کارگردان: لويی مال
بازيگران: جوليانا مور
آمريکا، ۱۹۹۴، رنگی، ۱۱۹ دقيقه
محصول کارگاه تئاتری آندره گرگوری که بنام «عمو وانيا» شهرت زيادی بهم زده بود در سالن تئاتر متروکی در خيابان ۴۲ اُم نيويورک بروی صحنه رفت. اما از آنجا که کارگردان گرگوری آن را برای نشان دادن روی صحنه زياده از حد خصوصی يافت، از دوستش لويی مال خواست آن را بروی فيلم ضبط کند. فيلم که خد را در نقطه مقابل نمايشنامه و پروسه منحصربفرد توليدش قرار می دهد، از آنجا آغاز می شود که بازيگران نمايشنامه راه خود را از ميدان تايمز نيويرک بسوی تئاتر آمستردام نو می جويند. آنان ابتدا با کارگردان و تماشاچيان کمی به گفتگو می گذرانند آنگاه يکسره و بدون اعلام کردن وارد ديالوگ چخوف می شوند و اينکار بقدری ماهرانه و بی مقدمه انجام می گيرد که مدتی طول می کشد تا بينندگان متوجه شوند که نمايشنامه شروع شده است. اين شيوه اعلام کردن آغاز نمايشنامه حاکی از لحن محاوره گونه و طبيعی نمايشنامه است.
درام فيلم از طريق استفاده از دوربين سردستی که همه جا به استراق سمع و ضبط لحظات مشغول است حفظ می شود. استفاده از ابزار تئاتری به حداقل ممکن رسيده است. لباس يا گريم خاصی هم به تن و صورت بازيگران نيست. از صحنه آرايی و دکور خاصی هم بهره گيری نشده ، مگر آنچه که در هر سالن تئاتر معمولی يافت می شود: يک سن تئاتر لخت و عور و عظمت گذشته تئاتر که با تم های قوی پوسيدگی و تجزيه که در نمايشنامه چخوف هست بخوبی همآهنگی دارد. توليد مينيماليستی و لخت نمايشنامه را به ريشه های طبيعت گرايش نزديک ساخته است که اين خود به امر تمرکز برروی گوشه و کنايه های متن و زيرجريان های احساسی بين کاراکتر ها که زندگيشان در يک بنای روبه تخريب روستايی با يکديگر گره خورده است مدد می رساند.
کاراکترها عبارتند از پروفسور خودبزرگ بين، همسر زيبا و بی حوصله اش يلنا، دخترخوانده يلنا، سونيا، که عاشق ايده آليستی است بنام دکتر آستروو، و البته شخصيت تلخ وانيا، تجسم گر زندگی های تلف شده و شانس های از دست رفته. اين فيلم نظير فيلم ديگر لويی مال و آندره گريگوری «شام با آندره» بيننده را از حالت منفعل درآورده و از او شرکت کننده ای فعال می سازد؛ فيلمی که بجای تخدير کردن مخيله انسان، آنرا رها می سازد.