انتشار چهارمین شماره فصلنامه جُنگ زمان، نشریه ادبی که به همت منصور کوشان، نویسنده، نمایشنامه نویس و منتقد ادبی ساکن نروژ به چاپ می رسد، نویدی است بر این واقعیت که علیرغم نفوذ و هجوم بی مهابای اینترنت، تلویزیون، کتاب های الکترونیکی، سایت های اجتماعی و بسیاری از عوامل دیگر، هنوز هم جایگاهی برای نشریه ای که می کوشد زبان درحال فروپاشی و فرسوده فارسی را در خارج از کشور زنده نگهدارد وجود دارد.
منصور کوشان که تا پیش از مهاجرت اجباری به اروپا در سال ١٩٨٨چندین مجله در ایران منتشر کرده است و سال ها با نشریه «جنگ اصفهان» همکاری داشته، امروز تجربه های یکتای خود را در ویرایش و انتشار فصلنامه «جنگ زمان» به کار گرفته است. او در مورد موفقیت کم نظیر این نشریه می گوید: «بازتابی که جنگ زمان در این یک سال گذشته پیدا کرد در بین همکاران و دوستانم از نویسنده و منتقد و متفکر، بی سابقه بود برای من. یعنی همه شوق غریبی پیدا کردند. کسانی گفتند از این که در این جهان اینترنتی و الکترونیکی بار دیگر ما می توانیم مجله ای را در دست بگیریم، بوی کاغذ را بشنویم یا در قفسه کتابمان مرتب نگاهمان به یکی از نسخه های جنگ زمان بیفتد که هر وقت اراده کردیم می توانیم آن را دست بگیریم و مطلبی را در آن نگاه کنیم. این ها برای من تازه بود در زندگیم در تبعید.»
کوشان درب خش پیش خوانی چهارمین شماره جنگ زمان در مطلبی تحت عنوان «جهان مشخص آرمان ها و بازی ها» در توصیف انگیزه انتشار این فصلنامه می نویسد: «در آغاز بهار ١٣٨٨ برای دست یافتن به یک داد و ستد فرهنگی سالم و دور از منش های تنگ نظرانه، نخستین شماره جنگ زمان را منتشر کردم. وضعیت بسیار نا به سامان فرهنگ نشر مهاجران و تبعیدیان، چالشی جدی را می طلبید. هیچ چشم انداز درخشانی نبود. ده ها ماه نامه و فصل نامه و گاه نامه ناگزیر به تعطیل شده بودند و علت اصلی، نه ناتوانی دست اندرکاران، که بیشتر بی رغبتی ایرانیان به مطالعه بوده است. انگاری همه، در هر وضعیتی، همه «چیز» را می دانند یا گویی خواندن خبرها و گزارش ها، آن هم بیش تر سیاسی، پاسخ گوی همه اندیشه های شناخته و ناشناخته اند. روزگاری ایرانی، مطالعه را، بخشی از «سرگرمی ها» و «تفریحات سالم» می دانست. چرا که نه به او آموخته بودند و نه خود دریافته بود که مطالعه، بخش مهمی از حیات زندگی هر فردی است که می خواهد «شخصی آگاه، مستقل و پرسش گر» باشد. امروز، اما بسیاری، با نشستن در جلوی تلویزیون های پرهیاهو و پوچ و صفحه های «اینترنتی»، می پندارند هر روز ساعت ها از وقت خود را صرف مطالعه می کنند. غافل از این که مطالعه، هویت و شاخصه های خود را دارد. هیچ کس نمی تواند منکر اطلاع رسانی شبکه های ماهواره ای باشد و آن را امکان بزرگی برای «پژوهش گر» به شمار نیاورد یا گسترده گی دامنه آن را برای جست و جوی «پرسش گر» انکار کند، اما این به این معنا نیست که شبکه های رایانه ای توانسته اند جایگزین رسانه های نوشتاری، به ویژه کتاب شوند.»
فصلنامه «جنگ زمان» تا شماره سوم خود، فصلنامه ای فرهنگی – ادبی بود. از آن پس، بخشی با عنوان «سیاست» نیز به آن افزوده شده است که در آن بیش از هرچیز، جنبه های دفاع و حمایت از حرکت مردم ایران به چشم می خورد. در چهارمین شماره فصلنامه درمقاله ای به قلم مجید نفیسی، شاعر ساکن لس آنجلس تحت عنوان «متهم و حق خاموشی» سیاست های روز از دیدگاهی آگاهی دهنده و تفکر برانگیز بررسی شده است: «...این شکل دینی سرکوب مخالفان دولت، یادآور اسلام آوردن اجباری یهودیان در زمان صفویه و قتل عام بابیان و بهائیان در دوره قاجاریه و هم چنین تفتیش عقاید کلیسا در قرن های میانه و نوزایی است.»
دربخش دیگری از فصلنامه، در مطلبی تحت عنوان «شهاب الدین سهروردی و خرد ایرانی»، منصور کوشان می نویسد: «در تفکر، آگاهی و آزادگی حلاج، عین القضات و سهروردی آن گوهر تابناکی نهفته است که بالقوه در تضاد با جزم گرایی است و در نتیجه برانگیزاننده و آشکار کننده خباثت آشکار و نهان کسانی که اهرم مخرب رشد و ترقی هر فرهنگ در هر جامعه اند.» باز در جایی دیگر از همین مطلب آمده «...در این عصر هم هنوز با این که نشانه های ویرانی، استبداد در هر دو شکل سنت و قدرت در همه لایه های جامعه های مختلف آشکار است، باز نویسندگان و متفکران متعصب تحمل برتابیدن دگراندیشان آزاده را ندارند و اجازه نمی دهند که تمامی چهره کسی چون شهاب الدین سهروردی، که به رغم سال های اندک عمر، دانش و تجربه و هوشیاری و خلاقیت ده ها نسل پیش از خود را می آموزد شناخته شود. چرا که می دانند او فاجعه حلقه های زنجیر اسارت و فاجعه وابستگی به عقیده های جزمی را آشکار می سازد و فریاد می زند سخن هر کس یا هر واسطه ای، اعم از فیلسوف، ادیب، شاعر، نویسنده یا نبی، امام، مراد، و عارف، تنها بیرون از چارچوب های بسته عقیده ها در جهان آزاد جدا از تعلق ها قابل بررسی و شناخت است.»
در بخش شعر شماره چهارم جنگ زمان، تازه ترین آثار شاعران ایرانی مهرانگیز رساپور (م. پگاه)، شیدا محمدی و شعری از محمود کویر به نام «گلدانه» آورده شده است:
برشانه شمال روشن کوه/هدهدی نشسته بود/بالش از بوسه و بلور/و آوازش گلوبند نقره ی ماه./برآسمان کبود روشن کوه/اما/هزارکرکس سیاه/آه!/گلدانه!گلدانه!گلدانه /هدهد گلوبریده ی عشق/خواهرخواب های طاهره/دخترکوچک رابعه/چه گونه برخاک های خنجر و خار/سینه کشیدی/و مثل هزار لیلی/مثل هزار لاله/گیسوی تو را/بردمب اسبان بدمست اینتازیانه به دستان بستند و شکستند و پرپرپر زدی/ واقعی آتش/ زبانه کشید و دهان گشود وفروکشید به کام سرخ خویش/ گلدانه ی دانه دانه ی دردانه ی مارا./ وهزار هدهد، به هلهله/ ازمیانه ی این همه بیداد و باد و خاک وخاکستر/ پرمی کشد تا هنوز و همیشه و حالا./آی! بی تاترین گلدانه این دامنه های راز و رازیانه و ریحان/ درنم نم هرسپیده دم/چندین آهوی هو/بربرکه های روشن روشن کوه/به زیارت رخسار تو می آیند.
شماره چهارم «جنگ زمان» با آثاردیگری در بخشهای بازنگری ادبی، نظریهی ادبی، نظریه فلسفی، فرهنگ و جامعه، داستان، نقد و بررسی،طنز و شوخی و رویدادهای فرهنگی، ادبی، هنری منتشر شده است و همکاران این شماره نویسندگانی چون اسد سیف، نسیم خاکسار، قدسی قاضی نور و محسن یلفانی هستند. مهرانگیز رساپور، در بخش «نقد و بررسی» به موضوع «روحیه شعر» پرداخته است و علیرضا زرین در مقاله «مروری بر چیستی شعر نیمایی و نوگرایی» تلقی «شاعران جوان، پویا و با استعداد ما» را از نوگرایی بررسی کرده است.