جیسون ریتمن، نویسنده و کارگردان فیلم برنده جایزه اسکار «جونو» Juno این بار با شرکت وهمکاری جورج کلونی فیلم طنز تلخ و شیرین «روی هوا» Up In The Air را ساخته است که داستان وقایع زندگی یک رئیس پرمشغله و دائما درحال سفر یک شرکت بزرگ است که یکی از کارهای اصلی او اخراج کارمندان از شرکت هایی است که در مقابل شرایط ناهنجار اقتصادی روز تاب نیاورده و در حال ورشکستگی اند.
این فیلم از هم اکنون برنده جوایز متعدد سینمایی بوده است و انتظار می رود یکی از نامزدهای جوایز اسکار- مهم ترین جایزه سینمایی هالیوود - در رده بندی بهترین فیلم های سال گذشته باشد.آلن سیلورمن، خبرنگارصدای آمریکا در هالیوود گزارشی دررابطه با این فیلم تهیه کرده است:
در یکی از صحنه های فیلم «روی هوا» جورج کلونی می گوید: «برای این که مرا بشناسید باید با من پرواز کنید! داخل هواپیما محل زندگی من است! من آن قدر سفر کرده ام که هر بار کارت شناسائی ام را در فرودگاه داخل ماشین مخصوص می کنم این پیام نوشته می شود: «آقای بینگهام. ازملاقات دوباره شما خوشوقتیم.»
رایان بینگهام که نقش او را «جورج کلونی» بازی می کند دلخوشی اش به ساعاتی است که بی هیچ دغدغه ای در قسمت First Class هواپیما نشسته و از یک ایالت به ایالت دیگری سفر می کند تا به کاراصلی اش که اخراج کارمندان شرکت ها در شهرهای مختلف است بپردازد. فقط در این پروازهاست که بینگهام می تواند چند ساعتی را در حالی که لم داده است و شراب می نوشد استراحت کند.
اما این دنیای راحت و برنامه ریزی شده ناگهان با ملاقات زن زیبایی به نام «آلکس» به هم می پاشد. آلکس هم چون رایان از اینکه به خاطر شغل مهم خود دائم در حال پرواز از شهری به شهر دیگر است در پوست خود نمی گنجد. او هم صدها هزار کیلومتر مسافرت را به جان می خرد تا یک آدم مهم در صدر یک شرکت بزرگ باشد. در همین مرحله از فیلم است که احساسات و روابط عاشقانه ای میان رایان و آلکس که نقش او را «ورا فارمینگا» بازی می کند بوجود می آید. وقایعی گاه مضحک و حتی خنده آور.
جورج کلونی به خبرنگار صدای آمریکا می گوید: «این یک فیلم رومانتیک کمدی نیست. یعنی بیشتر کمدی است تا رومانتیک و عاشقانه. اما در حقیقت من فکر می کنم این یک فیلم غم انگیزاست! هر چند از عوامل رومانتیک زیادی برخورداراست اما در نهایت من آن را کمی غم انگیز می بینم.»
ورا فارمیگا بازیگر نقش «آلکس» که در فیلم با شخصیت جورج کلونی فورا یک رابطه احساسی ایجاد می کند می گوید: «من فکر می کنم این دو نفر در لایه های گوناگون، وجوه مشترک فراوانی دارند که آن ها را خیلی زود به هم نزدیک می کند. این دو بدون شک به شدت به ظاهر یکدیگر علاقمند شده اند اما یک رابطه روحی هم بین آن ها پدید آمده است. آن ها با هم حرف می زنند و خیلی زود متوجه می شوند که زبان یکدیگر را با تمام زیر و بم های آن به خوبی می فهمند. هر دوی آن ها به خاطر مطالباتی که شغل آن ها برایشان تعیین کرده دائما در حال مسافرت هستند. آلکس هم چون رایان برای اخراج کارمندان شرکت های مختلف دست به این سفرها می زند. برای همین هم اولین کلام هایی که بین این دو رد وبدل می شود زبان همین سفرهای شغلی است که مثلا چند نفر را بیرون کرده اند یا چند هزار مایل مجانی گرفته اند یا چیزهایی شبیه به آن.»
اما فیلم «روی هوا» به همین جا ختم نمی شود. با ورود همکار تازه وارد «رایان بینگهام» (جورج کلونی) دخترجوان تازه واردی به نام «ناتالی» (آنا کندریک) که اخیرا از دانشگاه فارغ التحصیل شده و می خواهد دنیا را عوض کند، یک بار دیگر فیلم وارد ماجراهای هیجان انگیز تازه ای می شود.
آنا کندریک می گوید: «جالب ترین مسئله برای من این است که وقتی من برای بازی در فیلم روی هوا انتخاب شدم هر کسی که به من می رسید از من می پرسید آیا در فیلم صحنه عاشقانه ای که تو بتوانی در آن جورج کلونی را ببوسی وجود دارد یا نه؟ این سئوال نشان می دهد که چقدر کم اتفاق می افتد که یک زن جوان امروزه در یک فیلم رومانتیک هالیوودی بازی کند و بوسیده نشود!! همه ما می دانیم که چقدر کم اتفاق می افتد که یک زن جوان، با هوش و قدرتمند، درعین حال جذاب و جالب توجه در یک فیلم شرکت کند و حضور او هیچ ارتباطی با وقایع رومانتیک یا سکسی فیلم نداشته باشد!»
کارگردان فیلم، جیسون ریتمن به صدای آمریکا می گوید: «من هفت سال پیش شروع به نوشتن این فیلمنامه کردم. آنوقت ها مملکت در بهترین شرایط اقتصادی به سر می برد. اما وقتی بالاخره کار نوشتن این فیلمنامه تمام شد ما وارد بدترین شرایط اقتصادی تاریخ آمریکا یا همین وضعیت کنونی شده بودیم. »
جیسون ریتمن توضیح می دهد که چگونه سقوط اقتصادی او را واداشت تا بخش هایی از فیلمنامه خود را به صورتی تازه تغییربدهد: «من در سن لوئیز و دیترویت به دنبال محل مناسبی برای کار فیلم برداری بودم که متوجه شدم چقدر ساختمان های تجاری خالی در اطرافم وجود دارد. این محل برای فیلمبرداری عالی بود اما دلیل خالی بودن آن ها در اصل این بود که کارمندان آن ها به خاطر شرایط وخیم اقتصادی کنار گذاشته شده و یا اخراج شده بودند و درهای این شرکت های تجارتی هم به دلیل ورشکستگی بسته شده بود. اینجا بود که فهمیدم این وضعیت تا چه اندازه جدی است و متوجه شدم که نمی توانم از سناریوی «اخراج کارمندان» به صورتی که در وحله اول نوشته بودم استفاده کنم. مجبور شدم راه هایی پیدا کنم که فیلمنامه را با وقایع حقیقی زندگی امروز مردم هماهنگ کنم.»
دراین مرحله از ساختن فیلم «روی هوا» بود که جیسون ریتمن کارگردان و فیلمنامه نویس تصمیم می گیرد تا با مردم واقعی مصاحبه کند. مردمی که در دنیای واقعیت شغل های خود را ازدست داده بودند.
ریتمن می گوید: «ببینید، من یک کارگردان هستم و کار اصلی من هم این است که مطمئن شوم مردم در مقابل دوربین ازصداقت لازم برخوردارند. گاه این مسئله مشکل ساز است. حتی با وجود بازیگران کارکشته و تعلیم دیده، این کار می تواند مشکل باشد. وقتی با این مردم واقعی در مورد چگونگی راه هایی که شرکت ها برای اخراج آن ها از آن استفاده کرده اند صحبت کردم و داستان های آن ها را شنیدم تازه فهمیدم که چیزهایی در دنیای واقعی آن ها وجود دارد که هرگز به فکر من هم به عنوان یک نویسنده خطور نکرده است و همین گفتگوها با مردم واقعی بود که انگیزه اصلی دوباره نویسی سناریوی روی هوا شد.»
جیسون ریتمن معتقد است که داستان اصلی فیلم «روی هوا» دراخراج کارمندان و وضعیت ناهمگون اقتصادی خلاصه نمی شود بلکه پیام های دیگر و مهم تری در این فیلم گنجانده شده است: «یکی از پیام های مهم این فیلم این سئوالی است که در ذهن تماشاگر بوجود می آورد که من از زندگی چه می خواهم؟ می خواهم چگونه این زندگی را بگذرانم؟ این پیامی است که به نظر من هر کسی می تواند به خوبی آن را درک کند.»
فیلم «روی هوا» از کتابی به همین نام نوشته «والترکیم» اقتباس شده است.