هشتاد سال پيش، در شانزدهم ماه مه سال ١٩٢٩ مراسم بزرگداشت بهترين ها در زمينه صنعت فيلم در امريکا در هتل روزولت در هاليوود برگزار شد و پايه پر اشتهارترين جايزه سينمائی در جهان "اسکار" را بنيان گذارد که يکماه ديگر هشتاد و يکمين مراسم آن را شاهد خواهيم بود.
در طول اين سالها، بسيار فستيوالهای سينمائی معتبر و نه چندان معتبر آمده اند و مانده اند و پاره ای نيز رفته اند، اما با همه حمايت سالهای بسيار موج روشنفکران از اين فستيوال ها، هيچکدام آنها جای ويژه اسکار را نگرفتند. اين جای ويژه مقبوليت آن در ميان مردم بود و اينکه همين مقبوليت "اسکار" را معياری ساخت برای اقبال تماشاگران به فيلم ها و بقولی پشت فيلمی و فيلمسازی را از خاک بلند کردن و تقويت بنيه مالی فيلم و فيلمساز و لشکری از آنان که در ساختن يک فيلم هر کدام نقشی ناديده را عهده دارند.
و اسکار چون از همان آغاز نه بدست سياستمداران و طرفداران اين ايسم و آن ايسم و اين مکتب فکری و آن مکتب فکری و اين فيلسوف و آن جهان بين، بلکه بدست دست اندرکاران صنعت فيلم بنيادش نهاده شد، بدرستی تشخيص داد که اعتبار و ارزش فيلم به يکنفر و دو نفر منحصر نيست و در اين ارکستر عظيم و هماهنگ انسانی، هر کس دقيقأ بايد کاری را بدرستی انجام دهد تا حاصل آن بعنوان "فيلم" يعنی مجموعه هنرها، در معرض ديد من و تو قرار گيرد.
و اسکار در اين مداومت خود برای شناسائی و ارزش نهادن به کار يک يک عناصر سازنده يک فيلم، من و تو را نيز متوجه کرد که در اين صنعت کی دارد چه می کند؟ اين صحنه ای که من و تو را در سينما چنين ميخکوب کرد مثلأ، حاصل نه فقط کار بازيگر و کارگردان و فيلمبردار که مجموعه خلاقيت، نور پرداز، صدابردار، تدوين صدا، تدوين تصوير، افه صوتی، افه تصويری، و ..... را شامل ميشود. اين دقيقأ همان خاصيتی است که فستيوال های معتبر و نه چندان معتبر فاقد آن بوده اند.
اسکار اما در طول حيات هشتاد ساله خود فراز و نشيب های بسيار را پشت سر گذاشته اما همچون هر پديده آمريکائی با خاصيت انعطاف و تغييرپذيری خود را با زمان و مکان هماهنگ ساخته است، که شايد تاريکترين بخش تاريخ اسکار به روزگار سياسی شدن و مک کارتيزم و ليست سياه هنرمندان برميگردد که بايد جداگانه به آن پرداخت.
منتقدان اسکار اما قضيه تجارتی بودن اسکار را بهانه خرده گيری از آن کرده اند، اما اسکار خود حرفش اينستکه شترسواری دولا دولا نميشود و اين صنعت، صنعت فيلم بزبان ساده و رک، خرج دارد و برای حيات آن "سود دهی" بهرحال نقش اول را ايفا می کند.
و من و تو بايد يادمان بيآيد که "فيلم" در نزديک ساختن مردمان دنيا بيکديگر و شناساندمان بهم بزرگترين نقش را در تاريخ بشر ايفا کرده و می کند.
آيا برای چنين دستآوردی می توان قيمتی تعيين کرد؟