آلونسو کیخانو که با نام دون کیشوت شناخته می شود مرد خیال پردازی است که به جنگ آسیاب های بادی می رود و رویای احیای ارزشهای مرده را در سر می پروراند. سانچو، همراه باوفای اوست که ساده لوح اما واقع بین است و در آرزوی به قدرت رسیدن دون کیشوت، او را دنبال می کند.
پژوهشگران ادبی می گویند ایده هایی که سروانتس در دون کیشوت از آن بهره گرفت، پیش از آن در هیچ اثر ادبی استفاده نشده بود.
دون کیشوت، دروغ می گوید اما به گونه ای که هوش و درایت خواننده، دروغهای او را می پذیرد. این، قانون طلایی رمان مدرن است.
او مهربان و دل رحم است اما دورویی و بدجنسی را نیز پس نمی زند. سروانتس در این رمان از قضاوت می پرهیزد و با لبخند به حقایق می نگرد.
خیال پردازی های دون کیشوت قرن هاست از پرده سینما گرفته تا صحنه باله و اپرا مردم را به دنیال خود می کشاند.
میگل سروانتس؛ نویسنده ای فقیر و گمنام
سروانتس از جامعه اسپانیا در اواخر قرن شانزدهم می آید؛جامعه ای که هنوز پر از آدمهای دون کیشوت صفت است.
میگل سروانتس در دورانی زندگی می کرد که از آن به عنوان عصر طلایی تئاتر اسپانیایی یاد می شود؛زمانی که مردم نیازی به خواندن در خود احساس نمی کردند و هنر نمایش در اوج شکوفایی بود.
سروانتس در تئاتر ندرخشید اما در سال ۱۶۰۵ با انتشار دون کیشوت به شهرت رسید.
در آغاز، حدود هزار و پانصد نسخه از دون کیشوت با دستگاه چاپ گوتنبرگ منتشر شد اما تمام نسخه هایش سریع به فروش رفتند. بسیاری از منتقدان ادبی بر این باورند که رمان دون کیشوت به سه اصل روشنگری یعنی برابری، رفاقت و آزادی می پردازد.
شهرت دون کیشوت از مرزها فراتر رفت و جهانی شد. اما سروانتس، فقیر و گمنام از دنیا رفت.
اطلاعات اندکی در مورد زندگی او در دست است از جمله اینکه در سال ۱۵۷۱ در جنگ لِپانتو که به شکست عثمانی انجامید تیر خورد. او همراه با برادرش اسیر شد و مدتها در الجزایر بود. سرانجام در سال ۱۵۸۰ و پس از پرداخت وثیقه آزاد شد.
به باور کارشناسان ادبی، دورانی که سروانتس اسیر بود تأثیر عمیقی بر آثار و دستاوردهای ادبی اش گذاشت.
پیکر میگل سروانتس در محوطه صومعه کوچکی موسوم به صومعه پابرهنگان تثلیث در محله «باریو دلالتراس» یا محله ادبیات در مرکز مادرید دفن شد. صدها سال گذشت و کسی سراغی از او سراغی نگرفت تا آنکه دون کیشوت، قهرمان مشهور و محبوب قصه اش به کمکش آمد. پس از چهار قرن، اسپانیا سرانجام از این نویسنده کم نظیر خود تجلیل کرد.
تیمی از باستان شناسان محوطه صومعه را زیر و رو کردند تا جسد سروانتس را پیدا کنند و او را آنطور که سزاوار اوست، دفن کنند.