لینکهای قابل دسترسی

خبر فوری
سه شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳ ایران ۱۱:۵۲

گزارشی از روز دوم همایش «فرهنگ آزادی های مدنی، حقوق بشر و دمکراسی در ایران»


گزارشی از روز دوم همایش «فرهنگ آزادی های مدنی، حقوق بشر و دمکراسی در ایران»
گزارشی از روز دوم همایش «فرهنگ آزادی های مدنی، حقوق بشر و دمکراسی در ایران»

دومین روز از همایش «فرهنگ آزادی های مدنی، حقوق بشر و دمکراسی در ایران» روز شنبه در تالار هاوارد فرانک دانشگاه مریلند با حضور کارشناسان سرشناسی در زمینه های حقوق بشر، سیاست، علوم دینی و روزنامه نگاری ادامه یافت. (گزارش روز نخست را در اينجا بخوانيد)

در اولین نشست از پنج نشستی که برای این روز در نظر گرفته شده بود کریم لاهیجی، نايب رئیس کنفدراسیون های جهانی حقوق بشر، ریاست پانل را بر عهده داشت و دکتر علی میرسپاسی (استاد جامعه شناسی و مدير مرکز ايران شناسی دانشگاه نيويورک و نويسنده کتابهای متعددی در باره ايران) ، کاویان میلانی (پزشک و فعال حقوق بشر)، سراج میردامادی (روزنامه نگار مقيم فرانسه) و علی اکبر موسوی خوئینی (نماينده دوره ششم مجلس شورای اسلامی) در آن شرکت داشتند. عنوان این نشست «تکثر دینی و مفهوم فرهنگی آن در ایران معاصر» بود.

علی میرسپاسی گفت سال گذشته کتابی درباره دمکراسی در ایران منتشر کرده است. او ضمن ابراز ارادت از لحاظ دینی و فکری به دکتر شریعتی گفت در کتاب خود با برخی چهره های ممتاز سیاسی در ایران مصاحبه کرده است.

او به وجود حلقه کیان در زمان ریاست حمهوری خاتمی اشاره کرد که یکی از مجلات عمیق سیاسی و فلسفی در ایران بود. وی گفت دمکراتیزه کردن دولت های دینی غیر ممکن است زیرا نمی شود به آنها گفت که شما حقیقت محض نیستید و آنان چنین چیزی را تحمل نمی کنند. مذهب را نباید تبدیل به موسسه کرد.

مذهب برای رسيدن دمکراسی نیست بلکه برای پاسخ به نیازهای دیگر است که افراد به مذهب پناه می برند.

لاهیجی ضمن سخنانی از جمله با «دگم» دانستن مذهب گفت، مذهب در ذات با دمکراسی مغایرت دارد. و مفاهيمی چون «دمکراسی دینی» با در نظر گرفتن ذات مذهب چندان معنایی ندارد. اگر قرار باشد مذهب خود را با دمکراسی تطبیق دهد چیزی از مذهب باقی نمی ماند. دمکراسی نظامی است که در آن همه بر اساس حقوق شهروندی با يکديگر برابرند و مذاهب نمی توانند با آن کنار بیایند. احزاب دمکراتیک غربی هم اول دمکرات هستند و بعد مسیحی.

وی ضمن اشاره به انتخاب شدن خاتمی در سال ۷۶ و مجلس ششم شورای اسلامی گفت برای اولین بار در پاریس موسوی خوئینی را دیده و به او گفته بود مجلس ششم برای موفق شدن به عنوان پیش شرط نباید یک آخوند (کروبی) را رئیس مجلس کند. مجلس ششم در عمل به موسسه ای به نام کمیسیون اصل نود که جایگیزین دادگستری شده بود تبدیل شد و اين خود تحول بزرگی بود.

آن دوره همزمان بود با وقوع قتل های زنجیره ای و کار بزرگ موسوی خوئینی بازدید از زندان های مخفی جمهوری اسلامی بود.

خوئینی در آغاز سخنانش گفت ای کاش فقط کروبی بود که مانع انجام کارها می شد؛ در مجلس ششم بسیاری از چهره های دیگر بودند که مانعی در راه بسياری از فعاليت های مجلی بودند.

خوئینی در مقدمه سخنانش گفت، «جامعه ایرانی با رنگین کمانی از آرا و مذاهب و قومیت تشکيل شده است. او گفت در عصر حاضر در جامعه ايران پلورالیسم از سطح روشنفکری عبور کرده و به بدنه اجتماع وارد شده است. و مخالفت های اعمال شده از بدنه قدرت موجب ناامیدی مردم شده است، مانند کنار گذاشتن علوم انسانی در دانشگاه ها که زاییده همین دیدگاه است.»

«نقض حقوق اقلیت های دینی به همراه اقشار دیگر جامعه اثبات آن است. جنبش اعتراضی اخیر ایران تبلور احساسات مردم در مبارزه با نقض حقوق اقشار مختلف بود.» او از منشور میرحسین موسوی در اعمال منشور جهانی حقوق بشر نام برد که «تنها راه حفظ دین و تداوم آن در جامعه مدنی است.»

خوئینی در قسمت ديگری از بياناتش پیشنهادی ارايه کرد مبنی بر «تا جایی که فضای امنیتی اجازه می دهد نهادهای مدنی مثل جنبش های دانشجویی، زنان و کارگران برای انتقال تفکر از پایین به نهادهای بالا ایجاد شود.»

«در ایران برای ایجاد ارتباط امن میان مردم باید موانع تکنولوژیک بر سر راه مردم رفع شود.» خوئينی سپس به رفع تحريم های غرب در زمينه شبکه اينترنت برای ايران اشاره کرد که دريچه ای بروی جوانان ايران برای ارتباط با جهان خارج است.

او سپس با اشاره به جمعيت چهار تا پنج میليونی ایرانيان خارج از کشور بر لزوم شکل گيری نهادهای مدنی در خارج از ايران تاکيد ورزيد و گفت، «این نهادها که در ایران متلاشی شده نیازمند احیا در خارج است.»

او به کمک مردم در تبعید تبت به ساکنان این کشور اشاره کرد و گفت که می توان آن را الگو قرار داد.

«چهره های بسیار کارامدی اخیرا از ایران خارج شده اند و از چهره های موثر جنبش های داخلی بودند. آیا نمی توان همان جنبش ها را در اینجا شکل داد؟ من معتقدم می شود و این باید با کمک خارج نشینان قدیمی باشد.»

«امروز فضا باز است و بخصوص در خارج از کشور آزادی عمل برای به پرسش گرفتن افراد مختلف از دینی گرفته تا سکولار وجود دارد.»

دکتر کاویان میلانی ضمن ارايه يک بحث تخصصی و آکادميک درباره تکثر گرایی دینی گفت اين مقوله در ایران قابل مقایسه با کشورهای دیگر نیست.

عنوان نشست دوم از روز دوم کنفرانس «سکولاریسم و محدودیت های تاریخی آن در ایران» بود . ریاست جلسه با ناهید مظفری (دکترای تاريخ و دانش پژوه امور خاورميانه از دانشگاه هاروارد) بود و ارواند ابراهامیان (نويسنده و محقق ايران شناس) و آرش نراقی (دکترای داروشناسی از دانشگاه تهران و کارشناسی ارشد و دکترای فلسفه از دانشگاه کاليفرنيا در سانتا باربارا) در آن شرکت داشتند.

صحبت های آرش نراقی راجع به امکان وجود سکولاریم و مذهب در کنار هم، روايت ديگری از صحبتهايی بود که وی ديروز به شيوه ديگری بيان داشته بود. از قبيل اينکه انسان هم می تواند مسلمان باشد و هم سکولار و اصولا یک مسلمان خوب یک مسلمان سکولار است.

ارواند آبراهامیان راجع به موانع تاریخی سکولاریسم در ایران صحبت کرد، و موانع سنتی در مقابل سکولاریسم را برشمرد. در کل می توان گفت که صحبت های وی در تقابل با نظرات نراقی بود.

آبراهامیان معتقد است همگرایی مذهب و سکولاریسم در تئوری میتواند صحیح باشد اما در عمل امکان ندارد.

عنوان نشست سوم روز شنبه «گفتمان (ديسکورس) های جاری درباره دمکراسی در ايران» بود.

ميهانمان نشست سوم، که به رياست دکتر علی بنو عزيزی (استاد علوم سياسی کالج بوستون و مدير مرکز جوامع و تمدن های اسلامی) برگزار شد، عبارت بودند از دکتر مهرداد مشايخی (استاد جامعه شناسی دانشگاه ژرژ تاون)، اميد معماريان (رونامه نگار، بلاگ نويس و تحليل گر سياسی)، دکتر علی ميرسپاسی، احسان مقدسی (دانشجوی دکترا در رشته انسان شناسی اجتماعی در دانشگاه بوستون) و پيمان وهاب زاده (استاديار جامعه شناسی در دانشگاه ويکتوريا، کانادا).

ابتدا مهرداد مشايخی سخنانش را با تمرکز بر گفتمان سکولار – دمکراتيک در سال های اخير شروع کرد. وی گفت غلبه اين گفتمان بيشتر از همه جا در ميان روشنفمران، فعالان سياسی و اقشار تحصيلکرده ديده می شود، بويژه جوانانی که با طبقه متوسط در رابطه اند.

مشايخی گفت که مراد وی از «نسل سوم» انقلاب اسلامی همين ايرانيان شورش گر هستند که در سال های اول قرن بيست و يکم و با رکود جنبش اصلاحات به ميدان آمده اند. ويژگی اين دوره آغاز نوع جديدی از اخلاق خودکامه (اتوريترين) يا نو محافظه کارانه (نئوکنسرواتيو) است که احمدی نژاد آن را نمايندگی می کند.

با آنکه در دوره اصلاحات خاتمی گفتمان دمکراتيک در جامعه رشد يافته بود، ليکن در اواخر رياست جمهوری وی اين گفتمان و پروژه اصلاحات همراه با آن تجت الشعاع موضوعاتی از قبيل «توسعه سياسی» بود. در اين زمان نوعی نخبه گرايی به عنوان طبيعت اصلاحات اسلامی شناخته شد. اصلاح طلبان در عين پذيرش دمکراسی به عنوان يک ايده انتزاعی آماده همکاری با جنبش های دمکراتيک سکولار نظير زنان و دانشجويان نبودند.

و اين طبيعت تناقض آلود جنبش اصلاحات هشداری شد برای نسل سوم و روشنفکران غير مذهبی که آنان را به سمت يک گفتمان دمکراتيک سوق داد. رياست جمهوری احمدی نژاد را می توان دوران گذار بين اصلاحات اسلامی و خيزش گفتمان سکولار – دمکراتيک دانست.

پس از مشايخی، دکتر علی ميرسپاسی ميکروفون را بدست گرفت و تحت عنوان «سياست آشتی و سکولاريسم» سخنرانی خود را آغاز کرد. وی گفت با توجه به رخدادهای اخير ايران، می توان نظرات غالب درباره فعالان جنبش سبز ايران و گرايش بسياری از ايرانيان ناظراين وقايع از خارج از کشور را با يکديگر مقايسه نمود. ايرانيان داخل کشور گرايش شديدی به تعريف جنبش با عناوين کلی اسلامی و يا سکولار ندارند، و با جنبش های سکولاريستی و يا اسلامی نيز ضديتی از خود نشان نمی دهند.

وی ادامه داد، در نقطه مقابل، بسياری از روشنفکران ايرانی مقيم خارج کشور بطور آشکاری مشتاق آن هستند که جنبش حاضر را در يکی از اين دو دسته بندی جا بدهند. طعنه اين جاست که اين گرايش بعضی از اوقات ابزاردست دولت ايران می شود که همواره مدعيست جنبش سبز هويتی مشخصا «ضد اسلامی» دارد.

ميرسپاسی گفت، من دوست دارم تمرکزم را روی رابطه روشنفکری و تاريخی گاه همآهنگ و گاه ناسازگار بين سياست آشتی يا مصالحه و سکولاريسم قرار دهم.

بين اين ايده آل آشتی جويانه گاندی مآبانه و جنبش سبز ايرانيان شباهتی وجود دارد، که مبين آمال و آرزوهای ايرانيان در شرايط دشوار کنونی است. جنبش کنونی شامل جمعيتی از هر دو قماش مذهبی و غير مذهبی بوده و مردمی با نقطه نظرات سياسی گوناگون را در بر می گيرد، با اين همه همگی خواستار حقوق دمکراتيک و مدنی شده اند. آنها در عين حال که خواستار حقوق فردی شده اند، اما اين خواسته دمکراتيک را به يک حکم کلی تجريدی بر اساس يک درک قائم به ذات ايدئولوژيکی از سکولاريسم، جمهوری خواهی يا هر نوع برنامه ديگری از اين دست ترجمه نمی کنند.

پس از ميرسپاسی، پيمان وهاب زاده سخرانی کرد. وی تحت عنوان «عدالت اجتماعی و دمکراسی در ايرن امروز – در جستجوی حلقه گمشده» به شرايط روشنفکری برای تجديد حيات چپ از نوعی که پيوند بين عدالت اجتماعی و حقوق بشر و مدنی را برقرار سازد پرداخت، و گفت لحظه ورود ايران به مدرنيسم سياسی را اگر انقلاب مشروطيت سالهای ۱۹۰۶ تا ۱۹۱۱ در نظر بگيريم -- جنبشی ملهم از روح دمکراسی و برای تحقق جامعه مدنی و حکومت پاسخگو -- می توان مشاهده کرد که دمکراسی اجتماعی نيز همچنان به عنوان بخش جدايی ناپذير مدرنيسم سياسی در کشور مطرح بوده است. اين گفته به معنای آن است که مبارزه برای حق حاکميت دمکراتيک ملازم مبارزه برای عدالت اجتماعی و برابری شرايط برای مردم ايران بوده است.

او ادامه داد، بنا به تعبير بسياری از صاحب نظران، جنبش سبز سال گذشته بازگشتی است به روحيه دمکراتيک انقلاب مشروطيت اما، برغم نابرابری های تکان دهنده اقتصادی و اجتماعی موجود در کشور، وجه عدالت اجتماعی خواسته های مردمی به دليل نبود روشنفکران استخواندار در طبقات پايينی جامعه مجال اندکی برای بيان استدلالی داشته است، بطوری که اين وظيفه را سنتا نيروهای چپ برعهده گرفته بودند. به نظر می رسد که در سلسله سياست های اخير ايران، مبارزه عليه نابرابری های شديد اجتماعی تحت الشعاع مشروطه گرايی و حقوق مدنی قرار گرفته است.

احسان مقدسی سخنان خود را به فارسی بيان کرد. او و اميد معماريان در صحبت هايشان از تجارب شخصی خود در ايران در ساليان اخير استفاده کردند. آقای مقدسی طی سخنان شيوايی بين «ما» و «آنها» مشخصا وجه تمايزهايی قايل شد و حساب مردم را از حکومتيان جدا کرد. آقای معماريان سخنانش را با طرح اين سوال شروع کرد که از ژورناليسم در فضای پس از انتخابات سال ۱۳۸۹ چه انتظاری داريم؟

معماريان گفت اين انتخابات جامعه را شديدا قطبی کرده است و نظير انتخاباتی که به دوره اول رياست جمهوری سيد محمد خاتمی انجاميد رسانه ها، مردم و نخبگان سياسی را به دو اردوگاه تقسيم کرد. در هر دو اين انتخابات با حساس شدن و فضای شديدا جانبدارانه در مطبوعات روبرو هستيم، اما اگر رسانه های آزاد ستون های دمکراسی هستند، چگونه ژورناليسمی به درد جامعه می خورد؟ وی به اين پرسش چنين پاسخ داد. «می توان در عين حساسيت نشان دادن به ارزش های دمکراتيک به ارايه اخبار بی طرفانه و بر اساس واقعيت پرداخت.»

در خلال نشست سوم، دکتر کريم لاهيجی اعلام کرد که از ايران خبری رسيده است مبنی بر محکوميت محمد سيف زاده، قاضی و وکيل دادگستری و عضو کانون وکلای ايران و عضو موسس کانون مدافعان حقوق بشر. از قرار دادگاهی در جمهوری اسلامی آقای سيف زاده را به نه سال حبس محکوم نموده است.

در نشست چهارم روز شنبه، که دکتر منصور فرهنگ رياست آن را بر عهده داشت، ايران داور اردلان (خبرنگار و تهيه کننده برنامه های راديويی در راديوی ملی آمريکا)، ايرج گرگين (روزنامه نگار، گوينده و تهيه کننده قديمی راديو و تلويزيون در طول نيم قرن گذشته)، جهانشاه جاويد (خبرنگار و موسس پايگاه اينترنتی Iranian.com )، رکسانا صابری (خبرنگار و نويسنده، و فراز صانعی (وکيل و مدافع حقوق بشر از طرف سازمان ناظران حقوق بشر) شرکت داشتند.

نخستين سخنران نشست چهارم ايران اردلان بود که گفت، در معماری اسلامی، مناره برجی است که موذن از آن استفاده می کند تا مومنان را به ادای نماز دعوت کند. با اين مقدمه وی گفت، در آينده نزديکی شاهد خواهيم بود که وسايل الکترونيک پرتابل نظير تلفن های همراه و آيفون نرم افزار های جديد حقوق بشری ارايه می کنند.

اين نرم افزارهای جديد در جستجوی حکومت قانون اوضاع بازی را بر هم خواهند زد. او گفت هم اکنون در برخی نقاط جهان بر روی اين ابزار الکترونيکی حقوق بشری آزمايش هايی انجام گرفته است. به اين ترتيب دمکراسی ديجيتال از طريق توانمند سازی مدنی، با استفاده از فن آوری های ديجيتال، امر تازه ای نيست.

اين مناره های موبايل می توانند اعمال و عملکرد های غير اسلامی و باريک بينانه و ضد زن از سوی مردان سنتی را زير سوال بگيرند. يک مناره موبايل نه تنها مومنين را به نمازگزاری فرا می خواند بلکه آنها را برای به پرسش کشيدن و اطلاع رسانی نيز فرا می خواند.

اردلان گفت، تحقيقات مفصل و گفتگوهای مختلف با فعالان حقوق بشر و کارشناسان ايرانی وی را به اين نتيجه رسانيده است که ابزار الکترونيکی موبايل می تواند مورد استفاده فعالان حقوق بشر قرار گيرد تا موارد نقض حقوق بشر را مستند کنند و به اطلاع عموم برسانند. اين امر می تواند جامعه ای را به باز انديشی و تعريف مجدد موضع خود در قبال حقوق انسانی در چارچوب اسلام فرا بخواند.

پس از وی از ايرج گرگين خواسته شد تا سخنان خود را آغاز کند. آقای گرگين گفت، رسانه ها می توانند مردم را نسبت به حقوق بشر که هديه الهی نيست بلکه امری ضروری است آگاه سازند. وی گفت آنچه که ما «رسانه های اجتماعی» می ناميم در انتقال پيام و تصاوير و پل زدن بر شکاف جوامع منزوی و بقيه جهان موفق بوده اند. ميليون ها نفر در سراسر جهان اکنون اخبار، نقطه نظرات و حتی شايعات را از طريق فيس بوک، توئيتر، و يوتيوب با يکديگر مبادله می کنند.

او ادامه داد، رسانه های عمده در انتقال اخبار نقض حقوق بشر و مبارزه برای دمکراسی در جوامع بسته کمتر موفق بوده اند. پرسش مهمی که بايد مطرح کرد اين است که آيا پوشش اين قبيل موضوعات توسط رسانه ها، می تواند به درک عموم از عواقب وسيع تر خواسته های مردم برای حقوق بشر در کشورهای ديکتاتوری کمک کند؟ پاسخ به دشواری مثبت است. زيرا رسانه های اجتماعی در توضيح موضوعات گفته شده به صورت کامل خود با محدوديت هايی روبرو هستند.

بنابراين پخش راديويی، تلويزيونی و روزنامه های سنتی در جهت آگاهی رسانی در مورد حقوق بشر هنوز موثرترند. اگرچه در دو دهه اخير رسانه ها بطور کلی موضوعات حقوق بشری را بيش از پيش پوشش داده اند، ليکن ملاحظه کاری های سياسی هنوز آثار منفی يا محدود کننده خود را می گذارد.

آقای گرگين گفت، رسانه های اپوزيسيون در داخل يا خارج از کشور موضوعات حقوق بشر را کامل تر پوشش می دهند اما آنها صرفا بر سوء استفاده ها تمرکز دارند. آنچه که غالبا يافت نمی شود گزارش های عميق درباره موضوعات عام تر با هدف آشکار نمودن چالش های عميق تر حقوق بشری در مقابل جامعه ايرانی است.

پس از ايرج گرگين، جهانشاه جاويد، رشته سخن را بدست گرفت و گفت، رويدادهای پس از انتخابات دوره دهم رياست جمهوری اسلامی ايران بيش از هر چيز قدرت رسانه های جديد را به نمايش گذاشت. جنبش اعتراضی ضد رژيمی سال ۱۳۸۹ اکنون با عنوان «نخستين انقلاب اينترنتی» شناخته می شود. تاثيرات بين المللی ويديوها، عکس ها، بلاگ ها و توئيت های معترضان نيروی ويژه ای به آنان داد که تبديل به مشکل جديدی برای رژيم شد. قتل ندا آقا سلطان بر آسفالت خيابانی در تهران در برابر چشمان حيرت زده ميليونها تن از مردم جهان اتفاق افتاد، و از طريق يوتيوب همگان را به درک اين موضوع واداشت که هر موبايل، هر دوربين ديجيتال قادر است تفاوت عظيمی در افشای عدم محبوبيت، غير مردمی بودن و خشن بودن جمهوری اسلامی را ثبت کند.

او گفت، «به اين ترتيب در اوج تظاهرات مردمی در روزهای تاسوعا و عاشورا قدرت اينترنت در دستان توده ها چنان آشکار شد که رژيم را واداشت تا جلوی دسترسی مردم به اينترنت را بگيرد. به ويژه دسترسی مردم را به يوتيوب، فيس بوک و توئيتر محدود کرد.»

«اکنون بايد راه هايی پيدا کرد تا به انحصار جمهوری اسلامی بر اطلاعات پايان داده شود و بويژه توانايی اش در کنترل اينترنت از ميان برداشته شود. يک راه آن اين است که موضوع در اختيار قراردادن اينترنت از طريق ماهواره های نزديک به زمين جدا مورد بررسی قرار گيرد.

رکسانا صابری، نويسنده و خبرنگار که خود مدتی را در زندان های جمهوری اسلامی گذرانيده بود با نمايش اسلايد و عکس هايی از درون زندان به شرح حال خود در دوران بازداشت پرداخت و از جمله گفت، با اينکه تکنولوژی با در اختيار قرار دادن ابزار الکترونيکی هر شهروندی را تبديل به خبرنکار – شهروند کرده است، اما به موازات اين امر به مقامات جمهوری اسلامی نيز اين امکان را بخشيده تا دسترسی مردم به اينترنت را محدود سازند.

نشست پنجم به سخنرانی کليدی شيرين عبادی، حقوقدان و فعال حقوق بشر، اختصاص داشت. وی سخنان خود را با برشمردن کليات و حقايق مربوط به جامعه کنونی ايران آغاز کرد. در زير مجملی از اين گفتار آورده می شود.

عبادی گفت، در سال گذشته ايران بدترين نرخ رشد را داشته است و از اين نظر حتی از عراق و افغانستان نيز بدتر بوده است. بيش از ۱۵ميليون نفر زير خط فقر زندگی می کنند.

ايران از نظر شمار اعدام ها پس از چين در رده دوم جهانی قرار دارد که، با احتساب نسبت جمعيتی، بيشترين درصد اعدام شهروندان را در جهان داشته است.

همچنين ايران بيشترين تعداد اعدام مجرمين صغير يا کمتر از ۱۸ سال را در جهان داشته است.

از سوی ديگر، سن اعتياد پايين و تعداد معتادان بالا رفته است. اينها همه نشانه های بحران عميق سياسی و اجتماعی گريبانگير جامعه ايران است. با اين همه، مسولان حکومتی تمام گناه ها را به گردن علوم انسانی می اندازند. اما اکنون ما چگونه می توانيم به ايران کمک کنيم؟ عبادی گفت، سوال اصلی و هميشگی من اين است.

وی سپس ادامه داد، به اعتقاد من مهمترين نکته، پی گيری مسالمت آميز مطالبات برحق مردم است. روش مسالمت آميز تنها روشی است که جواب می دهد. کوچکترين خشونت از ناحيه مردم باعث می شود که حکومت اقدامات غيرقانونی خود را توجيه کند و به بهانه امنيت به سرکوب بيشتر بپردازد. تجربه تلخ دهه شصت اين را ثابت کرد.

در آن زمان، يک گروه سياسی اعلام مبارزه مسلحانه کرد. بدنبالش اعدام های بسياری اتفاق افتاد. در حال حاضر هم هرگاه می خواهند کسی را که از فعاليت حقوق بشری دست برنمی دارد او را منتسب می کنند به گروه مجاهدين خلق. نمونه اش شيوا نظر آهاری است که بارها اعلام کرده با گروه مجاهدين ارتباطی ندارد، اما گوش شنوايی در دستگاه قضايی وجود ندارد.

بنابراين ضمن پايداری بر خواسته های برحق می بايد از هر نوع خشونتی پرهيز شود.

دومين نکته اين است که اتحاد ما ضامن پيروزی ماست. هرگاه مردم بطور متحد چيزی را طلب کردند، آن را بدست می آورند. يک نمونه آن را اعلام می کنم. پس از اينکه عيسی سخرخيز در زندان اعلام کرد به علت استفاده از دستگاه های موبايل نوکيا دستگير شده است، مردم ايران بلافاصله به نوکيا اعتراض کردند که چرا به جمهوری اسلامی ايران دستگاه های رديابی داده ای تا فعالان حقوق بشر را بدام بياندازد؟ و بالاخره کورپوريشن نوکيا – زيمنس ضمن اعتراض به اين کار جمهوری اسلامی اعلام کرد که ديگر با ايران قرارداد منعقد نخواهد کرد. اين اعلاميه در وبسايت نوکيا به فارسی و انگليسی موجود است.

پس اتحاد نتيجه می دهد. همينطور شرکت اريکسون، و شرکت يوتل ست که تلويزيون های صدای آمريکا و بی بی سی را از روی ماهواره هات برد برداشت. ما به آنها هم اعتراض داريم. و آنقدر به اعتراض خود ادامه خواهيم داد تا آنها هم بدانند که نبايد به حکومت ايران کمک بدهند.

خانم عبادی در ادامه گفت، نکته سوم اينکه، بايد شفاف سازی صورت بگيرد. حالا که دولت خبرنگاران خارجی را اخراج کرده است، و رئيس جمهوری اسلامی ايران به دواير دولتی دستورداده است تا آمارهايی که مردم را ناراحت می کنند منتشر نشود، بنابراين وظيفه هر ايرانی اطلاع رسانی است. به هر شيوه ای که می توانيد اخبار و آمارها را منتشر کنيد. و افرادی که توانايی تدوين گزارش دارند، مرتبا گزارش تهيه کنند و برای سازمان ملل بفرستند. ايران عضو سازمان ملل است و مردم آيران حق دارند به اين سازمان گزارش بفرستند.

نکته چهارم اينکه، سياست حکومت را به چالش بکشيد. تابوها را بشکنيد. سوال مطرح کنيدو از جمله سوال هايی که بايد مطرح شود به نيروگاه بوشهر مربوط است که با صرف ميليونها دلار دارد به راه می افتد و طبق اطلاع دولت قرار است توليد برق کند. اين درحالی است که توليد برق از انرژی اتمی برای محيیط زيست زيان آور است. با زباله های اتمی چه کار می خواهيد بکنيد؟ ايران آفتاب زيادی دارد. ده درصد خاک ايران کويری است. شمال ايران و بويژه منطقه منجيل بسيار بادخيز است. چرا دولت نيروگاه های بادی و خورشيدی نمی سازد؟

با يک دهم مخارج بوشهر، می توان با استفاده از اين تکنولوژی ها برق توليد کرد و نه تنها به تمام ايران برق رساند، بلکه به خارج هم می توان صادر کرد. اما ما فقط بر نيروی انرژی هسته ای تمرکز کرده ايم. درست است که ايران حق انرژی هسته ای دارد، اما ما حقوق ديگری هم داريم، از جمله حق برخورداری از صلح، محيط زيست سالم و رفاه.

اينها سوالاتی کليدی است که بايد بين مردم اشاعه يابد تا دولت مجبور به پاسخگويی شود و شفاف عمل کند. در حالی که فقر در ايران رو به گسترش است، چرا و به چه مجوزی و با چه هدفی کمک های خارجی بلاعوض می کنند؟ به بوليوی و نيکاراگوئه چرا ميليونها دلار پول می دهيد؟ مردم ايران به اين پولها بيشتر نياز دارند.

سوال ديگر اين است که چگونه است که مسولان حکومتی می توانند کوچکترين حرکت مخالفين را کنترل کنند، اما نمی توانند جلوی ورود مواد مخدر را بگيرند؟ خروارها مواد مخد وارد ايران می شود، مقداری از آن در ايران بفروش می رود، و بقيه از ايران به مقصد اروپا و جاهای ديگر ترانزيت می شود. نمی توانيد جلوی اينها را بگيريد؟ فتنه اينجاست. در بند ۲۰۹ اوين دنبال فتنه نگرديد. کسانی که در زندان هستند فرزندان خوب اين ملت هستند.

خانم عبادی در اينجا تنی چند از زندانيان سياسی را نام برد از قبيل، صفايی فراهانی، دکتر يزدی، («کسانی که از قبل از اينکه بازجوهايشان بدنيا بيايند برای استقرار اين حکومت فعاليت می کردند») مجيد توکلی، بهاره هدايت، اسانلو و اوليايی فر؛ و گفت، «اينها ميکروب نيستند.»

عبادی در پايان خاطرنشان ساخت که ايران بيشترين فرار مغزها را دارد. چرا؟ چکار کرده ايد که جوانان ما ترک وطن کرده اند و می کنند؟ با اقوام شريف ايران چه می کنيد؟ ترک، بلوچ، عرب زبان ... حقوق فرهنگی اقوام ايرانی را رعايت کنيد. سی و يکسال پيش ايران را آباد تحويل گرفتيد، مبادا ويرانش کنيد. هرچند موقتا ايران را ترک کرديم، اما دل در گرو او داريم. و آويزه گوش کرديم، چو ايران نباشد تن من مباد، بدين بوم و بر زنده يک تن مباد.

عبادی در اين سخنرانی پس از برشمردن استدلالات متديک و پايه ای به تک تک موارد نقض حقوق انسانی، و شکست های پی درپی جمهوری اسلامی در طول سی سال گذشته در برآوردن خواسته های اساسی مردم ايران پرداخت که از خلال آن گوشه ای از احساسات و عواطف ژرف وی در قالب عبارات وطن دوستانه و حس انجام وظيفه درقبال سرزمين مادری و پدری و ابراز علاقه شديد نسبت به فعالان و کوشندگان و مردم محنت کشيده و ستمديده مشهود بود، به ويژه در پايان که با ابراز احساسات شديد حضار به نقطه اوج خود رسيد و لحظه بيادماندنی ای را خلق کرد.

پس از اتمام سخنرانی عبادی حضار، که جمعيتی بالغ بر دويست نفر را شامل می شد، به طرح سوالات خود پرداختند و نشست تا يک ساعت بعد از آن هم ادامه پيدا کرد.

اين کنفرانس سه روزه امروز (يکشنبه) به کار خود پايان می دهد.

XS
SM
MD
LG