لینکهای قابل دسترسی

خبر فوری
شنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۳ ایران ۰۳:۵۸

پانصد روز با سامر


پانصد روز با سامر
پانصد روز با سامر
<!-- IMAGE -->

جوزف گوردن لویت و زونی دشانل بازیگران یک فیلم کمدی با تمی تازه و بی سابقه هستند که مسئله عشق و عاشقی ، جدایی و ناکامی را مورد بررسی قرار داده است. این فیلم که ۵۰۰ روز تابستان نام دارد، هم رمانتیک است و هم کمدی اما همانطور که راوی داستان در آغاز فیلم توصیف می کند یک فیلم کمدی رمانتیک به شمار نمی آید!

تام هنسن، قهرمان فیلم، پسری است سربه هوا و عاشق پیشه که به شغل نوشتن مندرجات داخل کارت های تبریک اشتغال دارد اما همیشه به دنبال جفت ایده آل خود می باشد. وقتی دختری به نام « سامر فین» برای کار در اداره آن ها استخدام می شود، او نیز مانند مردان دیگری که در آنجا به کار اشتغال دارند تحت تاثیر زیبایی و جذبه او قرار می گیرد. اما سامر از همان ابتدای کار به تام می گوید که او به دنبال ایجاد رابطه با هیچ فردی نیست!

تام از او می پرسد: « حتما بوی فرند داری؟»

سامر: « نه . اصلا کی به بوی فرند احتیاج دارد؟ ما جوانیم و تا این دوران کوتاه تمام نشده بهتر است از آن لذت ببریم.»

تام: «صبرکن ..اما چی میشه اگه تو ناگهان عاشق بشی؟»

سامر: « تو راستی به چنین چیزی اعتقاد داری؟»

به این صورت و برخلاف انتظار، به زودی این زوج جوان رابطه ای را آغاز می کنند در حالی که تام هنوز هم براین باور است که «سامر» همان جفت ایده آلی است که او همیشه به دنبالش بوده است.

اما همان طور که بهترین دوست تام پیش از این به او هشدار داده است این اوقات خوش موقتی است و «تام» به زودی از این رابطه دل شکسته بیرون خواهد آمد.

داستان فیلم «۵۰۰ روز تابستان» درواقع با آغاز پایان این رابطه کوتاه عاشقانه شروع می شود و با فلاش بک هایی به مراحل مختلف این رابطه، آن را مورد بحث و بررسی زیرکانه ای قرار می دهد.

جوزف گوردون لویت بازیگر نقش تام می گوید:«فیلم یک حالت واقع گرای عجیبی دارد. یعنی درحقیقت در این فیلم ما احساسات انسانی را همانطور که در واقعیت وجود دارد حس می کنیم. یعنی فیلم نخواسته است با یک دیدگاه شخص سومی یک زندگی واقعی را برای ما بسازد و آن را به خورد تماشاگر بدهد.»

زوئی دشانل که نقش مقابل تام یعنی «سامر» را در فیلم بازی می کند معتقد است همین حس حقیقی بودن ماجرا با عمیق بودن داستان فیلم همخوانی دارد:« باوجود تمام فیلم های عاشقانه ای که تا کنون ساخته شده به نظر من چیزی که فیلم ۵۰۰ روز تابستان را از فیلم های دیگر جدا می کند همین صداقتی است که در آن وجود دارد. حسی که با مقادیر زیادی طنز قاطی شده و درعین حال توانسته از سینما برای نشان دادن این واقعیت های حسی به عنوان یک وسیله استفاده کند.»

زوئی در ادامه این حرف می گوید:«چیزی که من خیلی در مورد این فیلم دوست دارم این است که در آن در تمام مدت از نقطه نظر تام به ماجرا نگاه شده است. یعنی هرآنچه ازشخصیت «سامر» به ما گفته می شود از ذهنیت تام برخاسته و نظرات او را منعکس می کند. اما درعین حال تماشاگر می داند که این نگاه تام صددرصد با حقیقت مطابقت نمی کند بلکه نوعی نگاه رومانس زده یک مرد خیال پرور است که در عالم هپروت عاشقانه ای که در آن سیر و سیاحت می کند در ذهن خود او شکل گرفته است.»

مارک وب، کارگردان فیلم ۵۰۰ روز تابستان دراین مورد که چگونه چنین وقایعی می تواند در زندگی واقعی اتفاق بیافتد می گوید:«همین سئوال چراغ راه ما بود و ما را واداشت تا به دنبال حقایق پشت این عواطف و احساسات باشیم و نگذاریم جوک ها ما را از مسیر اصلی مان خارج کنند.»

این نخستین تجربه کارگردانی مارک وب می باشد که می گوید خواسته است در این فیلم کمدی رومانتیک، احساسات اشخاص را زیر سئوال ببرد و با این کار امیدوار بوده است که تماشاگر را به نحو تازه ای و از طریق همین احساسات با خود همراه سازد.

مارک می گوید:« من وقتی برای نخستین بار فیلمنامه این فیلم را خواندم فورا یک عکس العمل احساسی شدید نسبت به آن پیدا کردم. دیدم داستانی رومانتیک و کمدی است که برخلاف همیشه بر محور یک شخصیت اول که مردی غیرمتعارف است می چرخد.»

مارک در ادامه این سخنان می گوید:« داستان از طریق یک خط سیر اتفاقی پیش می رود که همین هم باز در اغلب کارهای سینمایی غیرمعمول است. پس از آن که جنبه های احساسی داستان را مرور کردم پیش خودم گفتم من اگر بتوانم این احساسات را به همین شکل موجود به تماشاگر فیلم القاء کنم کار خوبی از آب درخواهد آمد و درنتیجه من هم کارم را درست انجام داده ام.»

گوردون لویت بازیگری است که بخش عمده ای از زندگی حرفه ای خود را به بازی در کمدی های نیم ساعته تلویزیونی از جمله « سه سنگ از خورشید دورتر» - یک سریال هفتگی موفق در تلویزیون های آمریکا پرداخته است. اما او فیلم ۵۰۰ روز تابستان را به خاطر توازنی که بین کمدی و جدی بودن ایجاد کرده دوست می دارد:« من فکر می کنم مرزهایی که میان کمدی و یک داستان جدی وجود دارد خیلی قابل سئوال هستند. همین موضوع به نظر من یکی از مواضع قدرت فیلم است. بله، درست است که این یک کمدی است اما همان احساسات جدی وصادقی که در یک درام خوب وجود دارد را می توان به راحتی در آن پیدا کرد.همین مسئله است که قسمت های خنده دار فیلم را حتی خنده دار تر از معمول می سازد.»

XS
SM
MD
LG