وقتي شهر را از يک مکان بالاتر ، از جايي مثل بام تهران بنگری ، و ذهنت کنجکاوانه نگاه سراسيمه و سرخ هموطنان جوانت را پي گيری کند، تباهي عريانی را می بينی که سلول های جسم و جان مردمان را به صلابه کشانده است. دختري به پسری راه می دهد ، پسرک می لرزد، می دانم در ذهنش چه می گذرد، انرژی هايش به او...