چهار دهه پیش در روزهائی که یک روحانی بلندقد و خوش قیافه شیعه ایرانی با لقب امام موسی صدر، جایگاهی فراتر از شمار کثیری از دولتمردان لبنانی در این کشور پیدا کرده بود، ایران در صحنه لبنان با پیوندهای پیدا و پنهان، هم در جبهه ناسیونالیستهای چپ عرب یارانی داشت و هم در بین اقطاب مسیحی متحد غرب دوستانی.
رهبر سرشناس و برجسته "دروزهای" لبنان کمال جنبلاط که در عین حال حزب سوسیالیست پیشرو او، طلایهدار قومیت عربی و متحد شفیق جمال عبدالناصر بود همهرژیمهای راستگرای خاورمیانه را دشمن میدانست اما وقتی نام ایران به میان میآمد تأمل میکرد که هم سرسپرده مولانا بود و هم دلبسته خواجه شیراز، ضمن آنکه از الموت و حسن صباح چنان یاد میکرد که از کعبه آمال و قهرمان رویاهایش.
پسر او «ولید جنبلاط» رهبر امروزی حزب و دروزیهای لبنان همسر نخستین خود را در تهران پیدا کرد «مارینا»ی موطلائی که در فیلم «بیگانه بیا» نخستین اثر مسعود کیمیائی ظاهر شده بود وقتی ریشه خانوادگیاش را که به جنبلاطها میرسید کشف کرد با «ولید» پیمان زندگی مشترک بست. و با آنکه این پیوند دوام چندانی نیافت اما تا کمال جنبلاط زنده بود عروس ایرانیاش قدر میدید و بر صدر مینشست.
بیروت برای دو نسل از اشراف زادگان ایرانی در فاصلهانقلاب مشروطیت تا دههپنجاه قرن بیستم، ایستگاه معرفت با دو وجه شرقی و غربی بود. هم امیرعباس هویدا در بیروت به مدرسه و دانشگاه رفته بود و هم شاپور بختیار و شگفتا که این هر دو دیرسالی در برابر ایستاده بودند . روزی که معلم هر دو «تقیالدین الصلح» نخست وزیر اسبق لبنان در سفر رسمیاش به تهران از امیرعباس سراغ شاپور را گرفت به او گفته شد شاپور در زندان است. تقیالدین الصلح هنگام ترک تهران با شاگرد دیگرش شاپور بختیار که به خواست او از زندان آزاد شده بود دیدار کرد.
محمدرضا شاه که در راه سفر به قاهره برای ازدواج باخواهر پادشاه وقت مصر در بیروت توقف کرده بود چنان شیفتهی لبنان شد که در دوران پادشاهی مسائل لبنان را از نزدیک دنبال میکرد و دولتمردان لبنانی چون کمیل شمعون، مسیحی و کاظمالخلیل شیعه و خاندان سنی الصلح از جمله دوستان صمیمی او بودند.
امام موسی صدر در آستانهانقلاب وقتی نامهمحرمانهای توسط هوشنگ معینزاده وابسته سیاسی در سفارت ایران در بیروت برای شاه فرستاد و توصیههائی برای حل بحران ایران کرد، از سوی معمر القذافی رهبر لیبی برای شرکت در جشنهای اوّل سپتامبر به لیبی دعوت شد. سفری بیبازگشت که لبنان و شیعیانش را به مسیری دیگر انداخت. شیعیان لبنان ورود آیتالله خمینی را که فرزندش سید احمد با دختر خواهر امام موسی صدر ازدواج کرده بود، به صحنهی سیاست با شگفتی استقبال کردند. دو سال پیش از آن احمد که میهمان دائی همسرش شده بود در جنوب لبنان با روحانیون شیعه دیدار کرده بود و حالا به عنوان سایهای در پشت سر پدرش ظاهر میشد. دو سال پس از انقلاب وقتی علی اکبر محتشمیپور از نزدیکان رهبر انقلاب ایران به عنوان سفیر به سوریه رفت، دولت لبنان که با جنگهای داخلی و ظهور امیران جنگی اسمی بیشتر نداشت، سفیر رژیم ایران حجتالاسلام فخر روحانی را که به «نبیه بری» رهبر جنبش امل و رئیس فعلی پارلمان لبنان سخت تاخته و او را عامل آمریکا خوانده بود اخراج کرد. از آن پس عملاً محتشمیپور اداره امور لبنان را در دست داشت. و چیزی نگذشت که از رَحِم جنبش أمل، نوزادی به نام حزبالله را بیرون کشید. در دههی هشتاد جمهوری اسلامی میدان نبرد با آمریکا و غرب را به لبنان کشاند.
از یکسو با چاپ تمبری که روی آن تصویر آیتالله خمینی بود و عنوان جمهوری اسلامی لبنان بر آن نقش داشت، آشکار ساخت که در صدد اسلامی کردن لبنان است و از سوی دیگر با حمایت از حزبالله و وابستگانش که مقر تفنگداران دریائی آمریکا در بیروت و قرارگاه فرانسویها را در درهی بقاع منفجر کردند و سفارت آمریکا را به خاک و خون کشیدند و شماری شهروندان آمریکائی و غربی را به گروگان گرفتند به تصفیه حساب با غرب مشغول شد. ۲۰۰۰یا بیشتر از افراد سپاه که بعد از حمله اسرائیل به لبنان در سال ۱۹٨۲در این کشور مستقر شده و بعضاً حتی با دختران شیعه ازدواج کرده بودند با این رویا در لبنان مانده بودند که بر لحاف چهل تکه خوشرنگ لبنان با ادیان و مذاهب و احزاب گوناگون، یک رنگ سیاه بپاشند. به عبارتی لبنان را به حزبالله تحویل دهند. بدون اینکه دریابند لبنان برای غرب و جهان عرب تجربهای است که دوامش حتی در بدترین روزهای جنگ داخلی تضمین شده است.
سرانجام لبنان جدید در «طائف» زاده شد و بار دیگر ققنوس از خاکستر خود برخاست. یک بازرگان سنّی از اهالی صیدا شهری که نماد همبستگی لبنانیها با مذاهب مختلف است به نام رفیق الحریری، با ثروتی که در دوران کار در عربستان سعودی اندوخته بود برای بازسازی کشورش به میدان آمد و خیلی زود نشان داد دولتمرد تیزبین و خردگرائی است که حساسیتهای وطنش را میشناسد.
در کمتر از ده سال لبنان ساخته شد. و قانون دیرپای سهم بندی برپایه مذهب کاملاً به اجرا درآمد. ریاست جمهوری و فرماندهی کل ارتش از آن مسیحیان مارونی، ریاست دولت با سنّیها و ریاست پارلمان از آن شیعیان شد. در واقع از بدو استقلال لبنان چنین بود اما قرارداد طائف خط کشیها را واضحتر کرد که مثلاً اگر قرار شد وزیر خارجه ارتدکس نباشد سهمش به شیعیان میرسد چنانکه وزارت کشور بین مسیحیان مارونی و مسلمانان سنی در گردش خواهد بود.
حضور سوریه در لبنان که عملاً سی سال ارادهی ملوکانهاش از طریق ژنرال غازی کنعان و پس از او رستم غزاله در لبنان از سوی بازیگران اصلی سیاست پذیرفته شده بود در کنار جمهوری اسلامی که میکوشید از حزبالله یک شبه دولت بسازد با مرگ حافظ الاسد بازیگر ماهر سیاست خاورمیانه و روی کار آمدن فرزند بیتجربهاش، دچار اخلال شد. اسد جوان تحمل پدر را نداشت به همین دلیل اگر از سیاستمداری لبنانی «نه» میشنید، سرنوشت او را حواله به دستگاه عریض و طویل شوهر خواهرش ژنرال آصف شوکت رئیس استخبارات میداد. رفیقالحریری تا زمانی که اسد جوان شأن او را رعایت میکرد میکوشید با مسالمت مشکلات را حل کند اما زمانی که دمشق بدون مشورت با او وابستگانش در پارلمان لبنان را وادار کرد قانون را زیر پا بگذارند و ریاست جمهوری امیل لحود را که شش سال ریاستش پایان یافته بود برای سه سال تمدید کنند، رفیقالحریری برآشفت و از ریاست دولت کنار رفت. جانشین او عمر کرامی یک سنی از طرابلس که از اعتبار برادر نامدارش رشید کرامی که خود قربانی یک عمل تروریستی شده بود خرج میکرد لبنان را دربست به سوریه واگذاشته بود اما رفیقالحریری با حضور سنگین خود مانعی در این راه به حساب میآمد. قتل وی لبنان را نه فقط تکان داد بلکه زیر و رو کرد. جنبش استقلال به خونخواهی رفیق الحریری رهبری به انقلابی منجر شد که خروج ارتش سوریه، روی کار آمدن دولت اکثریت ضد سوریه، و همبستگی کامل لبنان با ایالات متحده و غرب را به همراه داشت. در این میان جمهوری اسلامی نیز در کنار سوریه از بازندگان بزرگ این تحول بود.
حمله اسرائیل به لبنان در ژوئیه سال بعد بار دیگر قواعد بازی را بر هم زد. حزبالله با ربودن دو سرباز اسرائیلی زمینهساز این حمله شد اما فرمان عملیات از تهران و دمشق صادر شده بود. ثلث لبنان ویران شد و حسن نصرالله دبیرکل حزبالله رسماً با نشان دادن چک 350 ملیون دلاری آیتالله خامنهای رهبر جمهوری اسلامی از پولهای حلالی یاد کرد که حزبالله در کنار موشکهای فجر و زلزال از رژیم ایران دریافت کرده است.
بعد از جنگ ،اکثریت که عنوان جبهه 14 مارس را به یاد رفیقالحریری بر خود گذاشته است بیش از پیش دریافت تا رشته حزبالله در دست دمشق و تهران است و کامیون کامیون اسلحه از ایران از راه سوریه به دست حزبخدا میرسد و دلارهای نفتی ایران چرخ حزبالله را میچرخاند، استقلال لبنان معنائی نخواهد داشت به همین دلیل در طول دو سال اخیر نوک تیز حمله جبهه 14 مارس متوجه تهران و دمشق شد.
حزبالله و وابستگان سوریه نیز با اخلال در کار دولت، تحصن و جنگ روانی، دستور داشتند به هر قیمتی شده دولت فواد سینیوره یاور نزدیک سعد الحریری فرزند رفیقالحریری را به زیر کشند. همهی امید جبهه 14 مارس به دادگاه بینالمللی بود که با یاری ایالات متحده، فرانسه و جامعه جهانی برای رسیدگی به جنایت قتل رفیقالحریری و شمار دیگری از دولتمردان و روزنامهنگاران در مارس آینده برپا خواهد شد. حزبالله و متحدان سوریه برای اعمال قدرت و ارعاب اکثریت زمانی که در تابستان گذشته در عملیاتی توام با خشونتی شگفتیآور با مسلسل سنگین و توپ و موشک بیروت را تسخیر کردند و خانههای سعدالحریری، ولید جنبلاط، نخستوزیری را محاصره و تلویزیون المستقبل وابسته به طرفداران سعد الحریری را اشغال کردند، گمان نداشتند غرب به رهبری آمریکا و کشورهای عربی با رهبری مصر و عربستان سعودی چندان مجال به وابستگان دمشق و تهران نخواهد داد تا شب پیروزی را سحر کنند. امیر قطر در این مرحله بود که پا به میدان گذاشت و با دعوت از بازیگران اصلی به دوحه، قراردادی را به امضا رساند که به روی کار آمدن ژنرال میشل سلیمان فرمانده ارتش به عنوان رئیس جمهوری جدید و تشکیل دولت ائتلافی به ریاست فواد سینیوره منجر شد. تهران از تحولات لبنان استقبال کرد و وابستگانش را در لبنان همراه با سوریه به مدارا تا انتخابات آینده در سال جدید میلادی دعوت کرد. از سه ماه پیش دولت ایران با دعوت از متحدان حزبالله به تهران، پاداش هر یک را مقرر کرد. طلال ارسلان رقیب دروزی ولید جنبلاط و متحد دمشق، سلیمان فرنجیه، عمر کرامی، میشل عون و امیل لحود رئیس جمهوری پیشین که یکبار میهمان محمد خاتمی در تهران شده بود هر کدام چند روزی از میهمان نوازی دولت ولی فقیه برخوردار شدند.
با اینهمه تهران چشم انتظار دیدار میشل سلیمان رئیس جمهوری لبنان بود که سفر به تهران را در آخر فهرست کشورهائی گذاشته بود که دیدار از آنها را ضروری میدانست. واشنگتن، پاریس، ریاض و دمشق و آنگاه تهران. جائی که همهی بزرگان نظام با او دیدار داشتند. سلیمان هم بر مزار آیتالله خمینی گل گذاشت و هم به دیدار جانشین او سیدعلی خامنهای رفت که چند جملهای به عربی بدون کمک مترجم با رئیس جمهوری مسیحی لبنان سخن گفت.
سلیمان از نمایشگاه دفاعی ایران نیز دیدار کرد اما منابع آگاه در بیروت میگویند خبر خرید اسلحه از تهران، توسط لبنان پایهای ندارد بلکه رئیس جمهوری لبنان از همتای ایرانیاش خواسته است، زمانی که اسرائیل مزارع شبعا را به لبنان بازگرداند و صلح برقرار شد لازم است انبارهای اسلحه حزبالله در اختیار ارتش لبنان قرار گیرد.
باید گفت دیدار رئیس جمهوری لبنان از ایران بیش از آنکه نشانهی موفقیت دیپلماسی جمهوری اسلامی باشد، معرّف این واقعیت است که جمهوری اسلامی سرانجام پذیرفته است نه لبنان هیچگاه تسلیم حزبالله خواهد شد و نه رویای برپائی جمهوری اسلامی در بیروت هرگز تحقق خواهد یافت. در واقع جمهوری اسلامی لبنان را آنگونه که هست پذیرفته است و این یک موفقیت بزرگ برای لبنانیها به حساب میآید.
برای اظهار نظر در باره این مقاله با ankbut@voanews.com تماس بگیرید.