لینکهای قابل دسترسی

خبر فوری
یکشنبه ۱۱ شهریور ۱۴۰۳ ایران ۰۵:۲۱

کدام شخصيت زن داستانی: نسخه پيش از چاپ - 2003-08-12


بدون نام

يکی از اعضای تحريريه کتاب هفته، از من خواسته بود بگويم يا بنويسم شخصيت زن داستانی که بيشترين تاثير را بر من گذاشته کيست. اين نوشته ای است که من بعد از بدقولی های فراوانم، که هميشه وقتی يکچوری گير می کنم و مجبور می شوم بگويم "بله"، اتفاق می افتد، بالاخره تمامش کردم:

راستش در بين انبوه داستان کوتاه و رمانهايی که خوانده ام ، انتخاب يک شخصيت زن بسيار مشکل است. به خصوص اينکه عليرغم اينکه چندين سال از زندگی ام با مطالعه و پيگيری جدی ادبيات گذشته و هنوز هم نمی توان آن را کنار بگذارم، اما کمتر با داستان يا شخصيتی زندگی کرده ام. تاثير همه آنها در ذهن من اگرچه ته نشين شده، اما آنقدر شفاف و روشن نيست که بتوانم درباره شان به راحتی حرف بزنم. اما بين همه آنها می خواهم درباره شخصيت زن "شالی به درازای جاده ابريشم"، رمان مهستی شاهرخي، نويسنده ايرانی مقيم فرانسه بنويسم. او اسمی ندارد. يعنی حتما داشته است اما در داستان، هيچگاه کسی او را به نامش صدا نمی کند. او جايی هم ندارد؛ حتی يک گوشه ده سانتيمتری برای خودش و تنها برای خودش. شايد از اين جهت شبيه شخصيت زن رمان دفترچه ممنوع باشد که تنها زمانی می فهمد که در اين خانه و زندگی چندين ساله، هيچ مکانی "اختصاصا" مال او نيست، که دفترچه ای برای خودش می خرد.

مفهوم "فضای اختصاصي" که عميقا با هويت فردی انسانها گره خورده است، يکی از مفاهيم اساسی در زندگی زنان است؛ از اين رو که بسياری از زنان در روند خود آگاهی و هويت يابي، درمی يابند هيچوقت واقعا مالک جايی برای خود نبوده اند؛ نه در فضاهای فيزيکی و نه در فضاهای ذهنی آدمهای دوروبرشان.

ويرجينيا ولف، در اثر خود با نام "اتاقی از آن خودم" بر اين نکته تاکيد می کند که زنان تا اتاقی برای خود نداشته باشند، نمی توانند بنويسند و به اين ترتيب، به شکلی استعاره اي، امکانات و فرصتهايی را که از زنان برای اينکه به اندازه مردان پيشرفت کنند، دريغ شده، يادآوری می کند. خلق شخصيت "خواهر شکسپير" و نوشتن اينکه او هم استعدادی به اندازه شکسپير داشته ولی چون زن بوده، هيچگاه تاريخ، نام او را نشناخته است، يکی از خلاقيتهای بی نظير ولف را به نمايش می گذراد. ويرجينيا ولف به خواهر شکسپير، زنی خيالی و گمنام، نامی می دهد و مکانی که قبر او در آن قرار داشته است (جايی در تقاطع ميان دو چهارراه در لندن) و بدينسان به ما يادآوری می کند که بايد نامی داشته باشيم و مکانی فقط برای خودمان. با اين همه به نظرم از شخصيتهای زنی که در داستنها آمده اند، بدون نام و بدون اتاقی برای خودشان، بيشتر از همه تاثير پذيرفته ام.

Shadi Sadr

XS
SM
MD
LG