در فاصله شش ماه به برگزاری انتخابات ریاست جمهوری اسلامی هیچ یک از شخصیت های موثر نظام جمهوری اسلامی، مگر مهدی کروبی، اشتیاق خود را برای تصاحب کرسی محمود احمدی نژاد نشان نداده اند.
محمود احمدی نژاد آشکارا از حمایت رهبر جمهوری اسلامی برخوردار است و تقریبا او و متحدان سیاسی اش اطمینان دارند که به پشتوانه این حمایت که جنبه سیاسی و نظامی دارد خواهند توانست تا سال ۱۳۹۲در کاخ ریاست جمهوری باقی بمانند.
تکلیف اصلاح طلبان حکومتی در این میانه روشن است. اصلاح طلبان، که جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی سرشاخه های اصلی آن هستند، برای بازگشت به قدرت از محمد خاتمی که دو دوره رییس جمهوری اسلامی بوده است خواسته اند بار دیگر بخت خود را بیازماید. ولی چرا دوباره خاتمی؟
به نظر می رسد اصلاح طلبان از وجود چهره ای که بتواند از فیلتر نظارتی شورای نگهبان عبور کند و مورد استقبال رای دهندگان قرار گیرد بی بهره اند. آنان می گویند رد صلاحیت محمد خاتمی هزینه ای گزاف برای نظام جمهوری اسلامی خواهد داشت، ضمن آن که معتقدند آرا محمد خاتمی در رقابت با محمود احمدی نژاد آنقدر بالا خواهد بود که تقلب گسترده نیز نخواهد توانست نتیجه نهایی را تغییر دهد. با این همه محمد خاتمی هنوز نگفته است در انتخابات شرکت خواهد کرد یا نه.
از سوی دیگر جبهه اصولگرایان، که محمود احمدی نژاد هم در طیف آنهاست، از مدتی قبل دچار شکافی عظیم شده است و گروه های اصلی این جبهه از جمله جامعه روحانیت مبارز تمایلی به ادامه یافتن دوره مسوولیت احمدی نژاد برای چهار سال دیگر ندارند.
چهره های شاخص اصولگرا، علی رغم حمایت بی سابقه و تمام قد علی خامنه ای از محمود احمدی نژاد، در ماه های اخیر نارضایتی خود را از سیاست های داخلی و خارجی آقای احمدی نژاد به زبان آورده اند. از محمد باقر قالیباف و محسن رضایی تا علی لاریجانی و حبیب الله عسگر اولادی تاکید کرده اند سیاست های دولت فعلی نتایج زیان باری به همراه داشته است.
در چنین شرایطی، علی اکبر ناطق نوری، از روحانیون سرشناس جناح راست سنتی که ریاست دفتر بازرسی رهبر جمهوری اسلامی را در اختیار دارد، مدتی پیش ضمن اشاره به ناکارآمدی دولت نهم اعلام کرد تشکیل «دولت وحدت ملی» که دربر گیرنده چهره های میانه رو از همه نحله های سیاسی باشد از ضرورت های پیش روی کشور است.
طرح ناطق نوری بدون آن که جزییات آن معلوم باشد تا مدت ها با سکوت و یا به نوعی بی اعتنایی گروه های سیاسی روبرو شد. اما پس از آن که علی لاریجانی، رییس مجلس شورای اسلامی موافقت خود را با شکل گیری دولت مورد نظر ناطق نوری اعلام کرد بار دیگر طرح مورد نظر جان گرفت و در محافل سیاسی و رسانه ای تهران مورد توجه قرار گرفت.
موتلفه ای های باسابقه چنین دولتی را خوش یمن دانستند و آن دسته از اصولگرایان که در سه ونیم سال اخیر مورد بی احترامی احمدی نژاد قرار گرفته بودند، فرصت را برای متزلزل کردن هرچه بیشتر موقعیت او در آرایش قدرت فراهم دیدند. چه آن که به نظر می رسد نکته اصلی طرح تشکیل دولت وحدت ملی کنار زدن محمود احمدی نژاد و جایگزین کردن یکی از اصولگرایان باشد. از این رو رسانه های دولتی و طرفداران احمدی نژاد مانند حسین شریعتمداری، مدیر مسوول روزنامه کیهان، از ابتدا با این طرح مخالفت کرده و آن را «بازی در زمین دشمن» به منظور «عبور از احمدی نژاد» توصیف کردند.
مخالفت ها زمانی اوج گرفت که غلامحسین کرباسچی، شهردار پیشین تهران و دبیر کل حزب کارگزاران سازندگی، اعلام کرد از تشکیل دولت وحدت ملی حمایت می کند و آن را راه نجات کشور می داند. حزب کارگزاران، خود را حزبی معتدل و میانه رو می داند که به هیچ یک از دو جناح راست و چپ وابسته نیست. اما به دلیل پیشینه این حزب در حمایت از اصلاح طلبان در سال ۱۳٧٦و از آنجا که علی اکبر هاشمی رفسنجانی به عنوان پدر معنوی این حزب شناخته می شود، اصولگرایان حزب کارگزاران را غیر خودی تلقی کرده و تقریبا همواره مواضع خصمانه ای نسبت به آن داشته اند.
به باور اصولگرایان، دولت اصولگرا شرکت سهامی نیست که سهام آن در اختیار اصلاح طلبان محذوف از قدرت قرار گیرد.
در عین حال اکبر هاشمی رفسنجانی، رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام جمهوری اسلامی، روز چهارشنبه در حاشیه همایش اصل ۴۴قانون اساسی به طور غیر منتظره از تشکیل دولت وحدت ملی سخن به میان آورد و اطمینان داد رییس چنین دولتی نه یک اصلاح طلب که یک اصولگرا خواهد بود. آقای رفسنجانی نیز یکی از منتقدان سرسخت سیاست های محمود احمدی نژاد به شمار می رود و اطمینان بخشی او در مورد این که جانشین احمدی نژاد یک اصلاح طلب نخواهد بود هم آتش مخالفت دوستان محمود احمدی نژاد با دولت وحدت ملی را کم نمی کند.
به هر حال موافقت ها و مخالفت ها با طرح «تشکیل دولت وحدت ملی» بیش از هر چیز گویای فرایند ناکارآمد رقابت سیاسی در جمهوری اسلامی است. سخن از تشکیل دولت وحدت ملی در شرایطی است که نظام حاضر، حتی اپوزیسیون قانونی داخل کشور را به رسمیت نمی شناسد و راضی نیست سهمی کوچک از قدرت را به اقلیت های قومی ببخشد.
به این ترتیب باید گفت استدلال نهانی آنانی که شکل گیری چنین دولتی را به میان کشیده اند تنها توجه به این واقعیت است که دولت محمود احمدی نژاد از تایید رهبر برای بقا در چهار سال آینده بهره مند است و حال که نمی توان در عیان محمود احمدی نژاد را به چالش گرفت، شاید با عباراتی نظیر دولت وحدت ملی بتوان او را از اریکه قدرت پایین کشید.
محمود احمدی نژاد به واسطه آن که خود رأی است و هیچ نظر مخالف یا نیروی رقیب را نمی پذیرد، امروز تنهاترین بازیگر در ساختار حکومت جمهوری اسلامی است. سیاست های او بیش از همیشه نظام را منزوی و دچار اختلال کرده است و از این رو مورد تایید هیچ یک از گروه های سابقه دار سیاسی نیست. با این حال همانطور که به گفته برخی از اصلاح طلبان او با حمایت «حزب پادگانی» رییس جمهور شده است، زیر سایه همین حمایت در قدرت باقی خواهد ماند و بعید است طرح های دم دستی مانند «دولت وحدت ملی» بتواند خطری جدی برای او باشد.