بسیاری از اتباع هائیتی مقیم ایالات متحده، کانادا، اروپا و سایر نقاط جهان به طورجدی در تلاش های امدادی زلزله ۱۲ ژانویه نقش ایفا کرده اند.
برخی از تحلیل گران می گویند شاید این فاجعه فرصتی فراهم کرده باشد تا پس از تثبیت وضعیت هائیتی توسط تیم های امدادی بین المللی، جمعیت مهاجر هائیتی نقش مهمتری را در بازسازی بلند مدت کشور مادری شان بازی کنند.
سورپریز شراهزار، برنامه ریز مالی مقیم هیوستون به همراه گروهی از همکاران خود از تکزاس، چهل دقیقه پیش از وقوع زلزله به پورتوپرنس، پایتخت هائیتی سفر کرده بود تا برای همکاری در پرورشگاه های کودکان بی سرپرست و بیمارستان های محلی کار کند.
شراهزار می گوید: «زمانی که به یکی از بیمارستان ها رسیدیم، با یک تراژدی غیر قابل تصور روبرو شدیم. من رسیدم به بیمارستان و درمانده به مردمی نگاه می کردم که دنبال آسپرین بودند، مردمی که پاهایشان قطع شده بود و برای درمان دردهایشان در پی قرص مسکن بودند، افرادی که بخشی از معده شان بیرون زده بود و عاجزانه کمک می خواستند.»
دولت هائیتی در سردرگمی و بحران غرق بود، بیشتر ادارات دولتی ویران شده و قربانیان به حال خود رها شده بودند.
شراهزار که سی سال پیش هائیتی را ترک و به ایالات متحده کوچ کرده است از اینکه می بیند بار دیگر شوربختی و فاجعه در کشورش خبرساز شده، غمگین است.
وی می گوید: «بیشتر مردم در مورد جنبه های مثبت تاریخ هائیتی اطلاعات اندکی دارند. درست است که کشورمان در طول تاریخ با فقر روبرو بوده است اما درعین حال مردم باید به یاد داشته باشند که درسال های ۱۷۰۰ و در دوران استعمار فرانسه، هائیتی ثروتمندترین مستعمره جهان بود.»
مارک جونز، استاد علوم سیاسی دانشگاه رایس و کارشناس کشورهای آمریکای لاتین و کارائیب می گوید: «تا زمانی که هائیتی از حاکمیت ناکارآمد، فساد و فقر کمرشکن صد سال گذشته رها نشود، هیچگاه یک کشور ثروتمند و مرفه نخواهد شد. وقوع زلزله می تواند برای جامعه بین الملل فرصتی فراهم کند تا از تلاش های امدادی فراتر رفته و به استقرار یک دولت کارآمد در این کشور کمک کند.»
وی می گوید: «من فکرمی کنم نه ماه یا یک سال دیگر که هائیتی از این وضعیت فاجعه بار خارج شود و دست کم در کوتاه مدت احیا شود، مشکلات و چالش های واقعی ظهورمی کنند. آن وقت زمان آن است که به چگونگی بازسازی هائیتی و یا حداقل فراهم آوردن یک بنیان جدید برای دولت هائیتی بیاندیشیم تا فجایعی از این قبیل بار دیگر تکرار نشوند.»
جونز می گوید: «با وجود انتقادهای اروپا و کشورهای دیگر که آمریکا را به قبضه کردن تلاش های امدادی متهم می کنند، ایالات متحده باید نقش کلیدی در هائیتی بازی کند. اما بهتر است که کشور دیگری مسئولیت بازسازی ساختارهای زیربنایی دولتی را به عهده گیرد. لوئیزایناچیو لولا دا سیلوا، رئیس جمهوری برزیل فرد ایده آلی است تا پس از پایان دوره ریاست جمهوری اش در اواخر سال جاری، نقش راهبردی را در چنین پروژه ای بازی کند.»
مارک جونزمی گوید: «مشارکت هزاران هائیتی تبار مقیم خارج یکی از بخش های جدایی ناپذیر تلاش های بلند مدت برای بازسازی هائیتی خواهد بود. اگر با حمایت بین المللی یک ساختارامنیتی در هائیتی ایجاد شود، ممکن است جمعیت بزرگی از این افراد به بازگشت به کشور مادری شان تمایل نشان دهند. بسیاری از آن ها با ساختارهای دموکراتیک در ایالات متحده، کبک و فرانسه آشنا شده اند و بنابراین از استعداد و توانایی بازگشت به وطن برخوردارند. اما باید شرایط برای بازگشت و امنیت آن ها فراهم شود و اطمینان داشته باشند در صورت بازگشت، می توانند خدمات پرباری داشته باشند و اساساً صدایشان شنیده می شود. در شرایطی که خشونت حکمفرما باشد و این افراد از سوی اقشار روشنفکر هائیتی تهدید شوند، هرگز به کشور مادری شان بازنمی گردند.»
سورپریز شراهزار مقیم هیوستون برای هر اقدام ضروری کوتاه و یا بلند مدت به منظور کمک به وطن مصیبت زده اش ابراز آمادگی می کند و ضمن موافقت با جونز می گوید: «آموزش و تجربه جامعه مهاجر هائیتی می تواند نقش عمده ای در آفرینش آینده روشن تری برای این کشور بازی کند. جمعیت نخبه کشور در خارج از هائیتی اقامت دارند. بنابراین من امیدوارم جامعه مهاجر هائیتی با جامعه بین الملل همکاری کند و راه هایی را برای بازسازی کشور بیابد.»
دو میلیون هائیتی تبار در خارج از کشور مادری شان زندگی می کنند. ایالات متحده به وطن تقریباً نیم میلیون هائیتی تبار بدل شده است. اکثریت باقیمانده جامعه مهاجر هائیتی در کانادا، فرانسه و دیگر کشورهای آمریکای لاتین و کارائیب اقامت گزیده اند.