مقالهای ازهاوارد له فرانچی برای روزنامه کریستین ساینس مانیتور
یونان و ایران فکر میکنند کی هستند؟ قدرتهای جهان درگیر رو در رویی با دو کشور نسبتا کوچک هستند: آلمان و اتحادیه اروپا با یونان بر سر بدهیهایش؛ و آمریکا و پنج قدرت بزرگ جهان با ایران بر سر برنامه هستهای آن کشور. اما خشم «بزرگان» رو به فزونی است، زیرا شرکای کوچکترشان در برابر واقعیت سر تسلیم فرو نمیآورند و مصالحه را به آن سرعتی که باید نمیپذیرند.
یونان بدون یک کمک مالی دیگر با خطر سقوط کامل نظام مالی اش روبرو است و ایران هم بدون موافقت با محدود کردن برنامه هستهای و گشودن مراکز اتمی خود بر روی بازرسان، شاهد برداشته شدن تحریمهای بین المللی نخواهد بود.
قدرتهای بزرگ در هر دو بحران، شاهد افزایش گروکشی و ناسازگاری سیاسی در شرایطی هستند که منطق باید چیره شود. نحوه تعامل یونان و ایران با طرفهای مذاکرهشان نشانگر اهمیت فزاینده انگیزههای ناپایداری چون شأن و احترام متقابل است.
یونان و ایران نخستین نمونه استفاده از سناریوی قلدری و زیر پا گذاشتن کشورهای کوچک توسط بزرگان برای مصرف داخلی نیست. به نظر می آید عدم توازن قدرت عزم مردم در آتن و تهران را برای ایستادن بر مواضع خود تقویت کرده است.
بعضی تحلیلگران سیاسی میگویند حتی اگر تکیه بر حس غرور ملی در جامعه موثر باشد، اما اصرار بیش از حد بر آن، راههای گریز کشورها را در شرایط بحران مسدود میکند و دست آخر برخلاف منافع ملی عمل میکند.
مارک هیبس کارشناس ارشد «بنیاد کارنگی برای صلح بین الملل» مستقر در برلین، میگوید «در هر دو مورد مذاکرات مهم یونان بر سر بحران بدهی هایش و ایران بر سر برنامه هستهای اش، کشور کوچکتر احساس میکند از سوی دیگر کشورهای جهان تحقیر میشوند؛ این امر به تقویت غرور ملی کمک کرده و رهبران دو کشور به خوبی از آن در مورد مردم خود استفاده میکنند.»
هیبس تاکید دارد که اصرار بیش از حد بر غرور ملی، مذاکرات را به آستانه شکست کشانده و به تامین منافع کشورها نمیانجامد.
در مورد ایران، مذاکرات تا آخر هفته جاری تمدید شده است و در حالی که دو طرف از پیشرفتهای چشمگیر در روزهای اخیر خبر میدهند، اما تاکید دارند که نکات مهمی هنوز حل نشده باقی مانده است.
در مورد یونان، همه پرسی روز یکشنبه گذشته، که فریاد غرور ملی در رد ریاضت اقتصادی تحمیلی اروپا بود، به دعوت یونان به تجدید مذاکرات رفع بدهی ها و بی میلی اروپا، مشخصا آلمان، منجر شده است.
بعضی تحلیلگران میگویند ایران و یونان در حالی که هر کدام میکوشند بحرانهای مرتبط با خود را اداره کنند، بر طبل گفتمان تاریخی مستضعف در برابر مستکبر میکوبند.
به گفته پیتر فی ور استاد روابط بین الملل دانشگاه دوک در دورهام کارولینای شمالی، «هر دو کشور ایران و یونان دههها را صرف کاشتن بذر تظلم خواهی در افکار عمومی کردهاند و در این فضا آنگلا مرکل صدراعظم آلمان به هیتلر و آمریکای باراک اوباما به آمریکای دهه ۵۰ میلادی تبدیل شده است،» زمانی که آمریکا در پس سرنگونی دولت محمد مصدق و بازگرداندن شاه بود.
به گفته پیتر فی ور، برای قدرتهای غربی و نهادهای بین المللی «این گفتمان ربطی به آن چه در حال مذاکره است ندارد، اما برای نمایندگان ایرانی و یونانی آن زمینه تاریخی طولانی معنا دارد و به عنوان فیلتری برای تحریف سیاستگذاری ها مورد استفاده قرار می گیرد».
مارک هیبس میگوید گفتمان تقابل کشورهای کوچکتر با بیعدالتی قدرتهای متکبر، بخش جدایی ناپذیر لفاظیهای ایران بوده است. ایران از سال ۲۰۰۰ میلادی، بر «حق مسلم هستهای» خود تاکید دارد و تلاشهای بین المللی برای بازرسی از مراکز هستهای اش را اقدامات «شیطان بزرگ» و دیگر قدرتها برای محروم کردن ایران از حقوق بین المللی خود توصیف میکند.
این گفتمان تا حدود زیادی در یونان که به عضویت اتحادیه اروپا و حوزه یورو در آمد دستمالی شده بود، اما گفتمان بازگشت ناکام ها برای انتقام گیری در واسطه گری آلمان در مذاکرات بخشش دیون یونان، خاطرات اشغال آن کشور توسط ارتش آلمان نازی را زنده کرده است.
هیبس میگوید یونان و ایران بخشهایی از تاریخ را که گفتمانشان را تایید میکند «برداشته و انتخاب» میکنند و مسائل متضاد را کنار میگذارند «در هر دو مورد نوعی فراموشی تاریخی وجود دارد. شما صحبت آنها را درباره حقوق و شأن کشورها میشنوید، اما نمیشنوید ایرانیها دو دهه نقض برنامه ریزی شده تعهدات بین المللی شان در پرونده هستهای را بپذیرند».
مارک هیبس میافزاید «شما از یونانیها نمیشنوید سخنی از این بگویند که به خاطر عدم پایبندی به تعهدات مالی خود، در وضعیت هولناک کنونی گیر افتادهاند. بالاخره در نقطهای، یونانیها بهتر است مسئولیت رسیدگی به مشکلاتشان را بر عهده بگیرند.»
پیتر فی ور موافق است که یونان زمانی که باید به نقش خودش در مشکلات میپرداخت «گفتمان قدرتمند تحمیل کشورهای بزرگ بر کشورهای کوچک» را به کار گرفت.
اما فی ور نسبت به تشبیه یونان به ایران هشدار میدهد، زیرا به گفته او، بازی ایران بیشتر درباره گسترش جاه طلبی هایش است تا رسیدگی به شکایتها: «ایران کشوری با جاه طلبیهای امپراتوری گونه است، که نقشی دردسرآفرین در منطقه ایفا میکند، و این در مذاکرات هستهای خود را نشان داده است. لغزشهای یونان جنبه عادی دارد؛ مسائلی چون ناکارآمدی بخش دولتی، ولخرجیها، و فسادهای جزئی. از این رو یکی کردن دو مساله منصفانه نیست.»
فراتر از این، یونانیها با تغییر جدی زندگی شان و فقر و تنگدستی ناشی از منطبق کردن خود با آلمان و اروپا روبرو هستند، که بسیار فراتر از آسیب دیدن غرور ملی است: «از یونانیها خواسته شده دست به اقداماتی بزنند که فقط مساله غرور نیست، بلکه مساله گسیخته شدن جدی زندگی شهروندان است. اما آنچه از ایران خواسته شده است، مردم ایران را در خطر قرار نمیدهد، بلکه ممکن است برای بخشهای نظامی حکومت مشکل ساز باشد.»
بحث «غرور خدشه دار شده» به رژیم ایران در داخل، کمکهایی کرده است و ممکن است در مورد دیگر کشورهای «کوچک» هم جواب بدهد؛ اما پیتر فی ور میگوید قدرتهای غربی و مشخصا آمریکا، باید ایستاده و درباره استفاده از آن به عنوان تاکتیک مذاکراتی سخن بگویند: «من فکر میکنم باراک اوباما رییس جمهوری آمریکا، میخواهد به ایران بگوید، ببین این ربطی به مبارزه طلبیدن قوی از سوی ضعیف و تسلط قوی بر ضعیف نیست، این مربوط به حکومت قانون است.»
* برگردان فارسی این مقاله تنها برای آگاهی رسانی منتشر شده و نظرات بیان شده در آن الزاماً بازتاب دیدگاه صدای آمریکا نیست.