لینکهای قابل دسترسی

خبر فوری
جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ ایران ۱۷:۴۲

کریستین اسکات توماس، ستاره یا بازیگر ؟


کریستین اسکات توماس، ستاره یا بازیگر ؟
کریستین اسکات توماس، ستاره یا بازیگر ؟

درتابستان سال ١٩٨٦، قرار بود تا کریستین اسکات توماس درفیلمی درنقش مقابل «پرنس» خواننده و آهنگساز معروف بازی کند اما تهیه کننده فیلم احساس کرد که این بازیگر بریتانیایی علاقه و اشتیاق زیادی به دنیای هالیوود و نقش ستاره بودن نشان نمی دهد. او رو به اسکات توماس کرد و از او پرسید:« آیا تو واقعا می خواهی ستاره سینمای هالیوود باشی یا نه؟»

اسکات توماس به یاد دارد درپاسخ به این تهیه کننده گفته بود:«نه.. راستش را بخواهید واقعا دوست ندارم یک ستاره سینمای هالیوود باشم. بازیگری را دوست دارم اما ستاره بودن به نظرم مسخره می آید.»

بازیگر ٥١ ساله تئاتر و سینمای بریتانیا که از اوائل دهه هشتاد تا کنون در پاریس زندگی کرده است تا کنون دربیش از ٥٠ فیلم شرکت داشته است. اما درحال حاضر کریستین اسکات توماس به نظر می رسد رسما تابعیت سینمای فرانسه و اقامت در صحنه تئاتر انگلستان را قبول کرده است. به همین جهت هم برای اسکات توماس، در این مقطع از زندگی حرفه ای، هالیوود یک سیاره دوردست و یک سرزمین غریبه بیشتر نیست.

روز جمعه تازه ترین فیلم «کریستین اسکات توماس» به نام «کلید سارا» Sarah's Key با یک داستان غم انگیز درباره بدرفتاری های مقامات فرانسوی با یهودیان این کشور در دوران جنگ دوم جهانی درسینماهای آمریکا بر روی اکران خواهد رفت. این فیلم که ماجرای آن در دو زمان مختلف در سال های ١٩٤٢ و امروزاتفاق می افتد به دو زبان فرانسه و انگلیسی ساخته شده است. اسکات توماس هم چنین در حال حاضر درنمایشنامه ای به نام «خیانت»به قلم «ایان ریکسون» یکی از رقبای سرسخت نمایشنامه نویس فقید انگلیسی،«هارولد پینتر» ­ مشغول به ایفای نقش است که درتئاترمعروف «وست اند»West End لندن اجرا می شود.

این فیلم و نمایش تازه با کارهای دیگر«اسکات توماس» تفاوت های فاحشی دارد. کارهایی مثل فیلم ماجراجویانه «بالاتراز خطر» یا حتی فیلم هنری«چهارعروسی و یک مجلس ختم» ،فیلمی از ساخته های رابرت ردفورد به نام «ساحر اسب» و یاهمان «بیمار انگلیسی»، فیلم برنده جایزه اسکاری که اسکات توماس را به نامزدی این جوایز رساند.

کریستین اسکات توماس هنگامی که در سال ٢٠٠٢ برای نخستین بار قدم برروی صحنه تئاتری در پاریس گذاشت، از مرزچهل سالگی گذشته بود. او نقش کوچکی را در نمایش «برنیس» اثر «ژان راسین» ایفا کرد و پس از آن هم نوبت نمایش «ماه گیلاس» بود و همین سرآغاز سفر تازه او از«ستاره» بودن به «بازیگر» شدن بوده است:«من خیلی دیر به صحنه تئاتر روی آوردم اما همین مسئله به من شهامت زیادی بخشید. بازی در سینما همیشه به من این احساس را می داد که انگار دنبال این هستم که مردم منو دوست داشته باشند. همین باعث شده بود که من هرشخصیتی که در یک نقش سینمایی بازی می کردم را تبدیل به یک آدم دوست داشتنی کنم. انگار می خواستم هر لحظه به همه بگویم به من نگاه کنید…منو دوست داشته باشید و کم کم این من به صورت یک خودمحوری درآمده بود و من داشتم پشت نقش هایی که بازی می کردم قایم می شدم..اما امروز همه چیز برایم عوض شده.»

«کلید سارا» برای کریستین اسکات توماس، فیلمی است که از جنبه های خصوصی زیادی برخوردار است. هنگامی که او بیست سال بیشتر نداشت به فرانسه نقل مکان کرد تا با همسر آینده خود«فرانسوا الیونس» باشد. در سال هایی که این دو با هم گذراندند و پیش از طلاق آن ها در سال ٢٠٠٦ کریستین از خانواده شوهرش درباره دوران وحشتناک جنگ دوم جهانی و وقایعی که بر یهودیان فرانسوی گذشته بود داستان های زیادی شنیده بود. در این زمان بود که مقامات پاریسی به شیوه نازی های آلمان، با یهودیان فرانسه به شدت بدرفتاری می کردند:«از همان زمان ها من می خواستم فیلمی درباره یهودیان فرانسوی بسازم. یک بارقرار شد که مستندی عینی درباره این وقایع بسازم اما واقعا نتوانستم. من همش راجع به اعضای خانواده ام فکر می کردم که این وقایع درزندگی واقعی بر آن ها گذشته بود. همانجا بود که احساس می کردم نمی توانم در چنین نقشی بازی کنم. یکی از عموهای شوهر سابقم در محلی کار می کرد که همه جسدهای یهودیان را پس از کشتن آن ها با گازهای مسموم به آنجا می آوردند. یک بار درمیان اجسادی که به آنجا می آورند، عمودوتا از بچه های خودش را می بیند. برای من حتی تصورچنین واقعه ای هم غیرممکن است.»

پیشنهاد بازی در فیلم «کلید سارا» برای کریستین اسکات توماس به یک معجزه بیشتر شبیه بود. این فیلم بر اساس نوولی به قلم «تاتیانا روزنی» درباره زنی به نام «جولیا جارموند»(اسکات توماس) که یک روزنامه نگار زاده آمریکاست و در پاریس زندگی می کند. جارموند درحال پژوهش درباره وقایع جنگ دوم جهانی در این شهر است. درسوی دیگر این داستان «سارا استارزینسکی» قرار دارد که دختر یهودی جوانی است که در دهه چهل میلادی توسط مقامات یهودی ستیز این شهر دزدیده می شود.

اسکات توماس می گوید:«بازی در این فیلم برای من ایده آل بود چون درآن نقش آدم دلسوزی را بازی می کنم که ضمن آنکه از نظر احساسی با داستان فیلم درگیر می شود اما چون این وقایع در گذشته اتفاق افتاده اند او کاری درباره آن ها نمی تواند انجام بدهد. فیلم به صورتی هوشمندانه بین دو زمان زمان گذشته و آینده در حرکت است و همین موضوع داستان را خیلی جذاب ساخته است. بعضی وقت ها شما احساس گمشدگی می کنید اما کمی بعد باز دوباره خود را پیدا می کنید.»

کریستین اسکات توماس در ادامه این سخنان می گوید:«فیلم کلید سارا به ما نشان می دهد که کارهایی را که ما به عنوان یک انسان درجامعه خود انجام می دهیم تاثیرات دیرپایی دارد و ما باید همواره مسئول اعمال خود باشیم.»

کریستین اسکات توماس 6 ساله بود که پدر خود را دریک حادثه هوایی از دست داد. درست پنج سال بعد همین واقعه درمورد پدرخوانده اش تکرار شد و او نیز درگذشت. کریستین به مدرسه شبانه روزی فرستاده شد و کم کم با ایجاد فاصله ای بین خود و دیگران تبدیل به یکی از شخصیت های سینمایی شد که نقش آن ها را خیلی خوب بازی کرده است:«وقتی یک ستاره بزرگ و موفق سینمای هالیوود بودم و درفیلم های آنچنانی بازی می کردم از تماشاگرانم می ترسیدم. احساس می کردم باید درمقابل آن ها از خودم دفاع کنم. همیشه هم می خواستم از آن ها بخواهم که مرا عاشقانه دوست داشته باشند اما همه این چیزها با گذشت زمان عوض می شود. امروز دیگه حاضر نیستم برم توی یک مغازه و وقتی می خواهم یک چیزی بخرم ببینم که صاحب مغازه مات و مبهوت به من خیره شده است. نمی دانم چرا اما این نوع زندگی را دوست ندارم.»

با این همه قدرت ستاره بودن دروجود کریستین اسکات توماس باقی است که امروز بیشتر یک «بازیگر بازیگران» است تا یک ستاره طناز سینما. گیلیس پکت برنر، کارگردان فیلم «کلید سارا» می گوید کارکردن با کریستین اسکات توماس حیرت آور است:« نوع کارکردن او هم حیرت آور است. او به هرلحظه از فیلم نوعی اصالت می بخشد. بعضی وقت ها هنگام کار احساس می کردم که او می تواند کار مرا صدبار بهتر از خودم انجام بدهد. او برای این نقش ایده آل بود.»

این روزها سینمای فرانسه «کریستین اسکات توماس» را از آن خود می داند و کریستین هم که دیگر دوست ندارد در نقش های عبوس و دلمرده بازی کند می گوید:«من از سینمای پشیمانی بدم نمی آید اما از سینمای تلخ متنفرم. کارسینما درفرانسه را دوست دارم بخاطر این که از نگاهی که «آنگلوساکسون» ها به زنان هم سن و سال من دارند خوشم نمی آید. آن نگاه «زیبایی از دست رفته» یا «بازیگر قدیمی که روزی نقش های خوب می گرفته است». درعوض دوست دارم به زندگیم رنگ و بوی تازه ای مثل «نقش بعدی چیست» را بدهم.

XS
SM
MD
LG