در نودو پنجمین برنامه «کانون فیلم» لس آنجلس، محلی برای تماشا و بحث و بررسی فیلم های ایرانی که از سال ۲۰۰۳ زیر نظرحسن فیاد، منتقد سینمایی قدیمی ساکن این شهر برپا می شود، مراسمی به یاد هژیر داریوش، منتقد و فیلمساز برجسته ایرانی همراه با نمایش دو فیلم از آثار او، مستندی به نام «گود مقدس» و فیلم سینمایی «بی تا» با شرکت گوگوش و عزت الله انتظامی برگزار شد.
هژیرداریوش فارغ التحصیل رشته فیلمسازی ازمدرسه آیدک فرانسه، نویسنده، مترجم، منتقد فیلم وچندی نیز رئیس جشنواره جهانی فیلم تهران بود. هژیر داریوش کار فیلمسازی را با فیلم کوتاه «وقت دیگر عشق من» هنگام تحصیل در مدرسه سینما در فرانسه آغاز کرد و هنگام بازگشت به ایران، با اینکه از سوی چند استودیوی فیلمسازی فرانسوی به او پیشنهاد همکاری شد اما او همه را رد کرد و سرانجام به استخدام اداره هنرهای زیبا در آمد.
هژیرداریوش ابتدا کار خود را با نقد فیلم آغاز کرد. او پس از امیر هوشنگ کاووسی، یکی از بهترین منتقدان و فیلم شناسان آن دوران که از تحصیلات سینمایی برخوردار بود به شمار می رفت ودر طول دوران کوتاه زندگی خود توانست هم بخشی های ارزنده ای به پیشرفت نقد فیلم و شناخت هنر سینما در ایران داشته باشد.
هژیر داریوش در اداره هنرهای زیبا دوران پیش از انقلاب اولین فیلم کوتاه خود به نام «جلد مار» را ساخت که اغلب منتقدان آن زمان آن را یک «سمفونی سمعی و بصری» خواندند. از میان فیلم های کوتاه دیگری که داریوش ساخته است فیلم «چهره ۷۵» درسال ۱۳۴۴ بود که موفق به دریافت پلاک نقره ای از «جشنواره فیلم برلین» شد. هم چنین فیلم مستند «گود مقدس» او توانست جایزه جشنواره «کورتینا » را در سال ۱۳۴۵ از آن خود سازد.
فیلم «گود مقدس» مراسم و مراحل ورزش های سنتی و باستانی ایران را در زورخانه که برای ورزشکاران به منزله یک گود مقدس است بررسی می کند. داریوش در این فیلم برخلاف اغلب فیلم های مستند ایرانی با حرکت دوربین، انتخاب زوایای مختلف آن و ریتمی مناسب که به وسیله مونتاژ بوجود آورده موفق شده است یک اثر سینمایی بدیع و جالب ارائه کند.
ازدیگر فیلم های مستند کوتاه و بلند دیدنی هژیرداریوش باید از فیلم های «ولی افتاد مشکل ها»، «رنگ بی نیرنگ»، «خیابان»، «مجسمه سازی درایران» و «جام آسیا» نام برد.
«بی تا» تنها فیلم سینمایی هژیر داریوش به شمار می رود که در زمان نمایش عمومی به شدت مورد توجه تماشاگران قرار گرفت. امروز این فیلم یک باردیگر توسط جوانان و نوجوانان ایرانی داخل کشور کشف شده است.
فیلم «بی تا» در زمان نخستین نمایش عمومی نظرهای موافق و مخالف زیادی در میان منتقدان و صاحب نظران برانگیخت. جمشید اکرمی درباره این فیلم در مجله فصلنامه فیلم آن زمان نوشت:«عشق دختری بود شانزده ساله که هردم با خودش می گفت این فاصله را فقط با یک قدم می توان پیمود. شرافت بی تا به عنوان یک اثر هنری، بیش از آنکه در وقار و تشخص تم فیلم نهفته باشد، از کیفیت پرداختن کارگردان به این تم و نیز احترام عمیقی که وی نسبت به این تم ابراز می کند ناشی می شود. نامتعارف بودن «بی تا» به عنوان یک فیلم ایرانی، بی تردید هیچ چون وچرائی نمی پذیرد. حتی آن که با فیلم مخالف باشد نیز نمی تواند چشم از منظر نا متعارف بودن فیلم بپوشاند. طبیعی است که این متعارف نبودن قبل از هر چیز مدیون تم فیلم است. این فیلم به لطف شجاعت و شهامت فیلمساز راهی را می رود که پیش از این هیچ فیلم ایرانی دیگری نرفته است. خرد شدن تدریجی معصومیت یک دختر در مواجه های گاه به گاه او با واقعیت، تمی است که هژیر داریوش از همان نخستین لحظات فیلم خود کوشش در تثبیت آن دارد. در صحنه تیتراژ فیلم که بیانی استعاری دارد، روند متناوبی از چهره گوگوش و یک کبوتر غمزده را می بینیم که دوربین سعی در به رخ کشیدن همسانی حالات آن ها می کند. اوج این کوشیدن مکثی است که روی چشمان مات آن ها می کند. یکی از بهترین فصل های فیلم، صحنه پایان آن است که در جاده ای خلوت گرفته شده وداریوش به لطف یک تمهید صوتی، تصویری بسیار هوشمندانه سقوط و محو «بی تا» را نشان می دهد و با اعتنا به آن که این صحنه، در یک سپیده دم می گذرد، می توانیم آن را سرفصل طلوع روزگاری تازه در زندگی بی تا به حساب بیاوریم. هم چنانکه باز به راحتی می توان حدس زد که بی تا به طرف آن زندگی می شتابد که فخری خوروش در«جلد مار» داشت. اساسا جلد مار فیلم نیم ساعته ای که داریوش حدود ده سال قبل از «بی تا» ساخته را می توان دنباله منطقی فیلم «بی تا» تصور کرد. این تصور با توجه به آن که «بی تا» در یک جاده تمام می شود و «جلد مار» با یک صحنه جاده ای – حرکت سریع اتومبیل یک زن تنها- آغاز می شد، رنگ یقین به خود می گیرد.»
یکی از امتیازات فیلم «بی تا»، فیلمنامه آن است که توسط «گلی ترقی» داستان نویس برجسته ایرانی که در آن زمان همسر داریوش و نویسنده ای تازه کار اما توانا بود نوشته شده است. امتیاز دیگر فیلم بازی درخشان گوگوش در نقش «بی تا» است که جایزه پنجمین جشنواره ملی سپاس را از آن خود کرد و استعداد خارق العاده خود را در بازیگری نیز چون هنرهای دیگرش به نمایش گذاشت.
ماجرای ساخت فیلم بی تا از زبان گوگوش
اوایل پاییز سال ۱۳۴۹ در تهران فیلم بی تا کلید خورد. دوست و نویسندهٔ خوب و عزیزم گلی ترقی سناریست و قصه پرداز بی تا و زنده یاد هژیر داریوش با توانایی وپشتکارکارگردانی بیت ا را بر عهده داشتند و فیلم برداری آن با هوشنگ بهارلوی نازنین بود .
داستان فیلم از زمان خود جلوتر و فیلمی آوانگارد بود . هم قصه و هم بازیگری در این فیلم برایم بسیار جالب و هیجان انگیز بود. بازی درنقش بی تا بعد از کار با زنده یاد جلال مقدم در فیلم سه دیوانه( ۱۳۴۵) و فیلم پنجره (۱۳۴۸) و فیلم طلوع (۱۳۴۸) کاری ازهاملت میناسیان و برادرش به من پیشنهاد شد.
با دقت سناریوی بی تا را خواندم و اشتیاقم را برای بازی در این فیلم نشان دادم. کار این پروژه با نظم و بسیارحرفه ای آغاز شد و بمن آموخت که یک فیلم سینمایی وعواملش چه گونه باید عمل کنند یکی از لوکیشن های این فیلم آپارتمانی بود در خیابان محمودیه که در طبقهٔ اول آن گلی ترقی و شوهرش هژیر داریوش سکونت داشتند و در طبقهٔ دوم داریوش مهرجویی عزیز کارگردان صاحب نام سینما زندگی میکرد که صحنه پذیرایی خیالی بی تا از پدرفوت شده اش وعشقش سینا در آپارتمان خالی ( محل سکونت روزنامه نگار) در واقع آپارتمان داریوش مهرجویی بود.
در این فیلم من افتخار بازیگری در کنار بزرگانی چون عزت الله انتظامی -خانم مهین شهابی وهوشنگ كاووسی عزیز( منتقد نامی سینما) را داشتم کارگردانی خوب و حرفهای هژیر نازنین این امکان را به من داد که بتوانم جایزه سپاس را برای بهترین بازی نقش زن در سال ۱۳۵۱ دریافت کنم .خانم زهره شکوفنده دوبلور نقش بی تا بودند، چون در آن زمان امکان صدا برداری در صحنه نبود. پروانه معصومی اولین نقش سینمایی خود را در این فیلم ایفا کرد. صنا ضیائیان از کارمندان تلویزیون ازسوی هژیربرای نقش روزنامه نگار انتخاب شدکه قبلا”درهیچ فیلمی ایفای نقش نکرده بود و دیگر اینکه صحنهٔ آخر این فیلم در قسمت تدوین و صدا گذاری تغییر یافت.
قصه اصلی : بیتا در آخر خود را به زیر ماشینی میاندازد و به زندگی خود پایان میدهد ولی در فیلم بیننده شاهد سرنوشت تلخ بی تا و ادامه زندگی اوست … من قصه اصلی را دوست داشتم.
فیلم « بی تا » داستان دختر نوجوانی است که به پدرش و به روزنامه نگار جوانی سخت علاقه مند است. پدر می میرد و جوان روزنامه نگار نیز رابطه اش را با او قطع می کند. برای بی تا زند گی در این نقطه تمام است و دیگر هیچ چیز برای او ارزشی ندارد.
فیلم نامه ی فیلم بی تا را گلی ترقی بر اساس یکی از داستان های کوتاه خود تنظیم کرده است . در این فیلم به طور ضمنی ، به فاصله ی دو نوع نگرش یا ارزش گذاری نسبت به زن روبه رو هستیم . دختر ساده ، جذاب و زیبایی با همین خصلت ها همواره در خانواده و اجتماع تکریم و ستایش شده ، او خود را محق می داند که مورد پذیرش جوان روشن فکر جذابی هم قرار گیرد ، اما جوان به او بی توجه است و او را خانم کوچولویی جذاب می بیند.
احساسات دختر به شدت ضربه می خورد و احساس تحقیر می کند. اندک اندک شاهد سقوط او هستیم ، از احساس شادابی و غرور تهی می شود و به دنبال مرد جوان همه جا می رود تا مرد سرانجام به کلی او را از خود ناامید می کند. دختردرانتها ، با همان ارزش گذاری ستایش شده ی عمومی ، سواراولین ماشینی می شود که برای او بوق می زند و جلوی پایش می ایستد.
داستانی که برای آن زمان سینمای ایران نامتعارف بود وهژیرداریوش در زمینه ی سینمایی که سرمشق اش فیلم های آنتونیونی بوده است،تکیه و تاکید خاصی بر «سکوت» دارد. این فیلم کی از نادیده گرفته شده ترین آثار سینمایی ایران به شمار می آید که امروز یک بار دیگر به آن توجه شده است..
هژیر داریوش کارگردان فیلم بی تا گفته بود: «بی تا » به عبارتی یک فیلم مستند در باره ی گوگوش است منهای خوانندگی و به عبارتی مستندی ست در باره ی فضا و آدم های این جا و این لحظه.
درنقد دیگری از فیلم «بی تا» در آن زمان آمده است:« مایه ی تباهی تدریجی معصومیت و سرخوشی یک زن ، دست مایه مناسبی برای نویسنده ای چون گلی ترقی بود و همسرش هژیر داریوش هم این مضمون را با الهام از فرم آشنای سینمای مدرن اروپا و با ارادت ویژه به آنتونیونی به تصویر کشید.
بی تا از انگشت شمار فیلم های پیش از انقلاب است که به مفهوم واقعی «زن محور» است و در چنین شرایطی و در حد و اندازه های آن سینما ، نامتعارف ، بدیع و به یاد ماندنی شده است.
یکی از ویژه گی های تاثیر گذار بی تا ، بازی متفاوت گوگوش در نقشی خاص است . گرچه هژیر داریوش در تعبیری عجیب و جنجالی ، این فیلم را «مستندی در باره ی گوگوش منهای خواننده گی » نامید ، او در نقش دختری سبک سر ظاهر می شود که ناامید از مرگ پدر روانی و طرد شدن از سوی عشقی که بیش تر ساخته ی ذهن خودش بوده ، کارش به خود ویرانگری می کشد.
فیلم می کوشد لحظه به لحظه ی این فروپاشی را از طریق رو در رو کردن بی تا با شرایط ناهنجار بیرون شرح دهد . زوال اخلاقی و شرایط نا بسامان طبقه ی متوسط و تصویری نه چندان سمپاتیک از روزنامه نگاری روشن فکر به علاوه ازدواجی نا خواسته و از سر اجبار ، مهم ترین زمینه های باور پذیری این استحاله ی آرام و ساکت است و تغییر بنیادین شخصیت بی تا در طول فیلم از طریق همین سکوت به تماشاگر منتقل می شود. بی تا به گونه ای از فیلم و روش فیلم سازی تعلق دارد که می کوشد هر پیرایه و بزکی را از آدم های قصه بگیرد و احساساتی کردن تماشاگر در این فیلم ها ، گناهی نابخشودنی است .