بررسی یک نمونه: لغت نامۀ دهخدا
چندی پیش در خبرها آمده بود که داستان عاشقانه «خسرو و شیرین» که توسط نظامی گنجوی جاودان شده است، از سوی وزارت ارشاد اسلامی مورد سانسور قرار گرفته است. مدیر بخش فرهنگی انتشارات پیدایش که هفت بار مثنوی خسرو و شیرین را به چاپ رسانده، گفت وزارت ارشاد برای چاپ هشتم این مثنوی را منوط به تغییراتی در متن آن کرده است.
سانسور و حذف و تبدیل کتابهای ادبی، اجتماعی، تاریخی و حتی دینی در ایران و نظام برآمده از انقلاب اسلامی موضوع جدیدی نیست.
یکی از نخستین پروژه های فرهنگی جمهوری اسلامی پس از در اختیار گرفتن قدرت در سال ۱۳۵۷، تعویض کتابهای درسی مدارس ایران و تطبیق محتوای آنها با روایت خاصی از مذهب شیعه و ایدئولوژی «اسلامی» بود تا نسلی که در نظام جدید پرورش می یابد دارای مشخصاتی باشد که تفکر و فرهنگ خاص مورد نظر نظام را نمایندگی کند.
نظام برخاسته از انقلاب کار ایدئولوژیک کردن علم و ادب را با سانسور کتابهای درسی آغاز کرد، و سپس – درهمان دهۀ اول انقلاب - نوبت به پاکسازی و«تصحیح» کتابهای ادبی، متون تاریخی و اجتماعی رسید. برخی از دیوانهای اشعار شعرای معاصر، از جمله ایرج میرزا، فرخی یزدی، ملک الشعراء بهار، فروغ فرخزاد و پروین اعتصامی مورد بازبینی و پاکسازی قرار گرفتند و سپس اجازه چاپ یافتند. کتابهایی که به طور سنتی برای کودکان بود نیز پاکسازی شدند، از جمله موش و گربۀ عبید زاکانی و نان و حلوای شیخ بهائی.
کتابهای دینی نیز از دستبرد ایدئولوژیکی نظام برخاسته از انقلاب اسلامی مصون نماند. مثلاً چاپ جدید کتاب رسائل شیخ مرتضی انصاری، که توسط آیت الله مشکینی خلاصه و چاپ شد، شامل فصل «باب انسداد علم» نیست و این فصل کاملاً حذف شده، زیرا با مبانی حکومت اسلامی منافات دارد. «باب انسداد علم» بحث می کند که چون تا ظهور امام زمان علم قطعی وجود ندارد، یعنی راه حصول علم – به علت غیبت - مسدود است، بنابراین اجرای حدود، چون قابل بازگشت و جبران نیست، غیر شرعی است. یا روایتی خاص در صحیفۀ سجادیه – که ناظر است به همین موضوع یعنی غیر شرعی بودن حکومتهایی که مدعی شیعه هستند تا زمان ظهور امام زمان – حذف شد.
افراط در تحریف مبانی مذهب شیعه و تطبیق آن با ولایت فقیه (به روایت رهبر انقلاب) تا جایی پیش رفت که یکی ازنمایندگان آیت الله خمینی در لبنان به نام سید احمد فهری کتابی منتشر کرد با عنوان الخمینی فی القرآن که در آن آیاتی از قرآن مورد تفسیر قرار گرفته و نشانۀ ظهور «امام خمینی» شمرده شده است!
دستبرد و تغییر کتابهای مرجع – از قبیل کتابهای لغت واعلام و دانشنامه ها – مرحلۀ دیگری از سانسور سازمان یافته تحریف تاریخ و تطبیق آن با مبانی نظام انقلابی بود. اوائل انقلاب گمان غالب بر این بود که ممیزان نظام انقلابی در فرهنگنامه ها و دانشنامه ها – از نوع فرهنگ معین یا لغت نامۀ دهخدا – فقط انچه مربوط به رضاشاه یا محمد رضاشاه بوده حذف کرده اند و یا مطالبی را که به نوعی تبلیغ نظام سابق به شمار می آمده مورد جرح و تعدیل قرار داده اند. نمونه ای که در این نوشته به آن می پردازم متفاوت است و نشان می دهد حتی مقاله هایی که با معیارهای علمی نوشته شده اند، چون با مبانی حکومت سازگاری ندارند حذف شده و در همان مدخل نوشته هایی جای گرفته که تبلیغ منویات نظام را دارد. و از این مهمتر این که کتاب به تاریخ گذشته و پیش ا زانقلاب چاپ کرده اند، و خواننده اگر دقت نکند گمان می کند این نوشته ها در زمان پیش از انقلاب چاپ شده و لاجرم آن را با نگاه دیگری ارزیابی می کند.
مقالۀ اصلی لغت نامه دربارۀ تاریخچۀ حجاب و نیز مقالۀ جایگزین آن بصورت پیوست در زیر آمده است:
ملاحظاتی درباره این دو متن
مقالۀ اصلی دارای این مشخصات است:
اول – مقاله ای است با مختصات علمی و روشمند. با مقدمه ای کوتاه با اشاره به وضع حجاب در دوران تاریخ باستان و تاریخ اجتماعی مردم، به بررسی حجاب در دوران اسلامی با توجه به اندیشه های این دین پرداخته و با استناد به مراجع تاریخی، فقهی، و نیز قیاس آن با دیگر ادیان، بخشی را هم به سابقۀ حجاب و وضع آن در دوران معاصر اختصاص داده و تحولات آن را از زمان مشروطیت تا هنگام نوشتن مقاله بررسی کرده است.
دوم – در معرفی اندیشه های مختلف در زمانهای مختلف، هنگام طرح یک نظریه دربارۀ حجاب، نظریات مخالف یا مکمل آنها را هم با ذکر مأخذ نام برده است.
سوم – رابطه اجتماعی میان حکومتهای مختلف و نقش آنها در رفتار مردان با زنان در ارتباط با حجاب را مورد توجه قرار داده است.
چهارم - به این موضوع نیز تصریح کرده که حجاب اسلامی در دورانهای مختلف و در مکانهای مختلف با هم فرق داشته است و یکسان و یک شکل نبوده است.
اما مقالۀ جایگزین شده از سوی ممیزان جمهوری اسلامی به جای مقاله اصلی، از چند وجه قابل بررسی است:
نکتۀ نخست: اعتبار علمی مقاله به هیچ وجه در حد سایر مقاله های لغت نامه نیست. در مقاله های لغت نامه معمولاً مراجع معتبر علمی و تاریخی و فقهی مورد استناد واقع شده اند. در حالی که مقالۀ جایگزین فقط بر اساس برخی منابع خاص فقه شیعه نوشته شده است.
نکتۀ دوم: شیوۀ گفتار در مقالۀ جایگزین شیوه ای جدلی است و در پاسخ به مقالۀ اصلی نوشته شده، بدون این که به خواننده این نکته تذکر داده شود و مواضع مورد انتقاد از مقالۀ اصلی نقل شود.
نکتۀ سوم: این مقاله از نظر فنی و علمی و شیوۀ نگارش، در خور چاپ در هیچ دائرة المعارفی نیست زیرا آشکارا مضمونی ایدئولوژیک دارد و – بر خلاف مقالۀ اصلی - به جای اشاره به زوایای گوناگون تاریخی و اجتماعی و سیاسی موضوع، که در مقالۀ اصلی به آن پرداخته شده، فقط به قصد روشن کردن مواضع نظام از کتاب مرتضی مطهری «انتخاب» و «اقتباس» شده است.
نکتۀ چهارم: این مقاله، بر خلاف عنوان آن، مطلقاً به «تاریخچۀ حجاب» نپرداخته است، نه در ایران، نه در اسلام و نه در هیچ کجای دیگر عالم.
نکتۀ پنجم: مراجع فقهی مورد استناد بخشهای انتخاب شده از مقالۀ مطهری، از قبیل رسائل شیخ انصاری، به نوبۀ خود قبلاً مورد دستبرد و پاکسازی قرار گرفته اند.
*
رابرت تاکر مورخ و استاد دانشگاه تافت که شرح احوال جوزف استالین و ولادیمیر ایلیچ لنین را به رشتۀ تحریر درآورده است، دربارۀ شیوۀ کنترل سیاسی و روانی توده های مردم از طرف رهبران نامبرده می گوید: در میان انحصارهایی که دولت از آن نفع می برد، هیچ کدام به اهمیت انحصار تعریف واژه ها نیست. اسلحۀ نهایی برای کنترل سیاسی جامعه یک کتاب لغت [دلخواه دولت] است!.
دهها سال پیش از او جرج اورول نویسنده مشهور انگلیسی در رمان ۱۹۸۴ خود همین نکته را به شیوایی پرورانده و شعارهای زیر را به عنوان نماد حکومتهای توتالیتر ارائه داده است:
* جنگ صلح است
* آزادی بردگی است
* نادانی قدرت است
همو پیش بینی کرد که اگر حکومتی بتواند معنی کلمات را به دلخواه تغییر دهد، می تواند به راحتی جامعه را کنترل کند.
بسیاری از دولتهای توتالیتر از این شیوه به وفور استفاده کرده اند. در سال ۱۹۸۵ میلادی فاش شد که دولت اتحاد جماهیر شوروی که با تحصیل اجازه دیکشنری آکسفورد را در مسکو چاپ کرده بود، با دست بردن در آن معنای بسیاری لغات را مطابق سیاست داخلی خودش تغییر داده بود. به عنوان نمونه به تعریفهایی که دیکشنری آکسفورد چاپ مسکو از واژه های زیر ارائه داده توجه کنید:
* سوسیالسم: «نظام اقتصادی – اجتماعی که جانشین سرمایه داری خواهد شد»
* سرمایه داری: «نظامی که جانشین فئودالیسم شده و جای خود را به کمونیسم خواهد داد»
* کمونیسم: «جانشین انقلابی سرمایه داری»
* امپریالیسم: «بالاترین و آخرین مرحلۀ سرمایه داری»
* فاشیسم: «نهضت و رژیم بورژوازی در دورۀ امپریالیسم»
دستبرد به کتابهای مرجع و تاریخ در اتحاد شوروی چنان عمومیت یافته و نهادینه شده بود که پس از روی کار آمدن گورباچف و دورۀ معروف به گلاسنوست، از سالهای آخر دهۀ ۱۹۸۰ میلادی، تدریس کتابهای تاریخ – به علت تحریفهای جقایق تاریخی – در مدارس آن کشور ممنوع شد.
نظام جمهوری اسلامی نیز با استفاده از همین «اسلحۀ نهایی کنترل جامعه» از بدو تشکیل، مرتباً مشغول بازتعریف و بازتعریف مجدد از واژه هایی چون «اسلام»، «دین»، «تشیع»، »اخلاق»، «امانت»، «خیانت»، «حکومت»، «قانون»، «ملی گرایی»، «آزادگی»، «برابری»، «عدالت»، «ظلم»، «انسانیت»، «مستضعف»، «طاغوت»، «حق»، «مسؤولیت»، «شهادت»، «وطن»، و ... بوده است. بسیاری از این واژه ها بارها در جمهوری اسلامی بازتعریف شده اند. اما آنچه در این گونه تحریفها توسط نظام جمهوری اسلامی بدیع است و – تا جایی که می دانم - سابقه ای در نظامهای توتالیتر دیگر ندارد و نوآوری نظام جمهوری اسلامی به شمار می آید، آن است که این گونه تعریفها و بازتعریفها را به تاریخ ایام گذشته و قبل از انقلاب اسلامی چاپ می کنند و خواننده سردرگم می شود که آیا واقعا مثلاً سی سال قبل از انقلاب اسلامی هم همین تعبیرها و معانی از کلمات و تاریخ و ادب مستفاد می شده یا نه؟
همین مقاله لغت نامه (چاپ بعد از انقلاب) دربارۀ حجاب در نسخه ای است که تاریخ چاپ روی جلد آن تیرماه ۱۳۳۵ شمسی است، یعنی ۲۲ سال قبل از انقلاب اسلامی، در حالی که در پاورقی همین مقاله در همین کتابی که ظاهراً ۲۲ سال قبل ار انقلاب چاپ شده، در ارجاع به کتابی از آیت الله مطهری، از او با عنوان «استاد شهید مرتضی مطهری» یاد شده. واضح است که این «استاد شهید» ۲۲ سال قبل از انقلاب نه استاد بوده و نه شهید. لاجرم باید پذیرفت این مقاله و این کتاب بعد از شهادت این استاد و بعد از تشکیل جمهوری اسلامی چاپ شده، حتی اگر تاریخ چاپ روی جلد آن تیرماه ۱۳۳۵ باشد!
*
نمونۀ دیگر، دستبرد به آثار ادبی منثور معاصر است. حدود پانزده سال پیش بوف کور صادق هدایت در تهران توسط نشر سیمرغ به چاپ رسید. این اثر به طور دقیق و کلمه به کلمه توسط سانسورکنندگان نظام اسلامی مورد پاکسازی قرار گرفته، به طوری که می توان گفت فقط نام کتاب و نویسنده از دستبرد مصون مانده. اما ممیزان جمهوری اسلامی فقط به ممیزی و سانسور متن کتاب بسنده نکرده اند و مقدمه ای بر آن نوشته اند و بدون معرفی خودشان، به توهین و تحقیر دو تن از بزرگان جامعه علمی ایران – علی اکبر سیاسی و مجتبی مینوی – پرداخته اند و تهمتهای ناروا و بدون مرجع – و از قول هدایت – به دوستان نزدیک وی زده اند.
نمونۀ دیگر کتابی است با عنوان شکوفایی داستان کوتاه از انتشارات علمی حاوی داستانهایی از نویسندگان مشهور معاصر. این کتاب که به کوشش شخصی با نام (مستعار؟) تقی زاده منتشر شده داستانی برگزیده از ابراهیم گلستان و آن را مثله کرده به چاپ رسانده است. ابراهیم گلستان در واکنشی نسبت به این عمل نامه ای به او و ناشر نوشته که در بخشی از آن آمده است: «... شرم آور است! اگر برای شرم معنایی باقی مانده باشد. این اقدام شما نادرست بوده است. اسم این کار نادرستی است. من وقتم را بیش از این تلف نمی کنم که از کسانی که چنین کرده اند شکایتی به مرجعی یا مقامی ببرم، که چنین مقام و مرجع را، اگر هم باشد نمی شناسم... بهتر است این کش رفتنها و مثله کردنها بماند برای عملۀ شکنجه و عملۀ شکنجه هم در نیایند به صورت «ناشر» و «ویراستار» و «فرهیخته»....»
... ولی چه می توان کرد که در حکومتهای ایدئولوژیک و تمامت خواه (توتالیتر) همیشه عملۀ ظلم و شکنجه به هیأتهای مختلف از جمله ناشر و ویراستار و فرهیخته در می آیند و از آن گریزی نیست.