روزیکه صادق قطب زاده در فرودگاه مهرآباد یاسر عرفات رهبر جنبش فتح و ريیس سازمان آزادیبخش فلسطین را درآغوش گرفت و به او
خوش آمد گفت عرفات با چشمانی اشک آلود گفت سالها فانتومهای اسرايیل بر سر ما در بیروت بمب می ریختند، امروز اما فانتومها به استقبال ما آمدند.
در تهران تنها شمار اندکی از مسئولان شورای انقلاب و دولت موقت، از ورود میهمان فلسطینی با خبر بودند.عرفات با آنکه در سالهای پایانی دولت شاه از کمکهای مالی محدودی از ایران برخوردار شده بود اما دلش با انقلابیونی بود که شماری از آنها با انقلاب فلسطین در تماس بودند.
مخالفان شاه چه فدايیانی که با جبهه خلق برای آزادی فلسطین در تماس بودند، و چه مجاهدینی که فنون رزم را در اردوگاههای فتح در لبنان آموخته بودند، همراه بااسلامیون طرفدار آیت الله روح الله خمینی که در کتیبه (هنگ) الفارسی به سرپرستی جلال الدین فارسی (نخستین نامزد حزب جمهوری اسلامی در اولین انتخابات ریاست جمهوری در ایران که پس از فاش شدن ملیت افغانی او به وسیله شیخ علی تهرانی از شاگردان آیت الله خمینی ناچار به کناره گیری شد) نبرد چریکی را آموخته بودند، در انتظار دیدار رهبر انقلاب فلسطین از ایران بودند اما هیچیک باور نداشتند سه روز پس از سقوط رژیم پادشاهی ایران ابوعمار را بر سر سفره آیت الله خمینی در مدرسه علوی مقر موقت رهبر انقلاب مشاهده کنند .عرفات با زرنگی ذاتی، هیاتی را به همراه آورده بود که درآن هم «هانی حسن» آشنای دور و دیر فکلی های همراه آیت الله خمینی (که به عنوان اولین سفیر فلسطین در تهران برگزیده شد)حضور داشت هم تیسر قبعه مارکسیست رفیق فدايیان. عرفات هم ام علی، مادر چهار شهید راآورده بود، و هم محمود اللبدی را که به همراه فاروق قدومی پیامش را در پاریس برای آیت الله خمینی برده بود که ایکاش وطنی داشتم و شما پای در آن می گذاشتید.
از این سفر عرفات تا آخرین آن که با قهر رهبر فلسطین از آیت الله خامنه ای جانشین آیت الله خمینی که او را خائنی حقیر خوانده بود همراه شد روابط ایران و سازمان آزادیبخش فلسطین با فراز و فرودهای بسیاری همراه بود. در ماه های نخست برپايی دولت موقت، نخستین نقض عهد رژیم انقلابی ایران با عرفات آشکار شد. آیت الله وعده داده بود محل دفتر حفاظت منافع اسرايیل در خیابان کاخ، که به فلسطین تغییر نام داده بود، در اختیار سفارت فلسطین قرار گیرد، نخست به بهانه آماده نبودن ساختمان و سپس به این دلیل که مالک ساختمان ملکش را می خواهد برای فلسطینی ها ساختمان دیگری را در همان خیابان در نظر گرفتند.
نخستین سفیر بعد از آنکه دریادار احمد مدنی استاندار خوزستان و فرمانده وقت نیروی دریايی، دفتر سازمان آزادیبخش فلسطین در اهواز را بست و ابوجعفر ريیس این دفتر را محترمانه اخراج کرد بدون خداخافظی با آیت الله خمینی تهران را ترک گفت.هانی حسن بعدها به نگارنده در تونس گفت فقط با بنی صدر و قطب زاده که دوستانم بودند بدرود کردم.
عرفات مدتها سفیری به تهران نفرستاد و ابوایمن نفر دوم سفارت که بعد ها سفیر فلسطین در افغانستان شد چندی هیات نمایندگی عرفات را در تهران اداره کرد ولی زمانی که قصه گروگانگیری و اشغال سفارت آمریکا در تهران جهانی را به حیرت انداخته بود، عرفات دلگیری ها را کنار گذاشت و به تهران رفت با پیشنهادی که قبول آن از سوی آیت الله خمینی می توانست به رسمیت شناخته شدن سازمان آزادیبخش فلسطین از سوی آمریکا را به همراه داشته باشد، آن هم سالها پیش از آنکه پیمان اسلو هویت سیاسی فلسطینی ها و رهبری عرفات را به رسمیت بشناسد.
عرفات به آیت الله گفته بود گروگانها را به من بدهید من آنها را به واشنگتن می برم در آنجا اولا پرزیدنت کارتر به استقبال می آید و عملا من و سازمانم را به رسمیت خواهد شناخت. در درجه دوم اینکار اعتبار و جایگاه ما را در افکار عمومی آمریکا و جامعه جهانی بالا خواهد برد و دیگر کسی ما را که باعث آزادی ۵۲ گروگان شده ایم تروریست نخواهد خواند.
آیت الله با یک نه بزرگ به عرفات امیدهايی را که رهبر فلسطینی ها از ساختن کلاهی از نمد گروگانگیری برای خود و ملتش در دل داشت نقش بر آب کرد. دل آزرده او از تهران به بغداد رفت که در ماه های پیشین حمله به ایران به هرنوع رابطه ای بین
دولتهای عربی و رژیم انقلابی تهران که یکی از هدفهایش براندازی رژیم بعثی
عراق بود با سوء ظن بسیار می نگریست.
دولت ایران این سفر عرفات را نشانه ای از مشارکت او در طراحی حمله به ایران دانست .
با شروع جنگ، عرفات چند ماهی کوشید در نقش میانجی بین بغداد و تهران جنگی را که به قول او همه اش زیان به ویژه برای مردم و انقلا ب فلسطین بود خاتمه دهد.علاوه بر آنکه در جمع رهبران و میانجی های سازمان کشورهای اسلامی چند نوبتی به تهران سفر کرد خود نیز هر از گاهی کسانی را چون مشاورش ابو خالد اللحام با پیامهايی راهی تهران می کرد.زمانیکه ارتش و سپاه در عملیاتی شگفتی برانگیز در حمله به جنوب عراق تا نزدیک بصره پیشروی کردند و شبه جزیره فاو را متصرف شدند، رژیم وحشتزده عراق به عرفات متوسل شد تا شاید او از تتمه آبروی خود مایه بگذارد و مانع از سقوط بصره شود. عرفات به تهران رفت اما به جای شنیدن کلامی امیدوارکننده سخنانی شنید که سخت بر او گران آمد. احمد خمینی فرزند آیت الله به نقل از پدرش به او گفته بود بروید و خطاهای خود را با اعلام حمایت از ملت مظلوم عراق که ما به زودی آزادش می کنیم جبران کنید در چنین صورتی زمانی که بعد از آزادی عراق راهی آزادی قدس می شویم در لشکر اسلام جايی به شما خواهیم داد و امکان دارد در دولت اسلامی فلسطین نیز مکانی به شما بدهیم. عرفات به احمد خمینی همان را گفته بود که سرداری ایرانی به همتای رمی خود گفته بود: اگر در کف دست من مويی می بینی بصره را هم خواهی دید.
در سالهای پایانی جنگ ایران و عراق سه سو قصد به جان عرفات در تونس بر ملا شد که عاملانش اعتراف کردند هزینه عملیاتشان را سفیر ایران در دمشق پرداخته و سوریه در انتقال آنها به تونس و تدارک طرحشان نقش اساسی را داشته است. عرفات در مقابل، با بی اعتنايی به آیت الله خمینی و دولتش پس از صدور قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت پیامهايی برای شماری از شخصیتهای مذهبی و سیاسی ایرانی در داخل و خارج کشور فرستاد و در آن از آنها خواست برای پایان دادن به جنگ بر تلاشهای خود بیفزایند.
شماری از این شخصیتها، آیت الله طباطبائی قمی، آیت الله منتظری (که کم کم راه خود را از استادش جدا میکرد)، آیت الله گلپایگانی، مهندس مهدی بازرگان، دکتر عبدالرحمن قاسملو، آیت الله شهاب الدین مرعشی نجفی، آیت الله سید محمد و سید صادق روحانی، دریادار احمد مدنی و دکتر شاپور بختیار رهبر نهضت مقاومت ملی و یکی از سرسخت ترین مخالفان رژیم بودند وبعضا به عرفات پاسخ دادند و از او به خاطر تلاشهایش برای خاتمه دادن به جنگ قدردانی کردند.
همین پیامها مقدمه ای شد تا عرفات با چهره های سر شناس اپوزیسیون از نزدیک ارتباط برقرار کند. و این درست در زمانی بود که در تهران زوج جدید سیاسی، هاشمی رفسنجانی و علی خامنه ای هر یک به شیوه ای بر تلاش خود برای متولی گری قضیه فلسطین افزودند. هاشمی بر پایه نگاهش مبنی را بر حد وسط گذاشت یعنی اینکه هم عرفات را ولو پنهانی با پیامهای گاه به گاه و دیداری در پاکستان راضی می کرد و هم رقبای او را در جبهه احمد جبریل و ابوهای خوش نشین در بیروت و دمشق زیر بال می گرفت.
دکتر بختیار کوتاه زمانی پس از این دیدار به دست دو تن از ماموران اطلاعات سپاه، وکیلی راد ومحمد آزادی، با خیانت فریدون بویر احمدی در پاریس به قتل رسید اما عرفات رابطه خود را با اپوزیسیون نظام قطع نکرد.
در این میان ظهور اسلامیها در جمع فلسطینی ها که با چشم پوشی اسرايیل ( لابد به امید آنکه آنها عرفات را از عرش رهبری پايين کشند) به سرعت در اراضی اشغال شده پخش شدند، وسیله تازه ای در اختیار رژیم ایران گذاشت تا با دلارهای نفتی به یاری کسانی برود که یک روز برای صدام حسین نعره می زدند و روز دگر رژیم بعثی سوریه را می ستودند.
شگفتا که علی رغم ميلیونها دلاری که آیت الله خامنه ای از کیسه ایرانیانی که ۱۴ ميلیونشان به اعتراف ريیس سابق بانک مرکزی، زیر خط فقر زندگی می کنند، به رادیکالهای حماس و جهاد اسلامی داده است، تا امروز حتی یکبار مردم غزه تصاویر او را در تظاهرات خود بالا نبرده اند. تلختر از این حکایت زخمی های فلسطینی در رویارويی سال پیش با اسرايیل بود که به تهران اعزام شدند زمانی که در بیمارستان بقیه الله الاعظم فهمیدند قرار است به آنها خون تزریق شود به سختی اعتراض کردند مبادا خون شیعیان را وارد رگهای آنان کنند.
دولت نیمه ائتلافی عملا به گروگانی در دست رهبران حماس در دمشق تبدیل شد. هر زمان امید دستیابی به صلح در فلسطین پیدا می شد، حماس از هیات سیاسی خود بیرون می آمد و به اشاره تهران و دمشق ره قهر و جنگ پیش می گرفت. سرانجام یکسال و نیم پیش حماس در یک کودتای آشکار علیه دولت خودمختار، قدرت را در غزه به دست گرفت و بابت این عهد شکنی دستمزد کلانی از رژیم ایران دریافت کرد. هرچه حماس بیشتر به تهران و دمشق نزدیک می شد از حرارت روابطش با کشورهای عرب به ویژه عربستان و مصر و اردن بیشتر کاسته می شد.
در مقابل در تهران همزمان با عزاداری ماه محرم ، رژیم همه دستگاههای تبلیغاتی خود را بسیج کرده است تا نشان دهد در میان مسلمانان این فقط ذوب شدگان در ولایت فقیه هستند که برای آزادی فلسطینن به پا خاسته اند. شعارهای تو خالی آتش زدن پرچم اسرايیل و آمریکا نه تنها سودی برای مردم رنج کشیده غزه نداشته بلکه تشدید جنگ و پرتاب موشکهايی که ساختنش را حماسی ها از برادران پاسدار خود آموخته اند واکنش گسترده تر اسرايیل را به دنبال داشته است. حمله زمینی اسرايیل به غزه یک هفته پس از بمبارانهای سنگین، یک و نیم ميلیون زن و مرد و کودک و پیر را در خطر نابودی قرار داده است. پیداست سران رژیمهای ایران و سوریه را باکی نیست اگر این همه نیز کشته شوند. آنها با شعار می جنگند و در جنگ لفظی عربده هرچه بلندتر باشد انعکاسش بیشتر است.