.»
در طول سال های گذشته، تماشاگران فیلم در سراسر دنیا از جولیا رابرتز به عنوان «دوست داشتنی ترین ستاره جوان هالیوود» استقبال کرده اند. حتی بعدها که او در نقش جدی تر«ارین براکویچ» توانست جایزه اسکار بهترین بازیگر زن را به دست آورد، هم چنین در فیلم «یازده یار اوشن» Ocean Eleven که در آن با «برد پیت» و «جورج کلونی» همبازی بود. جولیا رابرتز در فیلم های تاریخی چون «مری رایلی» و «مایکل کالینز» هم بازی های درخشانی ارائه داده است و این داستانی است که زندگی هرستاره سینمایی را رنگ زده است.
یک بازیگر همانطور که بالغ تر و سررسیده تر می شود، دست به تجربه های تازه و متفاوتی در زمینه های گوناگون بازیگری می زند. برای مثال «رابرت دونیرو» که نقش های نیرومند و تکان دهنده ای را در فیلم های «خیابان های بی رحم»Mean Streets و «گاو خشمگین» Raging Bull ایفا کرده است این روزها در فیلم هایی چون «تحلیلش کن» Analyze This بازی می کند.
جولیا رابرتز در سال های اخیر، آن شخصیت «دلدار محبوب آمریکایی» خود را کنار گذاشته است تا در فیلم های عمیق تر و پرمحتوی تری چون «نزدیک تر» و «جنگ چارلی ویلسون» ایفای نقش کند. فیلم هایی که شاید نتیجه معکوسی از لحاظ فروش گیشه برای جولیا رابرتز داشته است.
پروفسور ایمی لارنس، استاد رشته فیلم در دانشگاه دارموت، می گوید: «جولیا رابرتز در این سال ها به بازی در فیلم های جدی ترو شخصیت های جالب توجه تری پرداخته است. شخصیت هایی پیچیده، اخلاقی و معنوی. گاه حتی از جذابیت هایی که خاص کاراکتر اوست نیز اجتناب می کند تا این نقش ها را بهتر ارائه دهد. خوب این خیلی قابل احترام است اما تماشاگران هنوز هم نتوانسته اند این نقش ها را آنچنان که باید قبول کنند. یعنی آن ها جولیا را در «ارین براکویچ» و «یازده یار اوشن» دوست داشته اند اما واقعا نمی خواهند او را دراین نقش های پیچیده تماشا کنند. بعضی اوقات وقتی ستاره ای مسیر تازه و جدی تری را در زندگی حرفه ای خود انتخاب می کند این عمل او را به مرحله رشد تازه ای می رساند. اما در مورد جولیا رابرتز این چنین نیست. یعنی مردم او را هم مثل «مری پیکفور» و «شرلی تمپل» به چشم یک «دلدار شیرین آمریکایی» می شناسند و نمی توانند به راحتی جولیا رابرتز بزرگسال و ایفای نقش های جدی تر را توسط او قبول و یا حضم کنند.»
اما فیلم تازه «بخور، دعا کن وعشق بورز» به خوبی توانسته است هر دو جهان «جولیا رابرتز» را در یک مکان واحد به تماشاگر و دوستداران این ستاره ارائه دهد.
این فیلم که بر اساس کتاب خاطرات پرفروشی به همین نام نوشته «الیزابت گیلبرت» ساخته شده، درباره سفرهای زنی است که برای «خودشناسی» به ایتالیا، هند و اندونزی می رود و در این کشورها با ماجراهایی روبرو می شود و عشق، زندگی تازه و غذاهای کشف نشده ای را تجربه می کند. فیلمی که بی شک احساسات و توجه طیف گسترده ای از تماشاگران زن در سراسر دنیا را به خود جلب خواهد کرد. اما این فیلم در نهایت با محتوایی پیچیده و درخور تعمق از یک فیلم پرفروش استودیوهای هالیوود قدم فراتر گذاشته است.
پروفسور لارنس می گوید: «هرچند این نقش مسلما نقش خوبی برای جولیا رابرتز محسوب می شود اما من هم مثل بسیاری از خوانندگان کتاب از برخی جهات شخصیت راوی یا نویسنده را شخصیتی گاه خودپسند و خودخواه می بینم و خوب این همان مشکلی است که جولیا در چند فیلم آخر خود با آن روبرو بوده است. بازی در نقش شخصیت های حسابگر، کنترل کننده و غیر مرتبط که گاه به نظر خودمحور می آیند.»
آیا دوران ستاره سینما بودن سر رسیده است؟
مسئله دیگری که جولیا رابرتز و شاید بسیاری دیگر از ستارگان هالیوود امروز با آن سر و کار دارند این است که به نظر می رسد روزهایی که ستارگان، تماشاگران را به سالن های سینما می کشیدند به پایان رسیده است. یا دست کم باید گفت این پدیده شکل سابق خود را از دست داده است.
«کاوت» منتقد سینمایی می گوید: «من فکر می کنم فیلم های چند ماه گذشته سند خوبی است برای اثبات این نکته که دوران «ستاره سینما بودن» به سر آمده است. به آخرین فیلم «تام کروز» و«کمرون دیاز» به نام «روز و سلحشور» Knight & Day نگاه کنید. این فیلم مثل یک «رفراندوم» این مسئله را ثابت می کند. علیرغم وجود دو ستاره بزرگ و تمام صحنه های پرماجرای فرار و انفجار، این فیلم از نظر تجاری شکست خورده است و می بینید که این گونه صحنه ها تازگی خود را کاملا از دست داده اند. شاید هم ستارگان سینما دیگر از آن اهمیت گذشته برخوردار نیستند. مردم امروز در یک اثر سینمایی بیشتر به دنبال کیفیت هستند. شاید هم زمان آن رسیده است که یک نسل تازه از بازیگران قدم به عرصه بازیگری سینما بگذارند. به فیلم مستقل و کم بودجه «خماری» Hangover نگاه کنید که بدون استفاده از «ستاره» های هالیوود میلیون ها دلار به گیشه سینماها سرازیر کرد. من فکر می کنم مردم به دنبال معنی و مفهوم در فیلم ها هستند ونه یک ستاره خاص.»
با این همه فیلم «روز والنتاین» ساخته گری مارشال که اتفاقا جولیا رابرتز یکی از ستارگان آن بود بیش از ١١٠ میلیون دلار درآمد داشته است.
گری مارشال می گوید من با جولیا وقتی یک دختر نوجوان بود و ده سال بعد در فیلم «عروس فراری» و همین سال گذشته هم با او همکاری داشته ام. او امروز یک مادر، یک همسر و یک آشپز درجه یک است. من این را می دانم چرا که بارها دست پخت او را در میهمانی هایی که در خانه خود می دهد امتحان کرده ام. جولیا امروز بیش از همیشه می داند کیست و از جایگاهی که در آن قرارگرفته راضی و خوشحال است.»