از نیمه دهه ۱۹۳۰ تا اوائل دهه ۱۹۶۰ میلادی، موسیقی جاز یکی از محبوب ترین انواع موسیقی در آمریکا محسوب می شد. بعدها، نهایتا راک اندرول و ژانرهای دیگر موسیقی، شنوندگان جریان اصلی موسیقی جاز را تحت الشعاع قرار دادند.
اما امروز هنوز هم مکانی درشهر نیویورک وجود دارد که فرد می تواند در آن، تجربیات روزهای اوج محبوبیت موسیقی جاز را تجربه کند.
یک شب خنک تابستانی، ساعتی پس از نیمه شب درکلوپ کوچک جاز«اسمالز»، در قلب محله قدیمی «گرینویچ ویلج » جایی که گروه پنج نفری «دوین کلمان» روی صحنه به زدن موسیقی جاز مشغول هستند، این موسیقی داغ تراز همیشه هواداران آن را سرگرم می کند. اسمالز مکانی است که مهم ترین و مطرح ترین چهره های موسیقی جاز آمریکا از سراسر کشور، در آن به اجرای برنامه می پردازند. میچل بوردن، یک بوهمی اهل گرینویچ ویلج در داون تاون منهتن و یکی از بنیانگذاران کلوپ کوچک «اسمالز» می گوید:« شما به اینجا می آیید و فرصتی پیدا می کنید تا موسیقی نوازندگانی را بشنوید که با کمال صمیمیت فقط به یک چیز فکر می کنند و آن هم موسیقی جاز است و جرقه انرژی زایی که از آن تولید می شود. همین جرقه هاست که به کار آن ها پویایی می دهد و آن ها را وامی دارد تا در درون خود به جستجو بپردازند و نوعی از موسیقی را بیرون بکشند که گاه حتی فراتر از انتظارات خود آن هاست.» در گوشه ای از این کلوپ کوچک، هری ویتیکر، یک پیانیست قدیمی جاز روی صندلی مخصوص خود نشسته است و با چشمانی نیم بسته به موسیقی که روی صحنه جریان دارد گوش می دهد. او در میان خاطرات دور گذشته به یاد دورانی می افتد که از «دیترویت» به شهر نیویورک آمد. سال ۱۹۶۱ بود و نیویورک در مقایسه با شهرهای دیگر آمریکا حکم یک مکه برای موسیقی جاز را داشت. ویتیکر با خنده می گوید:«من آنموقع در کلوپ «بردلند» می نواختم. هرشب. یعنی داشتم خودم را می کشتم. موسیقی همه جا را تسخیرکرده بود... موسیقی که بی اندازه هوشمندانه بود .» ویتیکر به خاطر می آورد که هرشب در جایی یکی از بزرگان موسیقی جاز مشغول نواختن بودند و اوبه تماشای اغلب آن ها می رفت:« من جان کولترین، دیزی گلیسپی و سونی رولینز را بارها و بارها حین نواختن روی صحنه تماشا کرده ام. اینگونه بود که من در واقع توانستم موسیقی را از این استادان بنام بیاموزم.» ویتیکر، یکی از طرفداران پروپا قرص بخش بده بستان هایی است که هنگام نواختن موسیقی جاز بین نوازندگان انجام می گیرد و یکی از الزامات و دربایست های نواختن این موسیقی به شمار می رود:« خیلی از گروه ها و بسیاری از نوازندگان به همدیگر گوش نمی دهند. آن ها فقط به نوای ساز خودشان گوش می دهند و حواسشان به کاری است که خودشان انجام می دهند.» ویتیکر می گوید:«در حقیقت تنها هنگامی که نوازندگان با هم همخوانی کامل دارند است که می توانند به اوج موسیقی که می نوازند برسند و در آن قلمرو حقیقی موسیقی جاز قراربگیرند. شما اگر با نوازندگان دیگر روی صحنه ارتباط برقرار کنید، آنوقت است که توانسته اید یک موسیقی دلنشین ارائه کنید.» ویتیکر که بیش از ۶۰ سال سن دارد هنوز هم با گروه چهارنفری خود به اجرای برنامه می پردازد و اعضای گروه نیز با او هم عقیده اند که کیفیت موسیقی جازی که در «اسمالز» عرضه می شود به مراتب از محدوده یک سرگرمی ساده فراتر می رود. براندون لی لوئیس نوازنده جاز گروه می گوید:« این به راستی یک موسیقی الهی و آسمانی است که ما بخت آن را داریم که اینجا روی زمین آن را بنوازیم. یک نوع حالت ازلی و فناناپذیری در این موسیقی وجود دارد که به شنونده این احساس را می دهد که انگار دارد آن را نه تنها گوش می کند بلکه آن را با تمام وجود استشمام می کند. این آن چیزی است که این موسیقی را زیبا و برای ما نوازندگان تا این حد دلپذیر کرده است.» لوئیس که ۲۸ سال دارد بر این موضوع تاکید دارد که اغلب جوانان هم سن و سال او ترجیح می دهند با موسیقی هیپ هاپ و راک اندرول و حتی کانتری سروکار داشته باشند: « کلوپ جاز اسمالز یکی از آن اماکن ویژه نیویورک است که مردم را تشویق می کند تا از طریق شنیدن موسیقی در جامعه ای که انسان هارا مسخ می کند تا آن ها را از اندیشیدن باز دارد، به اعماق روح خود سفر کنند و درآنجا یک بار دیگر به مسائلی که باید درباره آن ها فکر کنند دست یابند.» برای لوئیس بداهه سرایی در موسیقی جاز، حکم یک مجموعه ارتباط های رمزی را دارد: « ما درواقع با استفاده از سازهایمان، روی صحنه و هنگام نواختن با یکدیگر مکالمه می کنیم. مثل یک جامعه انسانی کوچک چهار نفره با این تفاوت که در این گفت و شنید ها، ما بی هیچ گونه سوء تفاهمی، زبان یکدیگر را به خوبی می فهمیم.» جامعه نوازندگان و هواداران موسیقی جاز کلوپ اسمایلز توانسته است زندگی «کیوکو اویوبی» یک پیانیست و آهنگساز جاز ژاپنی را به شدت تحت تاثیر قرار دهد. کیوکو نخستین سی دی آهنگ های جاز خود را در همین کلوپ کوچک ضبط کرده است:« اینجا برای من یک مکان مقدس است. همه مثل اعضای یک خانواده در اینجا دورهم جمع می شوند.»کیوکو که در یک آپارتمان کوچک در نزدیکی کلوپ زندگی می کند از اینکه در عرض روز با موسیقی دان ها ونوازندگان مختلف جاز سروکار دارد بی نهایت خوشحال است. این هنرمندان اغلب روز خود را در کلوپ می گذرانند. گاه به تمرین می پردازند و گاه فقط می نشینند و تمرین دیگران را تماشا می کنند. اسمالز برایشان حکم یک خانه دوم را دارد. در اینجا هم موسیقی دان های خارجی(غیرآمریکایی)، و هم موسیقی دان ها و نوازندگان معروف و گمنام و خلاصه هر فردی که می خواهد دست به خلق موسیقی بزند چه برای خود و چه برای تماشاگر حضور دارند.
کیوکو اویوبی می گوید: «این محل یک حس مخصوصی به آدم می دهد. آن حس مخصوص نیویورکی و آمریکایی...و.. آن حس مخصوص انسانی.» لی کاسترینسکی یکی دیگر از صاحبان کلوپ شبانه اسمالز معتقد است که این مکان یکی از آخرین نشانه های بازمانده از دوران شور و شعف زندگی و با روح بودن شهر نیویورک است. او معتقد است که فرهنگ یکی شده گی یا « کورپوریت» و رسانه های امروزی می کوشند تا شهری که به عنوان «سیب بزرگ» شناخته شده است را از وجود های فردی خالی کنند:« اما مطمئن باشید تا من زنده هستم توی این کلوپ کوچک چنین اتفاقی نخواهد افتاد!» کاسترینسکی می گوید:« شاید یک نوع سردی مخصوصی در زندگی از نوع نیویورکی آن وجود دارد که تنها با آتش سوزان موسیقی جاز می توان آن را گرم نگاه داشت.» او می گوید:« این شهر آبی، گاه سیاه ، گاه سفید و حتی سبز است. همه این رنگ ها را می توانید در نیویورک پیدا کنید اما فقط زیر همین آسمان مه آلودی که از پل بروکلین و محله های پائینی شهر نیویورک تا محله هارلم می رود و باز می گردد است که هنوز هم می توانید شگفتی های زندگی را پیدا کنید. من همین شگفتی ها را درباره شهر نیویورک دوست می دارم.»