قلب انسان تشکیل شده ازبافتی عضلانی است که توسط یک سیستم هدایت الکتریکی، ضربان های منظمی را در طول عمر فرد ایجاد می کند. این سیستم الکتریکی تحت تأثیر عوامل بسیاری از جمله هورمون هایی است که درشرایط خشم، ترس، افسردگی و هیجان ترشح می شوند. توانایی قلب در کنترل تغییرات ناگهانیِ هدایت الکتریکی وضربان های نابجایی که به دنبال آن تغییرات ایجاد میشود و بازگشت به ریتم طبیعی، نشانگر قابل اعتمادی در پیش بینی احتمال ابتلای فرد به آریتمی های کشنده و وخیم در آینده است.
ارتباط ناملایمات عاطفی و بیماری قلبی چیز تازه ای به نظر نمی رسد. فیلم ها، قصه ها و حتی گفتگوهای افواهیِ مردم کوچه و بازار سرشار از سرگذشت هایی است که یک حمله قلبی بدفرجام نقطه پایان خشمی کنترل نشده بوده است، اما شناخت مکانیسم یا ساز وکاری که منجر به این حمله میشود تا امروز وپیش از انتشار نتایج تحقیق مشترک بخش قلب و عروق دانشکده پزشکی نیویورک وییل در نیو هیوِن، در ژورنال کالج آمریکایی قلب و عروق ممکن نبود.تنها روشن شدن این مطلب و شناسایی مسیر معینی که به ایجاد این عارضه منتهی میشود، امکان معالجه مؤثر و پیشگیری از ایجاد دوباره آن را فراهم می آورد.
وقتی بیماری قلبی از قبل در فردی تشخیص داده شود، بر اساس نتایج معاینه و الکتروکاردیوگرام های سریالی و یا مانیتورینگ مداوم به مدت ۴۸ ساعت، آریتمی یا نامنظمی ضربان قلب در او تشخیص داده می شود. آریتمی های قلبی بسته به نوع وشدت عارضه می تواند بی خطر، کم خطر یا حتی کشنده باشد ودر انواع بالقوه خطرناک می بایست با استفاده از دستگاهی به نام دفیبریلاتور، با ایجاد یک شوک الکتریکی به سرعت ضربان را به حالت عادی برگرداند. امکان کارگذاری این دستگاه درون بدن بیمار بیشرین کمک ممکن را به این افراد برای جلوگیری از مرگ ناگهانی کرده است و به همین دلیل است که سالیانه نزدیک به صدهزار نفر به تعداد کسانی که از این وسیله استفاده می کنند اضافه می شود. اما آیا همه این افراد واقعأ به دِفیبریلاتور نیاز دارند؟ جدا از این مطلب که استفاده این دستگاه برای کسانی که نیاز واقعی به آن ندارند امکان دسترسی دیگرانی را که نیازشان حیاتی است محدود می کند، موضوع مهم دیگر آن است که فرد مبتلا برای کارگذاری آن نه تنها نیاز به عمل جراحی و پذیرش خطر بیهوشی وریسک عمل دارد بلکه پس از عمل نیز نیاز به درمانهای نگهدارنده ای دارد که هرکدام به نوبه خود مخاطره جدیدی مثل خونریزی در اثر درمانهای ضد انقعادی ایجاد می کند . مجموعه این دلایل ما را به این نتیجه روشن می رساند که انتخاب کاندید مناسب قدم بسیار مهمی در اثربخشی هر چه بیشتر این درمان است و عکس العمل الکتریکی قلب در هنگام عصبانیت، خشم و افسردگی، آزمایش ارزان، ساده و بسیار مناسبی برای جدا کردن این کاندید مناسب است.
آنچه در طول این آزمایش اتفاق می افتد ایجاد یک ضربان نابجا با شکل نیزه ای وغیر طبیعی، در اثر ایجاد یک شوک روانی واقعی یا مصنوعی است .البته برای ثبت این تغییر از بیمار به صورت همزمان نوار قلبی یا الکتروکاردیوگرام گرفته می شود. نتیجه پژوهش منتشر شده جامعه قلب و عروق آمریکا با مطالعه بر روی تعداد زیادی از بیمارانی که دفیبریلاتور داشتند نشان داد، غالبأ و نه همیشه، بیمارانی که در هنگام خشم و هیجان این ضربان نابجا و نیزه ای شکل را پیدا می کنند، دچار آریتمی خطرناک قلبی و مرگ ناگهانی می شوند و معنی دیگر این نتیجه گیری آن است که فقط این افراد هستند که به صورت مسلم و یقین نیاز به دفیبریلاتور دارند وتجویز آن به همه بیماران مبتلا به انواع خاصی از نامنظمی ضربانی قلب کار بیهوده و زیانباری است.
اعلام این مطلب گروه دیگری از متخصصین پزشکی درباره موضوع دیگری کنجکاو شدند که آن مطلب عبارت از این بود که؛ آیا افرادی که این ضربان نیزه ای را در هنگام عصبانیت پیدا می کنند به صورت ژنتیکی مستعد به هر دو عارضه آریتمی و خشم های کنترل نشده اند یا ارتباط این دو مطلب زمینه بروز محیطی دارد. اگر زمینه بروز محیطی است، آموزش مهارت های ارتباطی مدارا با خشم، ترس و هیجان درحیطه فردی و اجتماعی می بایست بسیار جدی گرفته شود.
منبع: واشنگتن پست ۲۴ فوریه ۲۰۰۹