" اگر روزی درختان و تاکهای افغانستان دست از رشد بکشند / جای تعجب نیست ...چرا که می ترسند ریشه هایشان در تماس با مینهای زمینی قطع شوند.... "
این جمله تأثیر انگیز را مردی انگلیسی تبار می گوید که سالهاست در افغانستان زندگی می کند..مردی که دست چپش را در حادثه ای از دست داده است...
ندیم اصلام / فصل نخست کتاب " انتظار بیهوده" را اینگونه آغاز می کند و با نثری شاعرانه / حقایق تکان دهنده کشور افغانستان را به تصویر می کشد.
سی سالی که رسانه ها آن را به سادگی / "تضاد در افغانستان" می نامیدند / در کتاب "انتظار بیهوده" مرور شده است .
منتقد روزنامه ایندیپندنت چاپ انگلستان نوشته است ندیم اصلام در این کتاب روس ها / آمریکایی ها و افغانها را در کنار یکدیگر قرار داده است ولی به جای مرور بر تاریخ این سرزمین رها شده / با نثری ادبی / انسانیت را در مکانهای بعید و دور از انتظار می جوید....
داستان / در عین لطافت / بی رحم است....
ندیم اصلام ماهرانه / تاریخ تلخ افغانستان را با لحظات عاشقانه و احساسی / پیوند می زند و فضاهایی خلق می کند که خواننده را یا به شدت تکان می دهد و یا او را غرق در رویاهای زیبا می کند.
شخصیتهای داستان هر یک نژاد و تباری متفاوت دارند و زندگی در افغانستان / سرنوشتشان را به یکدیگر گره زده است.
در جایی که خواننده احساس می کند نقش شخصیتهای افغانی تبار در داستان کمرنگ است / ندیم اصلام / یکی از پیروان جوان طالبان را وارد داستان می کند که پس از ناکامی در یکی از مأموریتهایش / قصد جدایی از طالبان را دارد.
نگرش و فلسفه غرب درباره آزادی / در تضاد با ایدئولوژی های شخصی این طالب جوان که در جستجوی رستگاری است / قرار می گیرد و ناسازگاری باورها را برای خواننده ملموس می کند.
هر فصل از کتاب "انتظار بیهوده" با زمان حال آغاز می شود و رفته رفته به گذشته می پیوندد و نشان می دهد گذشته / خاطره و تجربه ای محو نا شدنی است.