به عنوان همدردی با همکاران در واشنگتن ما هم برف خواستیم و در داووس و حومه بارید. اما زمین تا آسمان با آنجا فرق داشت. بارشی آرام و بیصدا. هوایی ملایم و لطیف. اما ۲۵۰۰ میهمان واقعاْ نظم داووس را بهم زدند. شهرستانی به اون کوچکی خودش ۱۰هزار سکنه دارد که برای وسعتش کم نیست.
بعد از اینکه گزارش را به واشنگتن فرستادیم با سیاوش همکارم تصمیم گرفتیم در دهکده محل اقامت قدم بزنیم. تاریخ در معماری ساختمانها نوع در و پنجره و نقاشیهای روی دیوارهای ساختمانها مشهوده. تاریخ آردتز به عهد باستان بر میگرده.
سکنه دهکده از بازماندگان گروهی هستند که به خاطر زبانشان به آنها رومانش میگن. اراضی قابل توجهی در عهد گذشته در اختیار داشتند و اموراتشون در درجه اول با گاوداری و چوب بری و در درجه دوم کشاورزی میگذشت.
از اونجاییکه منطقه لمباردی امروز ایتالیا در کنترل این افراد بود دروازه منطقه به ایتالیا محسوب میشد و بین رومیها و آلمانها و فرانسوی بر سر آن درگیری بود. در دوران سلطه آلمانها چندین روستا با کمک یکدیگر یک جمهوری تشکیل داده و به کنفدراسیون سوییس پیوستند.
آردتز در آغوش کوههای آلپ تقریباْ در ارتفاع ۱۴۰۰ متری از سطح دریاست. سکوت اون کر کننده است. در اینجا دنیای دیگهای وجود نداره. دیدم به دیوار یک ساختمان تابلوی تلفن زدن... یعنی تلفنخونه! پس بیخود نیست در اتاق هتل ما تلفن نیست.
حرفه دیرینه این مردم هنوز اینجا متداول هست... یعنی در بعضی قسمتهای دهکده که راه بروید بوی گاوداری استشمام میشه. زننده نیست. زندگی خیلی ابتداییه. یک مدرسه یک کلیسا یک کافی شاپ دو رستوران که یکی از اونها رستوران هتل ماست...
و سوپ جویی داره که آدم رو یاد سوپ جوی مادربزرگش میندازه. از کیفیت مواد سالاد معلومه که باید اقلام محلی باشند... بسیار بسیار تازه و خوش مزه. صنعتی شده نیست... کاملاْ مزه طبیعی داره.
این دو برادر هم از ۴۱۰ سکنه آردتز هستند. عکسهای بیشتر از آردتز را در صفحهء...... ما ببینید.