لینکهای قابل دسترسی

خبر فوری
یکشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ ایران ۰۴:۲۰

تجربه زندگی یک زن دیپلمات آمریکایی در افغانستان، انگیزه نوشتن نوولی به نام «فرشته»


تجربه زندگی یک زن دیپلمات آمریکایی در افغانستان، انگیزه نوشتن نوولی به نام «فرشته»
تجربه زندگی یک زن دیپلمات آمریکایی در افغانستان، انگیزه نوشتن نوولی به نام «فرشته»

«فریشتا» به زبان «دری» به معنی «فرشته» است. دری زبانی است که به صورتی گسترده در شمال افغانستان به کار گرفته می شود. فرشته در ضمن عنوان کتاب تازه ای است به قلم «پاتریشیا مک آردل» یک دیپلمات آمریکایی بازنشسته که مدت یک سال از زندگی خود را در افغانستان گزرانده است.

مک آردل در طول ٢٧ سال به عنوان یک دیپلمات در کشورهای آفریقایی، آمریکای جنوبی، کشورهای اطراف دریای کارائیب و اروپا خدمت کرده است. اما این آخرین ماموریت در افغانستان بود که او را برانگیخت تا درباره تجربه های خود از زندگی در این کشور، کتاب تازه خود را به رشته تحریر درآورد.

با این همه «مک آردل» بجای یک کتاب خاطرات، تصمیم گرفت تا یک داستان خیالی از زندگی مردم واقعی بنویسد:«حقیقت این است که من نمی تونستم از اسامی این آدم ها بدون آن که زندگی و شغل آن ها را به خطر بیاندازم استفاده کنم.»

درعوض مک آردل تصمیم گرفت تا یک نوول بنویسد وهمان پیام های یک کتاب خاطرات را در آن بگنجاند:«من شخصیت های خیالی خلق کردم که درواقع از روی آدم های واقعی ساخته شده اند. آدم هایی که من دراین مدت شناختم و با آن ها آشنا شدم. برخی از حوادثی که درکتاب آمده عین وقایعی است که برخود من گذشته است. برخی دیگر وقایعی است که بردیگران گذشته و من به صورتی از وقوع آن ها مطلع شده ام. اما همین شیوه نوشتاری به من کمک کرد که بتوانم گاه گاهی افکار و نظریات خودم را هم از زبان شخصیت های کتاب بازگو کنم.»

«فرشته» داستان زن دیپلماتی به نام «آنجلا مورگان» است که پس ازگذر از یک تجربه دردناک خصوصی، فصل تازه ای اززندگی خود را آغاز می کند. آنجلا که شوهرش را در یک حادثه تروریستی در «بیروت» از دست داده با بیماری ناراحتی های روانی ناشی از این حادثه دست بگریبان است. مورگان باید بین بازنشستگی زودرس و یا انجام وظیفه در ارتش بریتانیا در نقطه دورافتاده ای در شمال افغانستان یک کدام را انتخاب کند. اما در این کمپ نظامی کوچک در «مزار شریف»، آنجلا مورگان با استقبال سرد سربازان انگلیسی و «رحیم» مترجم افغانی که از کارکردن برای یک زن دیپلمات دلخور است روبرو می شود.

«مک آردل» نویسنده کتاب «فرشته» به صدای آمریکا می گوید:«من کوشیده ام آن تضاد فرهنگی که در شخصیت «رحیم» وجود دارد را به نمایش بگذارم. چرا که او مردی است جوان و تحصیلکرده که می خواهد در جهانی مدرن زندگی کرده و انسانی مدرن باشد اما فرهنگ «مردانه» به او این اجازه را نمی دهد. فرهنگی که او دائما با آن در حال کلنجار است. این احوال او به خوبی در ارتباطش با «آنجلا» مشخص است و بعد هم که «رحیم» با دختری به نام «نیلوفر» روابطی عاشقانه پیدا می کند می بینیم که او یک بار دیگر با یک زن افغان اما با روحیه ای غربی روبروست. از طریق این روابط من کوشیده ام تضادها و چالش هایی که مردان جوان افغان با آن درگیر هستند را به نمایش بگذارم.»

از سویی دیگر شخصیت «نیلوفر» هم نمونه بارزی ازچالش هایی که زنان جوان افغان در زندگی روزمره خود با آن روبرو هستند را به نمایش می گذارد.

نخستین تصویری که نویسنده کتاب «فرشته» از زنان افغان به یاد دارد از زمانی است که او با اتوموبیل زره پوش مخصوص از فرودگاه کابل به سوی سفارت انگلستان در این شهر در حرکت است. زنانی که در کوچه و خیابان درحالی که حجاب سراسری و آبی رنگی به نام «برکا» به تن دارند در حال رفت و آمدند:«بعدها یعنی بعد از اینکه مدتی در افغانستان زندگی کردم توانستم این زن ها را از نزدیک ملاقات کنم. زن هایی که هرکدام به صورتی به انجام اعمال متهورانه ای اشتغال داشتند. من زنانی را ملاقات کردم که وکیل و پزشک بودند و می کوشیدند تا به دیگرزنان جامعه خود کمک کنند. بعضی از این زنان با انجام این کارها خطرات بزرگی را به جان می خریدند. من به شدت تحت تاثیر قدرت و شجاعت این زنان قرار گرفته بودم. من زن های زیادی را ملاقات کردم که علیرغم همه مشکلات و نیروهای بازدارنده به مدرسه می رفتند. من با معلم های زن این مدارس که کوشش داشتند به زنان دیگر آموزش بدهند آشنا شدم و به شدت تحت تاثیرقرار گرفتم.»

با این همه، مک آردل براین باور است که زنان افغان هنوز راه درازی درپیش دارند تا بتوانند چنان که باید به حقوق قانونی، اقتصادی و اجتماعی خود دست پیدا کنند و اداره بخشی از آینده کشور خود را به دست بگیرند.

بخش هایی از کتاب «فرشته» هم انعکاسی است از تجربیات «مک آردل» که مدت ها به کارتوانبخشی و بهسازی جوامع مختلف افغانستان اشتغال داشته است.

درخلال داستان «فرشته» آنجلا متوجه می شود بچه های افغان بخش مهمی از زندگی روزانه خود را صرف پیدا کردن چوب و مواد سوختنی دیگربرای اجاق مادرهای خود می کنند. او به این بچه ها نشان می دهد که چگونه با چند وسیله ساده اجاقی بسازند که با نورآفتاب کار می کند. این کاری است که «مک آردل» خود در دهات مختلف افغانستان انجام داده وضمن ملاقات با نمایندگان دولت، دهخدا و دیگر بزرگان دهات مختلف، ساختن این اجاق ها را به اهالی مناطق گوناگون افغانستان آموخته است:«من با استفاده از یک جعبه مقوایی و ورق های آلومینیومی این اجاق های «سولار» را درست می کنم. بعد اجاق را دروسط میدان ده یا جایی که همه بتوانند آن را ببینند به طرف نور آفتاب کارمی گذارم و یک لیتر آب توی یک قابلمه می ریزم وآن را روی اجاق قرار می دهم. تا وقتی ملاقات و گفتگو با بزرگان ده به پایان می رسد یعنی تقریبا در حدود یک ساعت بعد، وقتی از اطاق بیرون می آیید، آب روی اجاق آفتابی جوش آمده و غلغل می کند.»

مک آردل از زمانی که از افغانستان بازگشته تا کنون به کار پیشبرد استفاده از مواد سوختی بازیافته شده و انرژی به دست آمده از نور آفتاب اشتغال دارد. او هم چنین یکی از دستیاران «هیلاری کلینتون» درسازمان نوپای «همبستگی جهانی برای پخت و پز تمیز» به شمار می رود.

مک آردل می گوید این تکنولوژی ساده برای بازسازی افغانستان نقش عمده ای ایفا خواهد کرد:«من بی نهایت مایوس می شوم وقتی می بینم که برای بازسازی دهات کوچک افغانی، از استانداردهای ساختمانی بین المللی استفاده می شود و ما در این ساختمان ها از همان سمنت و آجرهایی استفاده می کنیم که بعدها نیازمند دستگاه تهویه می باشد. ساختمان هایی که داخل آن ها در تابستان داغ و درزمستان بی اندازه سرد است. من فکر می کنم در این بازسازی ها ما بهتر است با تغییراتی جزئی از همان روش های ساختمانی مرسوم در خود افغانستان استفاده کنیم. بگذاریم افغان ها از تکنیک هایی که با شرایط جوی منطقه همخوانی دارد در این راه بهره مند شوند. بگذاریم آن ها با روش های مناسب زندگی خودشان کشورشان را به میل خودشان بازسازی کنند.»

XS
SM
MD
LG