با نزديک شدن ضربالاجل مذاکرات اتمی شش قدرت جهانی با ايران، بر سر برنامه اتمی تهران، رسانه های آمريکايی به تحليل جوانب گوناگون اين معاهده و ضرر و زيان هر طرف و برندگان و بازندگان منطقهای آن پرداختند.
روزنامه واشنگتن پست در مقاله ای که نقش کنگره را در مذاکرات اتمی با ايران تشريح کرده است می نويسد هفته آينده کنگره توافقنامه رئيس جمهوری اوباما با ايران را به رای خواهد گذاشت.
اما در جايی حک نشده که کنگره حق تائيد يا رد مذاکرات عمده بينالمللی را داراست. چنين چيزی نيست، زيرا توافقنامهها قانون نيستند که کنگره حق اظهار نظر دربارهشان را داشته باشد. نويسنده در ادامه میگويد، از اسرار مذاکرات بينالمللی ايالات متحده يکی هم اين است که چگونگی تائيد گذاشتن دولت در اکثر اوقات موردی است.
اين بستگی دارد به اينکه سليقه های سياسی روز چه باشد و رئيس جمهوری به چه چيزی میگويد معاهده با يک کشور خارجی. اين آيا يک پيمان است يا يک توافق اجرايی؟ معاهدهای نظير آنچه که اکنون در جريان است برای تائيد احتمالا يا نياز به دوسوم اکثريت آرای سنا دارد يا آنکه می تواند اصلا بدون هيچ رایگيری سُر خورده و از لای در تصويب بگذرد.
نويسنده میگويد آنچه که اکنون در حال رخ دادن است چيزی بين اين دو حد است. تازه آن هم با فرض اين که توافقی با ايران صورت بگيرد، زيرا آقای اوباما اوايل همين هفته ظاهرا به سناتورها گفته بود شانس رسيدن به توافق ۵۰ درصد بيشتر نيست.
نويسنده برای روشن کردن اذهان از پروفسور استيونسون، استاد سياست خارجی در دانشکده مطالعات پيشرفته بينالمللی در دانشگاه جانز هاپکيتز کمک طلبيد. پروفسور استيونسون در توضيح گفت، پيمان اساسا نوعی توافق بين دو کشور است، مثلا برای محدود کردن تسليحات اتمی يا تاسيس سازمان ملل متحد يا هر چيز ديگری.
قانون اساسی آمريکا میگويد سنا بايد هر پيمانی را به تصويب برساند. و برای اين کار به دو سوم آرا نياز دارد. اما مساله اينجاست که گرفتن رای مساعد از ۶۷ سناتور در مورد مذاکرات پيچيده بينالمللی مانند مذاکرات اتمی با ايران کار حضرت فيل است.
در ادامه مقاله آمده که بنابراين در دهه ۱۹۳۰، رئيس جمهوری وقت آمريکا، فرانکلين دلانو روزولت، راه جالبی پيدا کرد. او به پيمانهای بينالمللی ديگر نمیگفت پيمان. به همين سادگی. مشکل حل شد. توافقات اجرايی او اکنون می توانست بطور يک جانبه توسط خود وی به تنهايی تائيد شود. خلاص!
پس يک پيمان چه موقعی پيمان نيست؟ پروفسور استيونسون میگويد، موقعی که آن را پيمان خطاب نکنند. همين و همين. هيچ فرفق ديگری ندارد.
طبيعتا ساير روسای جمهوری نيز الگوی روزولت را کپی کردند بطوری که امروزه روز، بنا به برخی پژوهشها، فرامين اجرايی رئيس جمهوری بسا بيش از پيمان نامهها به امضای رئيس جمهوری میرسند -- تقريبا با نسبتی برابر ۱۰ به ۱.
پروفسور استيونسون گفت، اين راهی است که روسای جمهوری لااقل پس از روزولت در پيش گرفتند. يعنی هر وقت احساس کردند که می توانند به اين ترتيب کارشان را پيش ببرند با کشورهای خارجی دست به امضای توافق اجرايی زدند.
وبسايت پوليتيکو در مقالهای با عنوان «اسرائيل بزرگترين بازنده معاهده با ايران است» می نويسد اين توافق ابدا مطلوب نظر اسرائيل از اول نبوده و حالا هم نيست. قرار هم نبوده که باشد.
نويسنده میگويد اما، موضع کوتاه بينانه و سفت و سخت دولت اسرائيل تضمين کرد که اساسا دغدغههايش مورد توجه قرار نگيرد.
نويسنده سپس به انتقاد از رفتار و سخنان آقای بنيامين نتانياهو پرداخته و از جمله موضع وی در مورد اينکه ايران اصلا نبايد بتواند فعاليت غنی سازی داشته باشد، آنهم موقعی که گروه شش کشور طرف مذاکره ايران نمي خواست مسير مذاکرات را به آن سمت ببرد، به تعيين کف خواستهها خدمتی نکرد.