لینکهای قابل دسترسی

خبر فوری
شنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۳ ایران ۰۲:۲۵

زندگی و مرگ یوزف اشکوورتسکی


یوزف اشکوورتسکی و زدنا سالیواروا
یوزف اشکوورتسکی و زدنا سالیواروا

نویسنده و نامزد دریافت جایزه نوبل، برای نگارش رمان های شبه خودنگاره و سرشار از موسیقی جاز، از جمله «مهندس روح انسان»

پال ویلسون، نویسنده و مترجم کانادایی است که از سال ۱۹۶۷ تا ۱۹۷۷ در چکسلواکی سابق زندگی کرد. او که آنجا زبان انگلیسی درس می داد و زبان چکی یاد می گرفت، به خاطر ارتباطش با ناراضیان پراگ و بیش از همه ارتباط با گروه موسیقی راک زیرزمینی «آدم پلاستیکی های جهان» از این کشور اخراج شد. او آثار بسیاری از نویسندگان چک، چون واتسلاو هاول، ایوان کلیما، بهومیل هرابال، ایوان ییروس و یوزف اشکوورتسکی را به انگلیسی ترجمه کرده است. به دنبال مرگ یوزف اشکوورتسکی، نویسنده ناراضی چک در کانادا به تاریخ سوم ژانویه ۲۰۱۲، این مترجم آثار او مطلب جامعی را در روزنامه انگلیسی گاردین منتشر کرد که ترجمه آن را می خوانید.

یوزف اشکوورتسکی که در ۸۷ سالگی درگذشت، از نسل طلایی نویسندگان پیش از جنگ جهانی دوم چک است. نسلی که از جمله واتسلاو هاول، بهومیل هرابال، لودویک واتسولیک، ایوان کلیما، آرنوشت لوستیگ و میلان کوندرا را در برمی گیرد. رمان ها، نمایشنامه ها، مقالات و خاطرات این نسل شرح ادبیات مدرن چک است و مفهوم عمیق تری از زندگی مردم عادی را در برابر خوانندگان جهان قرار می دهد که زیر سلطه فاشیسم آلمانی و کمونیسم شوروی زندگی می کردند. دو نظام توتالیتر که بخش اعظم قرن بیستم بر کشورشان تسلط داشتند.

یوزف بیش از ۴۰ کتاب نوشت که شاهکارش رمان «مهندس روح انسان» یکی از آنهاست. رمانی که در سال ۱۹۸۴ جایزه فرماندارکل کانادا را کسب کرد. این رمان در جامعه مهاجر چکی در کانادا می گذرد و راوی آن، ضمیر دگرگون شده خود یوزف است. او شخصیتی است به نام «دنی اسمیریتسکی» که بدگمان و هوسران است، ساکسیفون می نوازد و در دانشگاه تورنتو استادی محترم است که زبان انگلیسی درس می دهد. قهرمانی که هدف هجوم خاطرات زندگی و عشق هایش در دوران حاکمیت آلمان فاشیست و شوروی کمونیست است. به عنوان مترجم یوزف، برایم از همه سخت تر، انتقال توانایی خاص او در این بود که چطور حکومت های سیاسی مختلف بر سخن گفتن و نوشتن او تاثیر گذاشتند.

یوزف دو رمان «آمریکایی» نیز نوشت: «دوورژاک عاشق» (۱۹۸۴) که درباره اقامت موقت یک آهنگ ساز چک در نیویورک در دهه ۱۸۹۰ است و «عروس تگزاس» (۱۹۹۲) که در زمان جنگ داخلی آمریکا می گذرد. بن مایه کار او یک سری شبه-خودنگاره هفت گانه و لبالب از موسیقی جاز است که راوی همگی آنها غیر از یکی، اسمیریتسکی است.

این رشته، با کتاب «ترسوها» آغاز می شود که یوزف اشکوورتسکی در ۲۴ سالگی نوشت و به «زندگی های عادی» ختم می شود که در سال ۲۰۰۴ نوشته شد و در ۲۰۰۸ به انگلیسی منتشر شد. در این مجموعه «جمهوری فاحشگان» استثنایی است. این داستان روایتی طنزآمیز از زبان سوم شخص است و داستان حبس خودخواسته اسمیریتسکی ِ سرباز، در یک تانک جنگی در دهه ۱۹۵۰ در ۷۳۰ روز پایانی خدمت سربازی اوست. هر کدام از این کتاب ها را- همراه با سلسله رمان های جنایی که سرجوخه-کارآگاه برووکا در آن درباره جنایات تحقیق می کند- می توان به عنوان بازگو کننده دردناک ترین و حیاتی ترین دوره تاریخ مدرن چک مطالعه کرد که در زادگاه نویسنده می گذرد، شهر کوچکی که او به گونه ای معجزه آسا در خاطرش حفظ کرده.

زندگی یوزف در چندین مرحله متفاوت سپری شد. او در ناخود، در شمال شرق بوهمیا و در زمان لیبرال دموکراسی اولین جمهوری چکسلواکی متولد شد. در بوهمیای تحت تسلط نازی ها رشد کرد و در دوره استالینیسم پس از ۱۹۴۸ نوشتن را آغاز کرد و سپس در پایان دهه ۱۹۵۰ و ۶۰ به عنوان نویسنده و نمایشنامه نویسی پردل و جرأت، سرگرم کننده و اغلب بحث برانگیز در پراگ شهرت به هم زد. پس از آن که شوروی در ۱۹۶۸ به بهار پراگ تاخت، به اتفاق همسرش زدنا سالیواروا که در سال ۱۹۵۸ ازدواج کرده بودند، به کانادا مهاجرت کرد و در دانشگاه تورنتو به تدریس ادبیات و مطالعات سینمایی مشغول شد. آزادی خلاقی که او در غرب یافت، به او زندگی دوباره داد.

یوزف اشکوورتسکی و همسرش «انتشارات ۶۸» را به زبان چکی تاسیس کردند، به یاد سالی که یوزف دوست داشت آن را «سال وحشت، سال عجایب» در تاریخ چکسلواکی توصیف کند. طی دو دهه بعدی، زدنا با کمک همسرش یوزف که سردبیر انتشارات اغلب در حال ورشکستگی شان بود، آثار چندین نویسنده ممنوع چک و اسلواک از جمله خود اشکوورتسکی، کوندرا، هاول و شاعر برنده جایزه نوبل یاروسلاو سیفرت را منتشر کرد. آنان کتاب ها را به خوانندگان چک زبان سراسر جهان می رساندند و به درون خاک چکسلواکی قاچاق می کردند، که کتاب ها در آن دست به دست می گشت و خوانده می شد. لذت و هیجان خواندن نسخه ای از رمان «بازی معجزه آسا»ی او در سال ۱۹۷۲ را به خاطر می آورم که در چکسلواکی به «نسخه سالادی» موسوم بود چرا که از فرط دست به دست شدن، ورق های آن مثل یک بوته کاهوی پرپر شده از شیرازه خارج شده بود.

با ده مجموعه داستان کوتاه، دو رمان (که از آن میان ساکسیفون باس معروفتر است) و چندین مجموعه مقاله درباره سیاست، ادبیات و سینما، یوزف نویسنده ای بسیار پرکار بود. او با ترجمه آثاری از همینگوی و فالکنر به چکی، مترجم قابلی نیز به شمار می رود. نامه های بی شماری نیز نوشته است و بدون شک در آینده شاهد انتشار مجموعه هایی از نامه های او خواهیم بود.
در سال ۱۹۹۰، واتسلاو هاول، رئیس جمهور جدید چکسلواکی آن زمان، مدال شیر سفید، ممتازترین نشان افتخار کشور را به یوزف و زدنا اهدا کرد. یوزف در سال ۱۹۸۲ نامزد دریافت جایزه نوبل شد، در ۱۹۹۲ بالاترین نشان شهروندی کانادا و به سال ۱۹۹۶ نشان هنر و کتاب فرانسه را دریافت کرد. او بخت آن را داشت که در زمان حیات محبوب باشد، مورد احترام منتقدان قرار گیرد و عشق و علاقه خوانندگانی از کشورهای گوناگون جهان را به خود جلب کند. آثار او دست کم به ۲۰ زبان ترجمه شده است. نام او بر یک آکادمی خصوصی در پراگ گذاشته شده و او شاهد آن بود که فیلم ها و سریال های متعدد تلویزیونی از روی آثارش ساخته شود.

یکی از بهترین خاطراتم از او در یک کنفرانس است که در سال ۲۰۰۴ در ناخود و به مناسبت هشتادمین سالروز تولد او برگزار شد. ده ها چهره ادبی و مترجم از سراسر جهان در آن شهر کوچک گرد آمدند تا درباره آثار یوزف بحث و گفت و گو کنند. بهترین بخش این گردهمایی گردش در منطقه بود و راهنما حین گردش در خیابان های ناخود، جاهایی را نشان می داد که عناصر داستان های یوزف هستند. آنجا برای اولین بار دریافتم که مرز میان واقعیت و تخیل چقدر باریک است و او چه عمیق خود را در زندگی کشورش به تحریر درآورده است.

آخرین توقفگاه گردش ما در ناخود، میخانه ای به نام «پورت آرتور» بود که گروه جاز «رِد میوزیک» (موسیقی سرخ) اغلب آنجا برنامه داشت و یوزف در جوانی عضو آن بود. پورت آرتور یکی از مکان هایی است که در بحث انگیز ترین رمان او ،«ترسوها»، صحنه وقوع داستان است. در آن روز، با آن که موسیقی جاز در آن میخانه جایش را به سوینگ داده بود، یوزف و زدنا پشت میزی در حلقه آدم هایی نشستند که یوزف به عنوان الگوهای زنده و واقعی برخی شخصیت های کتابش به ما معرفی کرد. دیدار بسیار تکان دهنده ای بود: آن آدم ها، مانند نویسنده شان، پیر شده بودند اما در داستان های او زنده می ماندند.

• یوزف واتسلاو اشکوورتسکی، نویسنده، ۲۷ دسامبر ۱۹۲۴ – ۳ ژانویه ۲۰۱۲

XS
SM
MD
LG