رمان «میم» اثر علیمراد فدایی نیا در پنج جلد در لس آنجلس منتشر شده است. پیش از این، جلد اول کتاب با همین نام توسط نشر افسانه به همت «داریوش کارگر» در سوئد منتشر شده بود که نشر ثالث در ایران، بدون رعایت اخلاق فرهنگی و بدون کسب هرگونه مجوز از نویسنده، اقدام به نشر آن مجلد کرده بود. هم اینک دوره کامل پنج جلدی کتاب در اختیار علاقه مندان قرار گرفته است. علیمراد فدایی نیا پیش از این کتاب چندین جلد رمان و مجموعه داستان منتشر شده در کارنامه نشر خود دارد؛ هرچند آثارش بیش از اینهاست.
مکان داستان «میم» جنوب ایران و سرزمین عشایر بختیاری (بخش هایی از خوزستان و چهارمحال بختیاری) در دوران شکوفایی صنعتی جنوب در دهه سی خورشیدی است. رویدادهای داستان در سه کتاب: «آغاز» یک جلد، «سفر» در دو جلد و «بازگشت» در دوجلد سامان یافته اند. کتاب «آغاز» پیش زمینه و آمادگی برای آغاز یک رویداد است. فراهم سازی یک نمایش از سوی بازیگران در فضای تالاری نمایشی به وسعت سرزمینهای بختیاری: از منطقه نفت خیز مسجد سلیمان گرفته تا کوه های برفی چهارمحال. روایتگر داستانناظر بی طرفی است که همراه و راهنمای «میم»، شخصیت اول داستان در همه رویدادهاست.
«میم» عضوی از یک خانواده کارگری شاغل در شرکت نفت جنوب در کوی «بی بیان» به هنگامی که پزشکان از درمانش دست شسته اند، به محل «یورت» یا وارگه تبار مادریش به دامنه های زردکوه در چهارمحال بختیاری می رود تا تندرستی اش را بازیابد. بیماری همزاد میم و میراثی به ارث رسیده برای اوست.
کتاب «آغاز» نگاهی غریبانه به شیوه زندگی مدرن شهری با آدمهایی برآمده از دوران پیشامدرن است. و «سفر» شهادت بر فروپاشی ساختاری چندهزارساله می دهد. گویی راوی برآن بوده تا آخرین شاهد این زندگی باشد تا بتواند در آینده به نقش آفرینی و بازسازی این زندگی بپردازد. همان چیزی که دستمایه این کتاب بوده است. داستانی درباره چگونگی نوشتن درباره یک زندگی از دست شده.
گرچه تقسیم بندی هایی از این دست برای هنر و ادبیات چندان درست به نظر نمی رسند؛ اما از آنجا که حوادث داستان مربوط به پیش از انقلاب هستند، آن هم در «جهان – روستا» یی به نام «کلنی مسجدسلیمان» خواننده می تواند آن را بپذيرد. میم داستان شهر یا روستا نیست؛ بلکه «جهان روستا» یا «جهان شهری» ست که بیش از آن که کالبد بیرونی حوادث را نشانه رود، درون آدمها و رویدادها را به تصویر می کشد. با این همه، «میم» خواندنی و سرشار از کشش های داستانی ست.
داستان «میم» نگاه فردی یک شهروند جامعه مدرن شده است به زندگی «قبیله ای» و «جمعی» روزگار پیشامدرن. از این رو، تعلیق میان وابستگی به طبیعت و زیستن در هوای مدرن زیربنای این داستان شده است. راوی کودکی ست شهری که برای دیدار فامیل خود و گذران تابستان به ایل می رود و با جهانی بس ناآشنا که تنها در ناخودآگاه قومی اش وجود داشته؛ بی هیچ تجربه ای ملموس، روبرو می شود. راوی برای نخستین بار در می یابد طبیعت می تواند جز گرمای خشک گرمسیری جنوب هم وجود داشته باشد. تابستانی با زمین سرسبز سردسیری. زندگی در چنین جهانی اما دشوارتر از توصیف رمانتیک آن است. آدمهای قانون، با لباسهای متفاوت از زندگی ایلی نافی روند عادی زندگی در آنجاست. راوی نظاره گری ست که به عدم تعادل میان هستی ایلی و آدمها پی برده است. عدم تعادلی که دوام چندانی نمی آورد. شکنندگی رابطه ها نیستی شیوه ای از زندگی را بررسی می کند.
علیمراد فدایی نیا، داستان نویسی است که در فضای تاریک ناشناخته ها به جستجوی روشنایی می رود. امید به بیداری نه لزوماً فلسفی، بلکه بیداری ای در چارچوب واقعیت ناشناخته ها و تاریکی ها. از این رو، میم، شخصیت کودکانه و بیمار به سفر می رود و در بازگشت به بیداری دست می یابد. او نه همچون یونس پیامبر که به دل ماهی رفت تا در بازگشت به بیداری برسد، بلکه رفت تا در هوای پاک و خنک زردکوه، با شیر گوسفندان گله و آرامش آن جهانی، تندرستی اش را بازیابد.
دستاورد این سفر نه بازیابی تندرستی، که بازیابی روان درستی راوی و میم چسبیده به آن است. هم از این روست، دیوانه راستگو، مادربزرگ با دردی کهنه بر دل، روشنایی دهنده طایفه، ژاندارم مسلح و میم چهارگوشه مربعی کامل را تشکیل می دهند که تکرار تکمیل کننده نیروهای این جهانی ست.
داستان«میم»، داستان بازتاباندن سرنوشت تکرار شونده ای ست که هردوره ما را بدان چاره نیست.